Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
turning programming language
زبان برنامه نویسی تورینگ
Other Matches
programming language
زبان برنامه نویسی
object language programming
برنامه نویسی به یک زبان ماشین قابل اجرا در یک کامپیوتر بخصوص
special purpose programming language
زبان برنامه نویسی تک منظوره
high level programming language
زبان برنامه نویسی سطح بالا
object oriented programming language
زبان برنامه نویسی موضوعی
low level programming language
زبان برنامه نویسی سطح پایین
turning away
دوری واجتناب
turning away
پرهیز
turning
تراشکاری
Drop me just before you get to the turning.
مرانرسیده ره سر پیچ پیاده کنید
turning moment
گشتاورواژگونی
fine turning
میزان سازی دقیق
turning moment
لنگر واژگونی
turning traffic
ترافیک پیچ دار
wood turning
خراطی
turning chisel
قلم ماشین تراش
longitudinal turning
تراشکاری طولی
turning attachment
تجهیزات تراشکاری
turning wheel
چرخهسفالگری
turning machine
ماشین تراش
turning movement
حرکت دورانی
turning movement
احاطه دورانی
turning tool
کارد تراش
turning tool
رنده
turning tool
ابزار تراشکاری
turning effect
اثر گردش
turning tool
قلم تراش
turning circle
دایره گردش
turning circle
دایره چرخش ناو
turning chisel
اسکنه ماشین تراش
turning bolt
کلون
turning handle
دستهچرخشگر
turning judge
داوربرگشت
turning wall
دیواربازگشت
in the turning of a hand
بیک چشم برهم زدن
turning points
نقطه چرخش
turning points
مرحله قاطع نقطه تحول
turning points
نقطه برگشت
turning points
نقطه لولای چرخش
turning point
نقطه لولای چرخش
turning point
نقطهای دریک دور تجاری که در ان جهت فعالیتهای اقتصادی عوض میشود
turning point
نقطه برگشت
turning points
نقطهای دریک دور تجاری که در ان جهت فعالیتهای اقتصادی عوض میشود
turning point
مرحله قاطع نقطه تحول
turning point
نقطه چرخش
method for turning the steps
روش دور دادن پلکان
automatic turning shop
کارگاه تراشکاری
skew turning chisel
مغار کج
cam turning attachment
تجهیزات تراش بادامک
polygonal turning machine
ماشین تراش چند لبه
automatic lathe for taper turning
ماشین تراش مخروطی
programming
قوانینی که برنامه باید به آنها تبدیل شود تا کد سازگار ایجاد شود
programming
برنامه نویسی
programming
GOLORP
programming
نوشتن برنامه برای کمپیوترها
programming
نوشتن داده در وسیله PROM
programming
برنامه ریزی
programming
برنامه نویسی کامپیوتر
programming
نرم افزاری که به کاربر امکان نوشتن مجموعه دستورات مشخص برای کاری را میدهد که بعداگ به قالبی ترجمه میشود که توسط کامپیوتر قابل فهم است
defensive programming
برنامه نویسی تدافعی
dynamic programming
برنامه سازی پویا
elegant programming
نوشتن برنامه ساخت یافته با استفاده از کمترین تعداد دستور است
dynamic programming
برنامه نویسی پویا
modular programming
برنامه نویسی پیمانهای
programming specification
مستند مفصل قدمهای دقیق برنامه نویسی
modular programming
برنامه نویسی پیمانهای برنامه نویسی واحدی
dynamic programming
برنامه ریزی پویا
programming linguistics
زبان شناسی برنامه نویسی
optimm programming
برنامه نویسی بهینه
nonlinear programming
برنامه ریزی غیر خطی
optimum programming
برنامه نویسی بهینه
non numeric programming
برنامه ریزی غیر عددی
programming aids
ادوات برنامه نویسی
programming aids
کمک برنامه نویسی
programming methods
روشهای برنامه ریزی
discrete programming
برنامه سازی گسسته
programming statement
حکم برنامه نویسی
structured programming
برنامه نویسی ساخت یافته
programming librarian
بایگان برنامه نویسی
integer programming
برنامه ریزی عدد صحیح
integer programming
برنامه سازی صحیح
interactive programming
برنامه سازی فعل و انفعالی
multi programming
سیستم عامل که چندین برنامه را همزمان اجرا میکند
linear programming
برنامه ریزی خطی
linear programming
برنامه نویسی خطی
logic programming
برنامه نویسی منطقی
linear programming
برنامه ریزی خطی طرح ریزی عملیات صنعتی ونظامی برحسب خطوط مشخص ومعین
structured programming
برنامه نویسی ساختار یافته برنامه نویسی ساختاری برنامه نویسی ساخت یافته
mathematical programming
برنامه نویسی ریاضی
top down programming
برنامه سازی از بالا به پایین
programming team
تیم برنامه نویسی
quadratic programming
برنامه ریزی غیرخطی
quadratic programming
تابع هدف درجه دوم است
functional programming
برنامه نویسی تابعی
systems programming
برنامه نویسی سیستم
system programming
برنامه نویسی سیستم
symbolic programming
برنامه نویسی سمبلیک
quantitative programming
برنامه ریزی کمی
goal programming
برنامه ریزی ارمانی
bottom up programming
ترکیب دستورات سطح پایین به دستور سطح بالا
automatic programming
روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
application programming
برنامه نویسی کاربردی
automatic programming
برنامه نویسی اتوماتیک
computer programming
برنامه نویسی کامپیوتری
conversational programming
برنامه سازی محاورهای
concurrent programming
برنامه نویسی همزمان
conventional programming
برنامه نویسی قراردادی
planning programming budgetting
نظام برنامه ریزی بودجه برنامهای
planning programming budgetting
system
ego loss programming
تنظیم کارهای برنامه نویسی بطوریکه اعتبار موفقیت یاگناه شکست باید بجای یک برنامه نویس میان چندبرنامه نویس تقسیم گردد
object oriented programming
برنامه نویسی مقصود گرا
certificate in computer programming
CCP
input output programming system
سیستم برنامه سازی ورودی- خروجی
mail application programming interface
مجموعه استانداردها
mail application programming interface
که نحوه ارسال و انتقال پست الکترونیکی را بیان می کنند
language
زبان برنامه نویسی که حاوی دستورات کد دولویی است و مستقیما توسط CPU قابل فهم است
language
نرم افزاری که به کاربر امکان وارد کردن برنامه به زبان خاص و سپس اجرای آن میدهد
language
زبان در سیستم هدایت پایگاه داده ها که امکان میدهد در پایگاه داده ها به راحتی جستجو شود و پرسش شود
language
زبان اصلی که برنامه با آن نوشته میشود تا توسط کامپیوتر پردازش شود
language
ابزارهای سخت افزاری و نرم افزاری برای کمک به نوشتن برنامه هایی به زبان خاص توسط برنامه نویس
language
سیستم کلمات و نشانه ها که امکان ارتباط با کامپیوترها را فراهم میکند.
