Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
turn and bank knob
دکمهشیبوچرخش
Other Matches
turn and bank indicator
کنترلکنندهشیبوچرخش
I work in a bank, or more precisely at Melli Bank.
من در بانک کار میکنم یا دقیقتر بگویم در بانک ملی.
to turn
[to turn off]
[to make a turn]
پیچیدن
[با خودرو]
knob
که قابل چرخش است تا فرآیندی را کنترل کند
knob
دستگیره گویی
outside knob
دکمهخارجی
knob
دگمه گرد
knob
تکمه گردان
knob
تکمه
knob
قبه
knob
دکمه
knob
پیچ گردونه
knob
طبلک
knob
شستی
knob
برامدگی
knob
گره
knob
دستگیره دسته
knob handle
دکمهدستی
knob tie
گره مقرهای
inside knob
مهرهداخلی
front knob
دستگیریجلویی
hip-knob
سر مناره
door-knob
دستگیره گویی
cleat knob
دگمه انگلیسی
tuning knob
دکمهتنظیمصدا
tieback knob
طنابکنارزنپرده
stop knob
دکمه
synaptic knob
تکمه سیناپسی
ratchet knob
برآمدگیضامنچرخدنده
platen knob
پیچسطح
focusing knob
برآمدگیتمرکزکننده
control knob
دکمههایکنترل
temperature control knob
دریچهکنترلدما
tow release knob
دکمهرهاییهوا
oven control knob
دکمهکنترلاجاق
manual focusing knob
دکمهزوم دستی
knob and tube wiring
سیمکشی با مقره و لوله
condenser adjustment knob
دکمه تنظیم تراکم
canopy release knob
دکمه برقراری سایبان
coarse adjustment knob
دکمه تنظیم زیرین
exposure adjustment knob
دکمه نمایش تعداد فیلم
film rewind knob
دکمهچرخشفیلم
fine adjustment knob
دکمه تنظیم دقیق
levelling head locking knob
دکمهقفلسرترازیاب
seat back adjustment knob
دکمه تنظیم پشتی صندلی
temperature set point knob
دکمهتنظیمدما
bank
کپه کردن بلند شدن
bank
سکو
bank
کناره توده
bank
صخره زیرابی کم ارتفاع ساحل
bank
بانک
bank
بانک ضرابخانه
bank
رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
bank
بطورمتراکم
bank
بانکداری کردن
bank
کپه کردن
bank
در بانک گذاشتن
bank
کرانه دیواری
bank
مجموعهای از وسایل حافظه الکترونیکی که بهم وصل می شوند تا یک فضای بزرگ حافظه ایجاد کنند
bank
انتخاب بانک حافظه مخصوص از یک گروه
bank
مجموعهای از وسایل مشابه
near bank
ساحل نزدیک رودخانه
bank
دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
bank
ساحل
bank
لب
bank
کنار
bank
قسمت برجسته سر پیچ
Which bank do you bank with?
در کدام بانک حساب دارید؟
You can bank on it!
<idiom>
میتوانی رویش حساب کنی!
[اصطلاح]
You can take it to the bank.
<idiom>
میتوانی رویش حساب کنی!
[اصطلاح]
to bank
واریزکردن
bank on
<idiom>
اطمینان داشتن ،روی چیزی حساب کردن
Which bank do you bank with?
