English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
ultra high carbon steels فولادهای فرا- پر- کربن
Other Matches
ultra high vacuum مسیر ازاد متوسط هوا
ultra high frequency بسامد بسیار بسیار زیاد
ultra high magnetic field معمولا میدان مغناطیسی باشغت بیش از 001ک
high carbon steel فولادی با میزان کربن 5/0%تا 50/1%
high carbon steel فولاد با کربن زیاد
steels پولاد
steels پولادین
steels فولاد
steels شمشیر پولادی
steels پولادی کردن
steels محکم استوار
steels مانندفولاد محکم کردن
steels اب فولاددادن
steels containing tungsten فولادهی تنگستن دار
steels containing vanadium فولادهای وانادیم دار
steels containing molibdenium فولادهای مولیبدن دار
tool steels فولادهای ابزاری
irreversible steels فولادهای برگشت ناپذیر
ultra خیلی متعصب مافوق
ultra- مشابه 10327
ultra ماورای افراطی
ultra : فرا
ultra- در معنای بسیار بزرگ
ultra :پیشوندیست بمعنی " ماورا" وماورا فضا" و ماورا حدودوثغور" و برتراز" و"مافوق "و "فرا"
ne plus ultra حداعلای ترقی
ne plus ultra بالاترین درجه ذروه
heat resisting steels فولادهای مقاوم حرارتی
ultra vires خارج از حدود اختیارات قانونی
ultra vires بسیار عالی مقام
ultra individualism اعتقاد به اصالت فرد در حد افراط
ultra individualism فردگرایی افراطی
ultra vires بیش از حد مجاز قانونی متجاوز از حدود اختیار
ultra violet ماورا بنفش
ultra audion اولترا اودیون
ultra vires بیش از حدود اختیارات قانونی
ultra vires تجاوز از حدود اختیارات
ultra violet radiation تشعشع ماوراء بنفش
ultra large scale integration مجتمع سازی در مقیاس ماوراء بزرگ
carbon الماس بیفروغ
carbon C :symb
carbon ذغال خالص
carbon کربن
carbon ذغال
carbon arcwelding جوش قوسی بوسیله کربن
carbon dioxide گازکربنیک
carbon copies رونوشت کاربنی
carbon copies ورق کاربن
secondary carbon کربن نوع دوم
carbon fixed کربن ثابت
carbon disk قرص زغالی
carbon deposite لایه کربن
carbon contact کنتاکت کربنی
carbon dating اندازهگیریسنچیزیبااستفادهازمیزانرادیواکتیویتهآن
carbon cell پیل کربنی
carbon brush ذغال
carbon brush زغال کربنی
carbon black دوده
carbon cycle سیکل کربن
carbon copies رونوشت
acetylenic carbon کربن استیلنی
carbon paper کاغذ کاربن
asymmetric carbon کربن بی تقارن
battery carbon زغال باتری
carbinol carbon کربن کربینول
carbon copy کپی نسخه غیراصل
carbon copy رونوشت
carbon copy ورق کاربن
carbon copy رونوشت کاربنی
carbon monoxide منواکسید کربن
anomeric carbon کربن انومری
active carbon کربن فعال
activated carbon ذغال فعال شده
activated carbon کربن فعال شده
carbon copies کپی نسخه غیراصل
carbon fixed ذغال ثابت
carbon seal وسیلهای مقاوم در برابرگرما که در موتورهای توربینی برای جلوگیری ازخروج یا نشت روغن ازمحفظه یاتاقان بکار میرود
carbon steel فولاد کربن یا فولاد سخت
primary carbon کربن نوع اول
secondary carbon کربن 2 درجه
carbon tape نوارکاربنی
carbon tracking باقیمانده بسیار ناچیز کربن که در اثر تخلیه الکتریکی درداخل دینام دلکو یا محفظه شمع باقی میماند
tertiary carbon کربن نوع سوم
cored carbon کربن هسته دار
sugar carbon زغال قند
tertiary carbon کربن 3 درجه
carbon dioxide دی اکسید کربن
be a carbon copy <idiom> دقیقا مثل دیگری بودن
gas carbon ذغال قرع
decolorizing carbon ذغال رنگ زدا
carbon ribbon ریبون پلاستیکی نازک با جوهر مشکلی که در چاپگر استفاده میشود
primary carbon کربن 1 درجه
carbon free کربن ازاد
carbon free ذغال ازاد
hydro carbon ترکیب هیدروژن و کربن
carbon microphone میکروفون زغالی
carbon ribbon نوار کاربنی
carbon holder پایه کربن
carbon resistor مقاومت کربنی
carbon rheostat رئوستای کربنی
zinc carbon cell پیل روی- زغال
plain carbon steel فولاد کربن غیرالیاژی
He's a carbon copy of his father. کپی پدرش است.
