Dictiornary-Farsi | turbine stage | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 177 (8 milliseconds)

English	Persian
turbine stage	طبقه توربین


Other Matches

turbine	توربین بخار
turbine	توربین
steam turbine	توربین بخار
turbine wheel	چرخ توربین
turbine vane	تیغه توربین
water turbine	توربین ابی
turbine rotor	رتور توربین
turbine pump	پمپ توربینی
turbine nozzle	شیپوره توربین
turbine disc	دیسک توربین
turbine blade	پره توربین
turbine blade	تیغه توربین
supersonic turbine	توربین مافوق صوت
reaction turbine	توربین عکس العملی
compressor turbine	توربینکمپرسور
driving turbine	توربینگرداننده
gas turbine	توربین گاز
impulse turbine	توربین ضربهای
stream turbine	توربین بخار
turbine governor	تنظیم کننده توربین
impluse turbine	توربین فشار ضربهای
turbine runner	حرکتدهندهتوربین
turbine headcover	سرپوشتوربین
rotation of the turbine	چرخشتوربین
free turbine	توربین ازاد
turbine building	ساختمانتوربین
back pressure turbine	توربین بخاری که تمام بخارخروجی ان با فشار به داخل شبکه گرم کننده جذب میشود
air turbine starter	استارتری در موتورهای توربینی که توسط هوای فشرده توربین کوچکی را که توسط چرخدنده هایی باکمپرسور درگیراست میچرخاند
internal combustion turbine	توربین گازی
high head turbine	توربین فشار قوی
radial flow turbine	توربین با جریان شعاعی
low pressure turbine	توربین فشار ضعیف
variable discharge turbine	توربین گازی که جرم جریان ان توسط شیرها یا دریچه هایی کنترل میشود و قدرت توربین را با ارتفاع ومتغیرهای دیگر سازگارمیکند
axial flow turbine	توربین محوری
turbine-compressor shaft	میلهکمپرسورتوربین
axial flow turbine engine	موتور توربین گاز باکمپرسور جریان خطی
axial flow impulse turbine	فشارمستقیم
axial flow impulse turbine	توربین محوری
turbine shaft turns generator	محورتوربینچرخوانندهژنراتور
steam pressure drives turbine	فشاربخارمحرکتوربین
vertical-axis wind turbine	توربینبادیمحورعمودی
horizontal-axis wind turbine	توربینافقیبامحوربادی
to go on stage	وارد صحنه [نمایش] شدن
behind the stage <adj.> <adv.>	خصوصی [اصطلاح مجازی]
behind the stage <adj.> <adv.>	محرمانه [اصطلاح مجازی]
to go on the stage	بازیگرشدن
to go on the stage	اکترشدن
first stage	مرحلهاول
at this stage <adv.>	درحال حاضر [عجالتا] [اکنون ] [فعلا]
third stage	مرحلهسوم
not stage	مدار یا جزئی در یک سیستم لاجیک که وجود یا عدم وجودخروجی برعکس حالت ورودی و یا نقیض ان میباشد
second stage	مرحلهدوم
stage	پرده گاه مرحله
stage	مرحله
zero stage	طبقه معمولی اضافی که به جلوی کمپرسورخطی اضافه میشود
stage	نیمکت اویزان
stage	مقام
stage	یکی از چند نقط ه در یک فرآیند
stage	صحنه
stage	مرحله دار شدن اشکوب
stage	در صحنه فاهرشدن
stage	منزل
stage	چوب بست
stage	صحنه نمایش
stage	سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
stage	اسکان دادن
stage	طبقه
stage	قراردادن اتومبیل در خط اغاز
stage	اشکوب
stage	مراحل مختلف یک موشک
stage	پایه وهله
stage	درجه مرحله
stage	سکو
stage whispers	نجوای روی صحنه
stage whisper	نجوای روی صحنه
two stage experiment	ازمایش دو مرحلهای
stage doors	در عقب صحنه
stage door	در عقب صحنه
stage direction	مدیریت
two stage sampling	نمونه گیری دو مرحلهای
speed stage	مرحله سرعت
to put on the stage	بمعرض نمایش گذاشتن نمایش دادن
stage-struck	عاشق هنرپیشگی و صحنهی نمایش
stage-struck	شیفتهی بازیگری
stage manage	کارگردانی کردن
At that point [stage] , ...	وقتی که موقعش رسید...
speed stage	سطح سرعت
