English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 114 (7 milliseconds)
English Persian
two-burner camp stove اجاقدوشعله
Search result with all words
single-burner camp stove اجاقپیکنیکیتکشعله
Other Matches
stove کوره
stove بخاری
stove فرخوراک پزی گرمخانه
wood stove بخاری هیزمی یا چوبی
franklin stove بخاری اختراعی فرانکلین
Are you going to light the stove? آیا شما این اجاق گاز را روشن می کنید؟
drying stove کوره خشک کنی
heat radiates from the stove گرما ازبخاری متشعشع میشود
slow-burning stove اجاقآرام پز
burner مشعل
burner کوره
burner چراغ خوراکپزی یاگرم کن اتشخان
burner وسیلهای برای ترکیب سوخت با جریان هوا
after burner دستگاه پس سوز
after burner پس سوزانه
burner تولیدکننده حرارت در بالن
burner سوخت پاش
burner وسیلهای که برنامه ها را در قطعه PROM می سوزاند
after burner قسمت عقب موتور جت
after burner پس سوز
burner فانوس
pilot burner چراغ کوچک اجاق گاز وامثال ان
annular burner مشعل حلقوی
brick burner کوره پز
acetylene burner چراغ استیلنی
alcohol burner چراغ الکلی
burner cans محفظه احتراق موتورهای توربینی
gas burner اجاق گازسوز کوره گازی
gypsum burner گچ پز
lime burner اهکپز
lime burner اهک پز
mantle burner چراغ توری
burner plier انبر مشعل
burner nozzle شیپوره یاافشانک سوخت پاش
burner nozzle نازل سوخت پاش
burner compartment قسمتی از روپوش موتور که روی محفظه احتراق قرارگرفته است
gas burner مشعل گازی
acetylene burner مشعل استیلنی
bunsen burner چراغ بونزن
burner frame سوخت
oil burner مشعلروغن
burner frame قالب
burner ring حلقهچراغخوراکپزی
prom burner PROبرنامه ریز
premix burner مشعل پیش گرمکن
pilot burner پیلوت
ohm burner مشعل روغنی
to put somebody on the back burner به کسی حق تقدم ندادن [اصطلاح مجازی]
high pressure burner مشعل فشار قوی
to put somebody on the back burner کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن [اصطلاح مجازی]
to put somebody on the back burner به کسی کمتر توجه کردن [اصطلاح مجازی]
multi flame burner اجاق چند شعله
total consumption burner مشعل تمام مصرف کن
bunsen gas burner چراغ گازی ازمایشگاه
burner gas tube لولهسوختگاز
comb type burner مشعل نوع شانهای
pulverized coal burner مشعل خاک ذغالی
camp خیمه سرا
Can we camp here? آیا اینجا میتوانیم اردو بزنیم؟
Can we camp here? آیا اینجا میتوانیم چادر بزنیم؟
camp چادر
camp چادر زدن
camp اردوگاه نظامی
camp اردو زدن
camp پادگان اردو زدن چادر زدن
camp منزل کردن
camp اردوگاه
camp اردو
camp لشکرگاه
holiday camp تفریحگاهتعطیلی
summer camp پایگاهتابستانی
work camp اردوی کار
camp followers اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند
Where is the location of this camp ? محل این اردوگاه کجاست ؟
Is there a camp site near here? آیا نزدیک اینجا چادر زدن وجود دارد؟
aide de camp اجودان مخصوص
aide-de-camp اجودان مخصوص
aides-de-camp اجودان مخصوص
camp-shedding [پایه ها و تخته های روی ساحل رودخانه]
refugee camp اردوگاه پناهندگان
prison camp اردوگاه زندانیان
Is there a camp site near here? آیا نزدیک اینجا محل اردو وجود دارد؟
camp follower اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند
camp bed تخت خواب سفری
concentration camp بازداشتگاه
base camp پایگاه مبنا
base camp پایگاه اصلی کمپ اصلی
camp chair صندلی تاشونده
camp chair صندلی سفری صندلی صحرایی
camp color پرچم اردویی
camp color پرچم کوچک اردوگاهی
labor camp اردوگاه کار
internment camp بازداشتگاه غیر نظامیان اردوگاه پناهندگان
computer camp اردوی کامپیوتر
flying camp اردوی سبک وسیار
concentration camp منطقه تجمع اسرا
concentration camp بازداشتگاه اسرا
camp beds تخت خواب سفری
prison camp بازداشتگاه بیرون شهر
prison camp زندان صحرایی
work camp محل کار زندانیان
boot camp اردوگاه تعلیمات نظامی نیروی دریایی
training camp اردوی امادگی
trailer camp محل استقرار ترایلربااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
concentration camp اردوگاه کار اجباری
to skirt a camp از کنار یا پیرامون اردویی ردشدن
to strike camp اردورابهم زدن
concentration camp بازداشتگاه زندانیان سیاسی یااسرای جنگی
camp color party گروه پرچم
camp color party دسته پرچم یورتچی
vacation camp [American E] پایگاه تابستانی
vacation camp [American E] تفریحگاه تعطیلی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com