Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
turning wheel
چرخهسفالگری
Other Matches
wheel measurement
[ wheel measuring]
بازرسی چرخ
[سنجش چرخ]
turning away
دوری واجتناب
turning
تراشکاری
turning away
پرهیز
Drop me just before you get to the turning.
مرانرسیده ره سر پیچ پیاده کنید
turning circle
دایره چرخش ناو
turning chisel
قلم ماشین تراش
turning chisel
اسکنه ماشین تراش
in the turning of a hand
بیک چشم برهم زدن
turning bolt
کلون
turning attachment
تجهیزات تراشکاری
fine turning
میزان سازی دقیق
turning traffic
ترافیک پیچ دار
wood turning
خراطی
turning tool
قلم تراش
turning handle
دستهچرخشگر
turning wall
دیواربازگشت
longitudinal turning
تراشکاری طولی
turning judge
داوربرگشت
turning circle
دایره گردش
turning moment
گشتاورواژگونی
turning effect
اثر گردش
turning points
نقطهای دریک دور تجاری که در ان جهت فعالیتهای اقتصادی عوض میشود
turning points
نقطه چرخش
turning points
مرحله قاطع نقطه تحول
turning points
نقطه برگشت
turning point
نقطه لولای چرخش
turning point
نقطهای دریک دور تجاری که در ان جهت فعالیتهای اقتصادی عوض میشود
turning point
نقطه چرخش
turning points
نقطه لولای چرخش
turning tool
ابزار تراشکاری
turning point
نقطه برگشت
turning machine
ماشین تراش
turning moment
لنگر واژگونی
turning movement
حرکت دورانی
turning movement
احاطه دورانی
turning tool
کارد تراش
turning tool
رنده
turning point
مرحله قاطع نقطه تحول
automatic turning shop
کارگاه تراشکاری
cam turning attachment
تجهیزات تراش بادامک
turning programming language
زبان برنامه نویسی تورینگ
method for turning the steps
روش دور دادن پلکان
skew turning chisel
مغار کج
polygonal turning machine
ماشین تراش چند لبه
automatic lathe for taper turning
ماشین تراش مخروطی
four wheel
چهارچرخه
fifth wheel
چرخپنجم
to take the wheel
پشت رل نشستن
be a fifth wheel
<idiom>
آدم اضافی یا زاید
[در گروهی از آدمها]
to be a fifth wheel
[to be in the way]
آدم اضافه
[بدون همسر]
بودن
[در جشنی که همه زوج دارند]
wheel well
محفظهای که یک واحد ازارابه فرود را در حالتی که جمع شده است در خود جای میدهد
third wheel
سومینچرخدنده
He's a fifth wheel.
او
[مرد]
آدم زایدی است.
fifth wheel
جفت ساز که خودرو را به تریلر وصل میکند
wheel
چرخ نخ ریسی
wheel
چرخ
wheel
دور
wheel
چرخ سمباده
wheel
رل ماشین
wheel
چرخیدن
wheel
گرداندن
wheel
گردش ناو
wheel
چرخ طایر
wheel
چرخش
wheel
ساسایی
wheel
اتحادیه ورزشی
wheel
[همچنین علامتی در فرش چین به مفهوم چرخه زندگی]
wheel
دوک نخ ریسی
wheel
جاروب کردن با پا
wheel shaft
میله چرخ
chain wheel B
زنجیریچرخهیب
wheel spoke
پره چرخ
wheel satellite
ماهوارهای که بصورت دایرهای ساخته شده و معمولابرای پایداری وضعیت یا واردساختن گرانش ساختگی به سرنشینان دوران میکند
wheel sucker
دوچرخه سوار ماهر در ادامه مسیر پشت سر نفر دیگری برای کاستن از فشار هوا
wheel spanner
چرخ کش
chain wheel A
زنجیریچرخهیA
wheel wright
چرخ ساز
centre wheel
چرخهمیانی
spoked wheel
چرخاسبوکد
banding wheel
چرخهچرخنده
adjustment wheel
چرخ متحرک
catherine wheel
رجوع شود به pinwheel
worm wheel
چرخ دنده حلزونی
worm wheel
پیچ حلزونی
wheel puller
چرخ کش
wheel printer
چاپگر چرخ دوار
wheel pressure
فشار چرخ
cogged wheel
چرخ دنده
cog wheel
چرخ دنده
cogged wheel
چرخ دندانه دار
toothed wheel
چرخ دندانه دار
brake wheel
چرخ دندانه دار
worm wheel
دنده کرمی شکل
wheel indicator
نشانگر سکان
two wheel tractor
تراکتور دوچرخه
wheel mode
ماهواره یا بخشی از ان که اغلب با سرعت کم بمنظورپایدارسازی وضعیت دوران میکند
wheel load
فرفیت بار یا تحمل وزن باندفرود در یک فرودگاه یامحوطه تاکسی کردن یا جاده اسفالت
wheel horse
اسب چرخ کش اسب نزدیک چرخ
wheel chair
صندلی چرخ دار
wheel center
مرکز چرخ
wheel bearing
بلبرینگ چرخ
wheel base
فاصله بین چرخ جلو و عقب در خودروهایی که از یک اکسل بیشتر دارند
water wheel
چرخاب
water wheel
دولاب
spinning wheel
چرخ ریسندگی
[این وسیله از یک چرخ چوبی شکل بزرگ و چند قطعه چوب بوجود آمده و توسط دست یا پا به حرکت در می آید.]
