English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
English Persian
underground station ایستگاهزیرزمینی
Search result with all words
Where is the nearest underground station? نزدیکترین ایستگاه مترو کجاست؟
Other Matches
an underground مترو
underground راه اهن زیرزمینی
underground زیرزمینی
underground شبکه زیرزمینی
underground تشکیلات محرمانه وزیرزمینی
underground راه اهن زیر زمینی
underground مترو
to go underground خود را پنهان کردن [از اولیاء امور]
underground واقع در زیرزمین زیر زمین
Where is the underground? مترو کجاست؟
underground مخفی شبکه مخفی جنگ غیر منظم
underground stem ساقهزیرزمینی
underground water اب درون زمین
underground water اب زیرزمینی
underground mine معدم زیرزمینی
underground map نقشهزیرزمین
underground flow جریانزیرزمینی
underground cable کابل زیرزمینی
underground train ترنزیرزمینی
underground furnace کوره زیرزمینی
underground railway راه اهن زیرزمینی
underground water channel کهریز
underground water channel کاریز
underground duct of kiln هواکش کوره
cleaning of an underground waterchannel لاروبی
He went underground to avoid arrest. او [مرد] خودش را غایم کرد تا دستگیرش نکنند.
underground water channel قنات
atomic underground burst ترکش زیرزمینی اتمی
on station پروازهواپیما بالای هدف
way station ایستگاه واسطه مخابراتی تله تایپ و تلگرافی
on station روی هدف
way station ایستگاههای فرعی بین راهی جاده یا خط اهن
station درپست معینی گذاردن
sub station پست فرعی
on station رسیدن به هدف
on station اماده باش بالای هدف
way station ایستگاه رله مخابراتی
Where is the station? ایستگاه کجاست؟
station ایستگاه
station محل ماموریت
station محل
station پاسگاه
station پست
station مقام مستقرکردن
station رتبه
station موقعیت اجتماعی وضع
station توقفگاه نظامیان وامثال ان
station ایستگاه اتوبوس وغیره
station سکون پاتوق
station جا درحال سکون
station مرکز
station جایگاه
station مستقرکردن
station استقرار یافتن
station پایگاه
station نرم افزار و سخت افزار در مشخصات FDDJ که حاوی اطلاعات کنترل هستند
station وضعیت موقت یک ایستگاه که داده را بازیابی میکند
station یا مقصد استفاده میشود
station وقفه
station میز به همراه کامپیوتر , صفحه کلید , صفحه نمایش , چاپگر و غیره که کسی در آنجا کار میکند
station محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
Is the next station ... ? آیا ایستگاه بعدی ... است؟
station keeping در خط نگهداشتن ناو
station house ایستگاه راه اهن
station house مرکزکلانتری
station complement پرسنل خدماتی پایگاه
station house ایستگاه کلانتری
station complement پرسنل ثابت یک پایگاه
station car اتومبیل استیشن
station break وقفه برنامه فرستنده رادیویی وتلویزیونی
slave station ایستگاه فرعی
shunting station ایستگاه فرعی راه اهن برای جابجا کردن واگن ولوکوموتیو
serivce station ایستگاه بنزین گیری وتعمیرگاه
station bill جدول محلها
repeater station مرکز تقویت کننده
remote station ایستگاه راه دور
remote station ایستگاه دوردست
station bill لوحه نشان دهنده محلهای پرسنل
remote station ایستگاه دور دست
master station ایستگاه اصلی
master station پست اصلی مخابرات
naval station پایگاه دریایی
observation station دیدگاه
mobile station فرستنده متحرک
orienting station ایستگاه توجیه
pumping station تلمبه خانه
pumping station ایستگاه تلمبه زنی
railway station ایستگاه راه اهن
reading station ایستگاه خواندن
reception station پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
reception station دفترسربازگیری و اعزام به یکانها
reference station ایستگاه مبداء سنجش جذر ومد دریایی
regulating station پست تنظیم حرکات و عبور ومرور پرسنل و خودروها
relay station ایستگاه رله
relay station ایستگاه واسطه
master station شاه ایستگاه
station list فهرست قسمتهای پایگاه دفترچه راهنمای قسمتهای مختلف پایگاه
station log دفتر ثبت وقایع پست مخابراتی
intercom station ایستگاهداخلی
local station ایستگاهکانونی
passenger station ایستگاهمسافرین