carbon zinc cell پیل اولیه قابل حمل
zinc carbon cell پیل لکلانشه
medium carbon steel فولادباکربن متوسط
iron carbon alloy الیاژ اهن و کربن
iron carbon diagram نمودار اهن- کربن
arc lamp carbon کربن لامپ قوسی
carbon dioxide therapy درمان با انیدرید کربنیک
carbon chain polymer بسپار زنجیر کربنی
coolant: carbon dioxide سردکنندهدیاکسیدکربن
carbon battery plate صفحه باتری کربنی
carbon arc welding جوشکاری با جرقه کربن
carbon pile regulator نافم کربنی
crater in positive carbon گودی کربن مثبت
to trap something [e.g. carbon dioxide] چیزی را گرفتن [جمع کردن] [برای مثال دی اکسید کربن ]
blind carbon copy در پست الکترونیکی روش ارسال پیام به چندین کاربر که برای سایرین شناخته شده نیست
carbon filament lamp لامپ با افروزه کربنی
carbon pile voltage regulator تنظیم کننده ولتاژ زغالی
carbon dioxide gas coolant سردکنندهیگازدیاکسیدکربن
plain carbon tool steel فولاد ابزار غیرالیاژی
carbon arc lead burning جوش سرب با جرقه کربن
single button carbon microphone میکروفون تک زغالی
double button carbon microphone میکروفون دو زغالی
you were then that high ان وقت قد شما اینقدر بود انوقت به این قد بودید
high value قیمتی
very high ارتفاع خیلی بالا
about as high تقریبا` همان اندازه بلند
high value گران قیمت
high اولین کیلوبایت حافظه بالای مگابایت که توسط برنامه قابل استفاده است
on high در اسمان
on high در بالا
on high به اسمان
high سخت گران
high بالا
high اندکی فاسد
high بوگرفته
high باصدای بلند
high متکبرانه
high خشن متکبر
high خشمگینانه
high-up فردیباقدرتونفوذفراوان
high وافر گران گزاف
high زیاد
high متعال رشید
high بلند پایه
high جای مرتفع
high عالی
high مرتفع
high بزرگ
high خیلی بزرگ
high ضربه نزدیک به میله اول بولینگ
high عظیم
high واچرخه
high معادل وضعیت درست در منط ق یا 1
high عملی که در آن افزودن رقم نقل به جمع کننده باعث رقم نقلی خروجی شود
high دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
high روش ذخیره سازی اطلاعات فایل که از DOS-MS FAT سریع تر و انعط اف پذیرتر است
high زبان سطح بالا
high رقمی با بزرگترین وزن در یک عدد
high فضای حافظه بین کیلوبایت و مگابایت
high وسیله گران یا با کارایی بالا
high تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
high وسیله با کیفیت بالا و مشخصات خوب
high بلند
high فراز
high برنامه ضروری و مهم که بیش از سایرین پردازش میشود
high ت
high تند زیاد باصدای زیر
high (1 9 to 36) بلند
high time هنگام خوشی وعیش ونوش
high sticking بالابردن چوب و ضربه زدن به حریف
high sticking خطا با ضربه چوب لاکراس
high storage انباره بالا
high strung بسیار حساس
high strung عصبانی
high strung کوک
high sea دریای ازاد
high tender مزایده
high temperature دمای بالا
high tender به مزایده گذاشتن
high toned زیر عالی
high tension فشارقوی
high test امتحان سختی را گذرانده دارای قوه فراره زیاد
high time اصل موقع وکمی هم گذشته ازموقع
high toned دارای صدای زیر
high tension فشار قوی
high stick بالا بردن غیرمجاز چوب
high seas ابهای برون مرزی
high spin پرچرخش
high speed دنده سریع
high speed با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
high speed سریع السیر
high souled با همت
high seasoned خوش طعم پرچاشنی
high seasoned پرادویه
high seas دریاهای باز
high seas ابهای بین المللی
high souled با جرات
high seas دریای ازاد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com