wheel barrow
فرغون
[ساخت و ساختمان]
[ابزار]
buckled wheel
چرخ خم شده
[تاب خورده]
forged wheel
چرخ آهنگری شده
steered wheel
چرخ هدایت شده
cast wheel
چرخ ریختگی
wheel barrow
فرقون
[ساخت و ساختمان]
[ابزار]
adjustable wheel
چرخ تنظیم پذیر
[مانند بلندی]
[چرخ تطبیق پذیر]
[مانند نوع جاده]
to reinvent the wheel
<idiom>
هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
reversible wheel
چرخی که در دو جهت بگردد
dog-wheel
دماغه
Barlow's wheel
چرخ بارلو
[مهندسی برق]
dog-wheel
استوانه
wheel brace
آچار چرخ خودرو
wheel wrench
آچار چرخ خودرو
to spin a wheel
چرخی را تند چرخاندن
I feel like a fifth wheel.
من حس می کنم
[اینجا]
اضافی هستم.
cathedrian wheel
پنجره چرخی
wheel and deal
<idiom>
wheel trim
قالپاق
pitch wheel
چرخکوککردن
modulation wheel
چرختعدیلصدا
main wheel
چرخاصلی
large wheel
چرخبزرگ
hand-wheel
چرخدستی
front wheel
چرخجلو
fourth wheel
چهارمینچرخهای
to be broken on the wheel
روی چرخ گاری مردن
[نوعی مجازات اعدام در قرون وسطی]
escape wheel
دندهخلاص
press wheel
چرخفشار
rotating wheel
چرخهدوار
striker wheel
چرخهضارب
wheel tractor
فرمانتراکتور
wheel head
سرچرخدنده
wheel cylinder
سیلندرچرخدنده
wheel chock
مانعچرخ
tracing wheel
چرخهترسیم
wheel gloves
دستکش رانندگی
drive wheel
چرخدنده
idler wheel
چرخ یا دنده چرخندهای که حرکت را به چرخ دیگری انتقال میدهد
fly wheel
چرخ طیار
ferris wheel
چرخ فلک
ferris wheel
گردونه صندلی دار مخصوص تفریح وچرخ زدن اطفال وغیره
emery wheel
چرخ سمباده
driving wheel
چرخ گرداننده
driving wheel
چرخ محرک
daisy wheel
عضو چاپ کننده در یک چاپگرچرخ دوار
cup wheel
چرخ سمباده
fly wheel
چرخ لنگر فلایول
fly wheel
چرخ دندانه داروزینی که روی محور دواری قرار می گیرد
four wheel brake
ترمز چهار چرخ
idle wheel
دنده چرخ رابط بین دو چرخ
hand wheel
چرخ دستی
gyro wheel
rotor gyro
grinding wheel
چرخ سنباده
grinding wheel
چرخ سنگ زنی
grinding wheel
چرخ سمباده
gear wheel
چرخ دنده
gear wheel
چرخ دندانه دار
free wheel
حرکت بدون رکاب زدن
crown wheel
چرخی که دندانههای ان نسبت به سطح ان عمودباشد
control wheel
صفحه تنظیم کننده
control wheel
صفحه کنترل
abrasive wheel
چرخ سمباده
steering wheel
غربالک
steering wheel
چرخ سکان فرمان اتومبیل
steering wheel
چرخ فرمان
steering wheel
رل
spare wheel
چرخ زاپاس
spinning wheel
چرخ گرداننده چرخ هرزه گرد
spinning wheel
چرخ طیار
spinning wheel
دوک نخ ریسی
spinning wheel
چرخ نخ ریسی
four-wheel drive
محرک چهار چرخ
abrasive wheel
سنگ چاقو تیز کنی
activity wheel
گردونه فعالیت
all wheel drive
محرک تمام چرخها
color wheel
گردونه رنگ امیزی
cog wheel
چرخ دندانه دار
chain wheel
چرخ زنجیر
capstan wheel
چرخ لنگر فلایویل
capstan wheel
چرخ دوار
buffing wheel
چرخ سنباده
buff wheel
چرخ سنباده
break wheel
چرخ قطع
brake wheel
ترمز چرخها
band wheel
چرخ تسمه خور
balance wheel
رقاص ساعت
four wheel drive
محرک چهار چرخ
trick wheel
اطاق اسکان
split wheel
نیم چرخ
short wheel
خودرو شاسی کوتاه
rear wheel
چرخ عقب
ratchet wheel
اچار ضامن دار
ratchet wheel
چرخ ضامن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com