English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
ultra large scale integration مجتمع سازی در مقیاس ماوراء بزرگ
Other Matches
large scale integration مجتمع سازی در مقیاس بزرگ
very large scale integration مجتمع سازی در مقیاس بسیار بزرگ
very large scale integration قطعه
super large scale integration قط عه
wafer scale integration یک قطعه بزرگ که از مدارهای مجتمع کوچکتر تشکیل شده است که بهم وصل هستند
small scale integration مجتمع سازی در مقیاس کوچک
small scale integration قطعه
medium scale integration مدار مجتمع با دو قطعه
medium scale integration مجتمع سازی در مقیاس متوسط
large-scale مقیاس بزرگ
large-scale در مقیاس بزرگ
large-scale نسبتا زیاد بمعیار وسیع
large scale نسبتا زیاد بمعیار وسیع
large-scale بمقدار زیاد
large scale بمقدار زیاد
large scale مقیاس بزرگ
large scale در مقیاس بزرگ
large scale raid حمله ناگهانی تعداد زیاد پلیس
large scale computer سیستم کامپیوتر قوی
large scale computer که میتواند به حافظه با فرفیت بالا دستیابی داشته باشد و نیز وسایل پشتیبان مثل کاربران چندتایی
large scale map نقشه مقیاس بزرگ
sale on a large scale فروش زیاد
large scale production method روش تولیدبه مقیاس وسیع
large scale production method روش تولیدانبوه
ultra- در معنای بسیار بزرگ
ultra- مشابه 10327
ultra :پیشوندیست بمعنی " ماورا" وماورا فضا" و ماورا حدودوثغور" و برتراز" و"مافوق "و "فرا"
ultra خیلی متعصب مافوق
ultra ماورای افراطی
ultra : فرا
ne plus ultra بالاترین درجه ذروه
ne plus ultra حداعلای ترقی
ultra vires خارج از حدود اختیارات قانونی
ultra individualism اعتقاد به اصالت فرد در حد افراط
ultra individualism فردگرایی افراطی
ultra vires تجاوز از حدود اختیارات
ultra violet ماورا بنفش
ultra vires بیش از حدود اختیارات قانونی
ultra vires بیش از حد مجاز قانونی متجاوز از حدود اختیار
ultra vires بسیار عالی مقام
ultra audion اولترا اودیون
ultra high frequency بسامد بسیار بسیار زیاد
ultra violet radiation تشعشع ماوراء بنفش
ultra high vacuum مسیر ازاد متوسط هوا
ultra high carbon steels فولادهای فرا- پر- کربن
ultra high magnetic field معمولا میدان مغناطیسی باشغت بیش از 001ک
integration یکپارچگی اتحاد عناصر مختلف اجتماع
integration انتگرال گیری
integration مجتمع سازی
integration انجام چندین عمل با هم
integration یکی کردن و بهم پیوستن پیوستگی اجزاء
integration ائتلاف
integration انضمام
integration یکپارچگی
personality integration یکپارچگی شخصیت
horizontal integration انضمام افقی
radius of integration شعاع ترکیب عمل جنگ افزارهای معمولی با جنگ افزار اتمی
economic integration همبستگی اقتصادی
integration by parts انتگرال گیری جز به جز [فیزیک]
variable of integration متغیر انتگرال [ریاضی]
economic integration یکپارچگی اقتصادی
horizontal integration ادغام افقی
horizontal integration تمرکز افقی
social integration یکپارچگی اجتماعی
seamless integration فرایندشامل کردن وسیله بانرم افزارجدیددر سیستم بدون مشکل
integration by parts انتگرال گیری جز به جز [ریاضی]
vertical integration ادغام عمودی
Constant of integration ثابت انتگرال گیری [ریاضی]
double integration method روش انتگرال دوبل
rate integration gyro ژایرویی با یک درجه ازادی که محور خروجی ان با مایع چسبناکی به محور دوران متصل شده
battery integration end radar display وسایل توزیع اتش الکترونیکی پدافند هوایی و رادارهای مربوطه
battery integration end radar display equipment
large n مفصلا بطور کلی
large n ازادانه
large وسیع
so large چندان بزرگ بقدری بزرگ
large n ازادی
so large باین بزرگی
large جادار
large n سر بسته همینطوری
the large one بزرگه
in large بمقیاس زیاد
in large بمقدار زیاد
large n بتفضیل