receiving station ایستگاهدریافت
station circle چرخههواشناسی
station entrance ورودیایستگاه
station model مدلهواشناسی
station platform سکویایستگاه
train station ایستگاهقطار
transmitting station ایستگاهارسال
coach station پارکینگوایستگاهدرشکه
polling station حوزهرایگیری
To marry below ones station. با همسری از طبقه پائین تر ازدواج کردن
railway station ایستگاه قطار
To the railway station به طرف ایستگاه راه آهن
Where's the railway station? ایستگاه راه آهن کجاست؟
goods station ایستگاهکالاهایتجارتی
tracking station ایستگاه ردیابی
work station محل کار
station log دفتر وقایع ایستگاه مخابراتی
station number شماره پست مخابراتی شماره ترتیب محل بارها درداخل هواپیما
station time زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
subscriber's station مرکز مشترک
survey station ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
telephone station جایگاه تلفن
telephone station تلفن خانه
tide station ایستگاه جزر و مد
to station oneself جا گرفتن
to station oneself مقیم شدن
transfer station محل انتقال افراد
transfer station محل اعزام افراد
transit station ایستگاه عبوری راه اهن
traverse station ایستگاه پیمایش
triangulation station ایستگاه مثلث بندی
wireless station فرستنده
wireless station ایستگاه بی سیم
station bar رستوران ایستگاه راه آهن
transformer station پست ترانسفورماتور
change of station انتقال تعویض محل خدمت
change of station تغییر محل ماموریت
central station نیروگاه مرکزی
power station کارخانه برق
camera station ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
broadcasting station ایستگاه رادیویی فرستنده
broadcasting station ایستگاه رادیو
power station ایستگاه مولدنیرو
boat station جای خدمه قایق
blade station موقعیت شعاعی هر مقطع ازتیغه
battle station پایگاه جنگی
cleaning station ایستگاه ضدعفونی مواد ش م ر
cleaning station پست رفع الودگی ش م ر
converter station پست ترانسفورماتور
control station ایستگاه کنترل
consolidating station ایستگاه تکمیل کننده بار
coast station ایستگاه ساحلی
close station افراد بدو مرخص
close station خدمه بدو مرخص
climatological station ایستگاه هواشناسی
clearing station پست تخلیه بیماران
clearing station ایستگاه تخلیه بیماران
cleansing station محل گندزدایی
battle station پایگاه رزمی
power station نیروگاه
air station ایستگاه عکس برداری هوایی نقطه تمرکز عکسبرداری هوایی ایستگاه هواشناسی
aileron station فاصله ابتدای فلپ تا لبه ان به موازات تیرهای اتصال ان
aid station پست امدادی
aeronautical station ایستگاه ناوبری هوایی ایستگاه خدمات هوانوردی
fire station اداره اتش نشانی
action station وضعیت قرمز ,state battle : syn readiness of degree first
action station محل جنگ
action station پناهگاه ضد تک هوایی دشمن
station master رئیس ایستگاه
space station ایستگاه فضایی
space station پایگاه فضایی
air way station ایستگاه کنترل
fire station پست اتش نشانی
astronomic station ایستگاه دیدبانی نجومی
astronomic station رصدخانه
ambulance station ایستگاه امبولانس
amateur station فرستنده تفننی
alert station ایستگاه اعلام خطر
weather station ایستگاه هوا شناسی
weather station ایستگاه هواشناسی
fire station ایستگاه اتش نشانی
alert station ایستگاه اماده باش
air way station خطوط هوایی
fire station مرکز اتش نشانی
loading station ایستگاه بارگیری
police station مرکز پلیس
police station ایستگاه پلیس
broadcast station ایستگاه فرستنده
service station ایستگاه پمپ بنزین بزرگ
station wagon ماشین کبریتی
generating station پست نیرو نیروگاه
station wagon استیشن واگن
generating station کارخانه برق
station wagons ماشین کبریتی
police station کلانتری
gauging station ایستگاه اندازه گیری سرعت وعمق اب در کانال یا رودخانه
key station ایستگاههای کلید
inquiry station دستگاهی که از ان هر گونه درخواستی به عمل می اید
induction station دفتر استخدام دفتر پذیرش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com