Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 116 (2 milliseconds)
English
Persian
unconditional branch
انشعاب غیر شرطی
Other Matches
unconditional
مطلق
unconditional
قطعی
unconditional
دستوری که کنترل را از یک بخش برنامه به دیگری منتقل میکند , بدون بستگی داشتن به وقوع شرایط ی .
unconditional
غیر مشروط
unconditional
بی قید و شرط
unconditional
غیر شرطی بی شرط
unconditional
بلا شرط
unconditional
بدون قیدوشرط
unconditional
آنچه به هیچ شرطی بستگی ندارد
unconditional contract
عقد منجز
unconditional transfer
انتقال غیر شرطی
unconditional jump
جهش غیر شرطی
Unconditional surrender.
تسلیم بلاشرط
The victors demanded unconditional surrender .
فاتحین تقاضای تسلیم بدون قید وشرط کردند
branch
جهش از بخشی از برنامه به بخش دیگر
branch
مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
branch
خط ی که یک یا چند وسیله را به شبکه اصلی وصل میکند
branch
جدولی که نشان میدهد در برنامه با توجه به نتیجه بررسی به کجا باید جهش کرد
branch
رشته
[دانشی]
no branch
شغل بدون رسته
no branch
شغلی که احتیاج به رسته تخصصی ندارد
Y-branch
انشعابفرعی
branch
[تیرک گوتیک در طاق]
branch
شاخه
[دانشی]
branch
کابلی که از یک کابل اصلی به گره می رود
branch
رشته
branch
شاخ
branch
فرع
branch
شاخه شاخه شدن
branch
شعبه رشته
branch
بخش
branch
شاخه دراوردن
branch
انشعاب
branch
منشعب شدن گل وبوته انداختن
branch
مشتق شدن
branch
جوانه زدن براه جدیدی رفتن
branch
شعبه
branch
شاخه
branch
شعبه زدن
branch
تقسیم
branch
رشته ساقه
branch
دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
branch
یک یا چند مسیر که می توانند پس از یک عبارت شرطی انجام شوند
branch
در مدارات الکتریکی قسمتی ازیک شبکه متشکل از یک یا چندالمنت دو ترمینالی که بصورت سری به یکدیگرمتصل شده اند
branch
رسته
branch
دایره قسمت
root and branch
ازریشه
branch instruction
دستورالعمل انشعاب
grid branch
مدار شبکه
executive branch
officer line : syn
executive branch
فرماندهی
every branch of knowledge
هرشاخه ازعلوم
duty branch
رسته
duty branch
رسته خدمتی
root and branch
اساسا
root and branch
کاملا
fruit branch
شاخهمیوه
branch duct
مجرایشاخهای
branch clip
گوشیپزشکی
service branch
انشعاب
Special Branch
سازمانپلیسبریتانیا
eco-branch
شعبه زیست بوم
[شاخه اقتصاد مناسب با زیست بوم]
branch extension
اتصال شنت
What is your branch of study?
رشته تحصیلیتان چیست ؟
To cut off a branch .
شاخه ای را قطع کردن
double branch
چهارراهه
descending branch
شاخه نزولی مسیر گلوله
connecting branch
اتصال یا پیوستگی
branch address
نشانی انشعاب
branch head
دهانه ابگیر نهر درجه یک
branch lines
شاخه
branch extension
اتصال موازی فرعی
branch exchange
رد و بدل کننده شعبهای
branch depot
امادگاه رستهای
branch cutter
شاخه بر
branch cutter
اهن دهره
branch cutout
فیوز انشعاب
branch line
خط فرعی
branch line
شاخه
branch circuit
مدار انشعابی
basic branch
رسته اولیه
branch of a company
شعبه شرکت
artillery branch
رسته توپخانه
condeitional branch
انشعاب شرطی
conditional branch
انشعاب شرطی
case branch
انشعاب شرطی
branch switch
کلید
air branch
قسمت هوایی رسته هوایی
branch cutoff
دیواری است که معمولا درجهت عمود بر دیوار سپری ساخته میشود
branch pipe
پنجه اگزوز
olive branch
شاخ زیتون
branch office
دفتر شعبه
branch office
شعبه
olive branch
اولاد
air branch
قسمت امور هوایی
branch lines
خط فرعی
reach out with an olive branch
[انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
reach out with an olive branch
<idiom>
[انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
to lop off a branch
[from a tree]
شاخه ای را
[از درختی]
بریدن
upper branch of meridian
نصف النهار برین
Dont break that branch off.
آن شاخه رانشکن
Remove something root and branch.
چیزی را از ریشه وبن نابود کردن
lower branch of meridian
نصف النهار زیرین
private branch exchange
مبادله انشعاب خصوصی
branch material position
شغل سازمانی
branch material curriculum
برنامه اموزش مراکزاموزش رستهای
to hold out the olive branch
<idiom>
[پیشنهاد آشتی کردن]
foam branch pipe
لوله کف ساز
branch control structure
ساختار کنترل انشعاب
branch return pipe
لولهبرگشتشاخهای
branch supply pipe
منبعشاخهای
branch immaterial position
شغل همه رستهای
branch qualified officer
افسر متخصص رستهای
private automatic branch exchange
رد و بدل کننده شعبهای اتومات خصوصی مبادله انشعاب خودکار خصوصی
private automatic branch exchange
یک سیستم تلفن سوئیچینگ خودکار خصوصی که در یک شرکت مخابرات تلفنی رافراهم می اورد و انتقال مکالمه ها را به درون شبکه تلفن عمومی یا خارج از ان کنترل میکند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com