language
زبان
language
زبان
language
زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
language
زبان برنامه نویسی کامپیوتر با دستورات تو کار که برای نمایش گرافیک مفید هستند
language
کلام
language
سخنگویی تکلم
language
بصورت لسانی بیان کردن
pl. language
زبان پی ال وان
language
برنامهای که به عنوان مترجم
language
تبدیل و اجرا میکند
language
در زمان اجرا
language
مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
language
قالب و فرمت دستورات و داده ها در یک زبان مشخص
language
استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
language
هر برنامهای که هر خط برنامه را به زبان دیگری ترجمه میکند.
language
زبان برنامه نویسی که از نشانه هایی استفاده میکند تا دستورات ای که باید به کد ماشین تبدیل شوند را کد کند
language
زبان برنامه نویسی ساخته شده از توابع برای کارهای مختلف که توسط مجموعه دستوراتی فراخوانی میشود
language
دستوراتی که منابع لازم برای یک کار که باید توسط کامپیوتر انجام شود را مشخص می کنند
language
لسان
second language
زباندوم
for a language course
برای یک دوره زبان
I am here for a language course
من برای برای یک دوره زبان به اینجا آمدم.
first language
زبانیکهازهمهبهآنبیشترتسلطدارید
language
برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
program language
زبان برنامه
language lab
زبان
the turkish language
زبان ترکی
the persian language
زبان فارسی
technical language
زبان تخصصی
parliamentary language
زبان مجلسی
publication language
زبان انتشارات
technical language
زبان فنی
target language
زبان مقصود
semitic language
زبان سامی
target language
زبان هدف
program language
زبان برنامه نویسی
to fix a language
زبانی که ازتغییریارشدبازداشتن
procedural language
زبان رویهای
universal language
زبان فراگیر
parliamentary language
اصطلاخات پارلمانی
parliamentary language
زبان مودبانه
pascal language
زبان پاسکال
use bad language
فحش دادن
use foul language
فحاشی کردن
source language
زبان اصلی
written language
زبان نوشتاری
language laboratories
آزمایشگاه زبان
language laboratory
آزمایشگاه زبان
language lab
آزمایشگاه
tone language
زبانهای اهنگی
What foreign language do you know?
کدام زبان خارجی رامی دانید ؟
syntax language
زبان تشریح نحو
tongue
[language]
زبان
redundant language
سخن زائد یازیادی حشووزوائد
reference language
زبان مرجع
to translate something
[from/into a language]
ترجمه
[نوشتنی]
کردن چیزی
[از یک زبان یا به زبانی]
simscript language
زبان سیمسکریپت
simula language
زبان سیمیولا
simulation language
زبان شبیه سازی
snobol language
زبان اسنوبول
source language
زبان منبع
source language
1-زبانی که برنامه در ابتدا به آن نوشته شده است .2-زبان برنامه پیش از ترجمه
to interpret
[for somebody]
[from/into a language]
ترجمه شفاهی کردن
[برای کسی]
[از یک زبان به دیگری]
A crash language course .
دوره فشرده آموزش زبان
It is better to know each others mind than to know each others language.
<proverb>
همدلى از همزبانى بهتر است .
symbolic language
زبان نمادی
to pick up a language.
<idiom>
زبانی را مثل آب خوردن یاد گرفتن.
[از روش های غیر رسمی مثل گوش کردن به حرف بومی های آن زبان]
publication language
زبان نشری
standard language
زبان متعارف
rpg language
زبان ار پی جی
a dead language
<idiom>
زبان مرده و منقرض شده
[زبانی که دیگر آموزش داده نمی شود اما شاید برخی از کارشناسان از آن استفاده کنند.]
quary language
زبان پرس و جو
query language
زبان پرس و جو
to talk the same language
<idiom>
به یک سبک فکر کردن
[اصطلاح مجازی]
to talk the same language
<idiom>
همدیگر را فهمیدن
[اصطلاح مجازی]
to translate something
[from/into a language]
برگرداندن
[نوشتنی]
چیزی
[از یک زبان یا به زبانی]
halophrastic language
زبان تک واژهای
declarative language
زبان تشریحی
declarative language
زبان اعلانی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com