at the rear of the stage <adj.> <adv.>	پشت پرده نمایش [مخصوص اطاق رخت کن]
at the rear of the stage <adj.> <adv.>	در پس پرده
stage manage	اداره کردن
stage managers	کارگردان نمایش
stage managers	مدیر نمایش
stage manager	کارگردان نمایش
stage-manage	اداره کردن
To appear on the scene (stage).	روی صحنه ظاهر شدن
landing stage	حملباقایق
stage-managing	کارگردانی کردن
mechanical stage	پایهمکانیکی
regulator first stage	صفحهنمایشنخستینرگلاتور
stage curtain	پردهنمایش
stage-managing	اداره کردن
stage-manages	کارگردانی کردن
stage-manages	اداره کردن
stage-managed	کارگردانی کردن
stage-managed	اداره کردن
stage manager	مدیر نمایش
stage-manage	کارگردانی کردن
centre-stage	شرائطبسیار حساسو مهم
stage clip	سطحنمایش
developmental stage	مرحله پیشرفت
stage fright	صحنه هراسی
macro stage	مرحله کلان
main stage	طبقه اصلی
main stage	عرشه اصلی
mixer stage	طبقه مخلوط کننده
modulator stage	طبقه مدولاسیون
multi stage	چند مرحلهای
killer stage	صافی رنگ
multi stage	چند طبقه
stage fright	وحشت حاصله در اثر فهوردر صحنه نمایش
larval stage	مرحله کرمی
input stage	طبقه اولیه
differential stage	مرحله تفاضلی
energy stage	لایه انرژی
first audio stage	مرحله صوتی نخست
flood stage	تراز بحرانی طغیان
developmental stage	مرحله تکوینی
converter stage	طبقه مبدل
buffer stage	مرحله میانگیر
anal stage	مرحله مقعدی
initial stage	طبقه نخستین
input stage	طبقه ورودی
oedipal stage	مرحله ادیپی
single stage	یک طبقهای
stage director	مدیر نمایش
stage coach	دلیجان
stage craft	فن درست کردن نمایش
stage direction	کاگردانی
stage fever	کرم بازیگری یا اکتری
stage payments	پرداختهای مرحلهای پرداختهای که در چند مرحله صورت میگیرد
stage race	مسابقه مرحلهای دوچرخه سواری
stage set	تعویض سن
impluse stage	طبقه فشار مستقیم
termination stage	مرحله پایانی
this play does not stage well	این داستان خوب در نمایش در نمیاید
single stage	یک طبقه
quick stage	ان مرحله ازابستنی که زن جنبش بچه رادرزهدان خودحس میکند
oral stage	مرحله دهانی
output stage	مرحله خروجی
phallic stage	مرحله التی
stage set	تنظیم صحنه برای ایفای نقش معینی از نمایش
mechanical stage control	کنترلپایهمکانیکی
multi stage experiment	ازمایش چند مرحلهای
high pressure stage	طبقه فشار قوی
multi stage scaffolding	داربست چند طبقه
frequency divider stage	طبقه مقسم فرکانس
multi stage press	پرس چند طبقه
multi stage production	تولید چند مرحلهای
multi stage sampling	نمونه گیری چند مرحلهای
anal retentive stage	مرحله مقعدی ضبطی
two stage least squares method	روش حداقل مربعات دومرحلهای
three stage least squares method	روش حداقل مربعات سه مرحلهای برای تخمین پارامترهای معادلات همزمانی در اقتصاد سنجی
push pull stage	طبقه پوش- پول
two stage least squares method	برای تخمین پارامترها در اقتصادسنجی
power output stage	طبقه خروجی
low power stage	طبقه کم قدرت
power amplifier stage	مرحله فزون ساز توان
anal expulsive stage	مرحله مقعدی دفعی
intermediate frequency stage	طبقه ی فرکانس میانی
multi stage amplifier	تقویت کننده چند طبقه
To stage political demonstrations.	تظاهرات سیاسی برپاکردناسلااهل تظاهر نیستم
multi stage amplifier	امپلی فایر چند طبقه
It was stage –managed . It was trumped up.	صحنه سازی بود
bed building stage of river	تراز سطح متوسط اب رودخانه
Stage party ( films , movies ) .	میهمانی ( فیلمهای ) مردانه
The stage was bare but for [save for] a couple of chairs.	صحنه نمایش به استثنای چند تا صندلی لخت بود.