با کدام بانک کار می کنید؟
bank transfers
انتقالات بانکی
world bank
بانک جهانی
bank sluice
دریچه تخلیه
bank stock
سهام بانک
bank sluice
دریچه کنترل
bank switching
راه گزینی محدوده
central bank
بانک مرکزی
foot bank
پیاده رو
foot bank
زمین یا مسیر بلند در پشت سنگر
development bank
بانک توسعه
deposit with the bank
در بانک ودیعه گذاردن
deposit in the bank
در بانک به ودیعه گذاردن
confirming bank
بانک تائید کننده
world bank
بانک جهانی یا بانک بین المللی تجدید ابادانی و توسعه که هدفش کمک به کشورهای عضو برای رشداقتصادی از طرق مختلفه میباشد
collecting bank
بانک وصول کننده
bank holiday
روزهای هفته که بانکها تعطیل هستند
fraudvlent bank
ورشکسته به تقصیر
bank shot
ضربهای که گوی بیلیارد به کناره میز بخورد
bank shot
ضربهای که به دیوار بخورد و برگردد
bank overdraft
حساب جاری
bank overdraft
استفاده بیش از میزان اعتباردر
bank of trancformer
دسته مبدل
bank of lamps
مقاومت با لامپ ردیفی
bank notes
اسکناس
bank of issue
بانک ناشر اسکناس
bank of deposit
صندوق پس انداز
bank of deposit
بانک پس انداز
bank note
چک تضمین شده سند در وجه حامل
bank overdraft
بدهی به بانک
bank paper
اسکناس
bank paper
چک تضمین شده سفته بانکی
bank shot
پرتابی که به تخته بخورد
bank revetment
پوشش ساحل
bank restriction
ممنوعیت تعویض پول با طلا
bank reserves
ذخایر بانکی
bank reserves
اندوختههای بانکی
bank protection
ساحلبانی
bank protection
ساحل داری
bank protection
حفافت ساحل رودخانه درمقابل تخریبهای ناشی ازجریان
bank paving
فرش کناره
bank paper
سفته
break the bank
<idiom>
بانک زدن (ازراه شرط بندی به پول زیاد رسیدن)
spoin bank
محل نگهداری وسایل مازاد بر احتیاج
spoin bank
انبار مازاد
savings bank
قللک
saving bank
بانک پس انداز
sand bank
ریگ تپه
sand bank
ریگ پشته
sand bank
جزیره نما
sand bank
تپه زیرابی
state bank
بانک استان
state bank
بانک دولتی
bank holiday
هر یک از تعطیلات رسمی که در آن مدارس و بانکها و غیره تعطیل هستند
bottle bank
سطلآشغالمخصوصبطری
bank manager
رییسبانک
bank loan
وام بانکی
bank balance
پولموجود در حساببانکیفرد
savings bank
صندوق پس انداز
piggy bank
<idiom>
بانک کوچک
bank of heliostats
کرانهنورگرایی
fog bank
مه انباشت
fog bank
تودهی مه
Where is the nearest bank?
نزدیکترین بانک کجاست؟
remitting bank
بانک واگذارنده
memory bank
بانک حافظه
loan bank
بانک استقراضی
loan bank
بانک وامی
land bank
بانکی که زمین را در برابر پول گرو بر میدارد
bank holiday
ایامی که به دستور دولت بانکها بستهاند
issuing bank
بانک گشاینده اعتبار
issuing bank
بانک صادر کننده
guide bank
دیوار هادی سد
monopoly bank
بانک انحصاری
mortgage bank
بانک رهنی
national bank
بانک ملی
presenting bank
بانک ارائه کننده
piggy bank
قللک
penny bank
دیناری
penny bank
بانکی که تا یک پنی هم میتوان در ان گذاشت
paying bank
بانک پرداخت کننده
opening bank
بانک باز کننده اعتبار
negotiating bank
بانک معامله کننده
negotiating bank
بانکی که اسناد را معامله میکند
germplasm bank
بانک گونه ها
bank asset
دارائی بانک
accepting bank
بانک پذیرنده حواله یابرات
accepting bank
بانک قبولی نویس
oyster bank
پرورشگاه صدف
merchant bank
بانک بازرگانی
commercial bank
بانگ بازرگانی
bank holidays
تعطیلات رسمی
bank rate
نرخ بهره بانکی
bank rate
نرخ بانک
bank rate
نرخ بانکی
bank rate
مظنه رسمی تنزیل که توسط بانک مرکزی تعیین میشود
bank accounts
حساب بانکی
accepting bank
بانک قبول کننده
advising bank
بانک ابلاغ کننده
advising bank
بانکی که گشایش اعتبار اسنادی رابه ذینفع
bank annuities
هم نامیده شده
bank annuities
سهام قرضه دولت بریتانیا که کنسول
bank angle
سراشیب مسیر هواپیما
bank angle
زاویه سراشیب مسیر
bank angle
زاویه شیب ساحل
bank advance
وام بانکی
bank acceptance
قبولی بانکی
bank acceptance
دریافتی
bank holidays
تعطیلات بانکی
authorized bank
بانک مجاز
advising bank
اعلام میکند
bank account
حساب بانکی
bank statements
صورتحساب بانکی
intermediary bank
بانک میانجی
clearing bank
بانکی که چکها را نقد میکند بانکی که چکها را می پردازد
clearing bank
بانک پس انداز
approved bank
بانک تایید شده
blood bank
بانک جمع اوری خون
penny bank
صندوق پس انداز
savings bank
صندوق پس انداز
river bank
ساحل رودخانه
data bank
بانک داده ها
account with
[at]
a bank
حساب بانکی
bank statements
صورت حساب بانکی
bank statement
صورتحساب بانکی
bank statement
صورت حساب بانکی
data bank
بانک اطلاعاتی
data bank
پایگاه داده ها
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com