large درشت لبریز
large کامل
large سترگ بسیط
large بزرگ
by and large رویهمرفته
by and large <idiom> روی هم رفته
large هنگفت
large حجیم
large جامع
by and large کلا
at large به طور کلی [معمولا]
large پهن
large hearted سخاوتمند بخشنده
large hearted مساعد
large hearted نظر بلند
large intestine روده بزرگ
gentleman at large کسیکه وابسته بدرباراست و کار ویژهای ندارد
large minded ادم فرفیت دار
large ship ناو بزرگ
large ship کشتی بزرگ
large minded ادم فهمیده
large leaved گل بوته
large intestine قولون روده فراخ
large intestine معاء غلاظ
large sized بزرگ
large hearted همدرد
to set at large ازاد کردن
large minded دارای فکر وسیع
large model مدل حافظه که کد و داده تا کلید بایت جریان دارند ولی اندازه ترکیبی باید از مگابایت کمتر باشد
it is unusually large ازاندازه معمول بزرگتراست
it is unusually large فوق العاده بزرگ است
large minded متفکر
of a large size بزرگ
large hande a دارای دست بگیر گیرنده
large adv بیشتر
large adv زیاد
large aircraft هواپیمای بزرگ
large detail جزء بزرگ
large hande a دست باز
in large quantities خیلی خیلی
in large quantities بمقادیرزیاد
large hande a حریص
large handed دست باز
gentleman at large قای بیکار
large spread مروحه خیلی باز است
to a large extent زیاد
large blade تیغهبزرگ
large ship کشتی که بیش از 731 مترطول داشته باشد
was grinted in large t. با حروف درشت چاب
to a large extent تا حد زیادی
set at large ازاد کردن
statute at large چاپ قانون به طور کلمه به کلمه از روی متن اصلی
considerably large بس بزرگ
large sized a بزرگ
set at large ول کردن
large wheel چرخبزرگ
to a large extent خیلی
a large car یک اتومبیل بزرگ
to set at large رهاکردن
large spread فاصله گلوله ها راکم کنید
large white خوک سفید انگلیسی
large chopping knife ساطور
He left a large fortuue. ثروت هنگفتی را به ارث (باقی )گذاشت
There he is in the flesh. there he is as large as life. خودش حی وحاضر است
he inherited a large fortune دارایی زیادی بمیراث برد دارایی زیادی به او رسید
very large data base پایگاه داده بسیار بزرگ
large detached house خانهویلایی
large leaved hybrid petunia اطلسی دهن اژدر
scale down کاهش تدریجی
scale مقیاس
scale up افزایش
scale value ارزش مقیاسی
scale up افزایش مقیاس
scale down کاهش
scale down به نسبت ثابت
scale down کاهش مقیاس
scale up افزایش به نسبت ثابت
scale درجه
to scale down پایین اوردن ومطابق مقیاس قراردادن
scale میزان مقیاس درجه
scale قپان
scale ترازو
scale جدول
scale ستون درجه رسوب جدار داخلی دیگ بخارناو
scale شاخص
to scale up or down مقیاس چیزیرابزرگتر یاکوچکتر کردن
scale مقیاس نقشه
t scale مقیاس T
scale خطکش
scale طبله
m f scale مقیاس نرینگی- مادینگی
scale طبلک درجه
scale ن
scale کار کردن با حجم کوچک یا بزرگ داده
scale مشابه 8865
scale فلس پشم [این عامل اصلی کهنه جلوه نمودن فرش در اثر کنده شدن فلس از سطح پشم در اثر مرور زمان و راه رفتن بر روی فرش می باشد.]
scale نرخ دو مقدار
f scale مقیاس اف
scale دسته بندی
scale مقیاس گذاشتن
y scale در عکس هوایی مایل مقیاسی خطی است که موازی با خط محوراصلی عرضها کشیده میشود
x scale در عکس هوایی مایل مقیاس خطی است که موازی با خط افق حقیقی عکس کشیده میشودc
x scale مقیاس طولی عکس
z scale مقیاس " زی "
z scale نوعی مقیاس خطی روی عکس هوایی مورب که برای اندازه گیری ارتفاع اشیاء به کار می رود
scale قطعه
scale کمتریا افزایش نسبت
scale مقیاس کردن
two scale دو مقیاسی
two scale دودویی
scale درجه بندی
scale حرکت تعادلی ژیمناستیک کندن فلسهای ماهی
k scale مقیاس ک
scale of production مقیاس تولید
scale of project اندازه طرح
scale of project وسعت طرح
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com