Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 183 (9 milliseconds)
English
Persian
union shop
مغازه یاکارگاهی که اعضای خارج از اتحادیه کارگری رامیپذیرد مشروط باینکه بعداعضو شوند
union shop
یکی از اصول سیستم سندیکایی که به موجب ان کارگرانی که عضو اتحادیه نیستند می توانند استخدام شوند ولی پس از استخدام باید به عضویت اتحادیه درایند
Other Matches
union
اتحاد سازش
union
پیوند اتحادیه اتصالی
union
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
union
<adj.>
اتحادیه بازرگانی
non union
جدا از اتحادیه صنفی
union
<adj.>
اتحادیه صنفی
union
<adj.>
اتحادیه کارگری
union
<adj.>
سندیکای کارگری
union
مهره ماسوره
union
موافقت
union
اتصال
union
اتحاد واتفاق
union
یگانگی
union
وحدت اتصال
union
پیوستگی
union
پیوند وصلت
union
اجتماع
union
اتحاد اتحادیه
union
اتحاد
union
اتحادیه
union
اشتراک منافع
union
الحاق
craft union
اتحادیه متشکل از متخصصین فن یاصنعت یا حرفه خاص
craft union
اتحادیه صنفی
trade union
اتحادیه تجارتی
business union
اتحادیه بازرگانی
economic union
اتحادیه اقتصادی
trade union
اتحادیه بازرگانی
company union
اتحادیه شرکت
credit union
موسسهای که به اشخاص کم درامد وام های کوچکی میدهد
custom union
اتحادیه گمرکی
customs union
اتحادیه گمرکی
union plate
صفحه چند چشمی
union suit
پیراهن و شلوار یکپارچه
vertical union
اتحادیه صنعتی
post union
اتحاد پستی بین المللی
nut and union
مهره ماسوره
Soviet Union
اتحاد شوروی
radiator union
پیچ و مهره رادیاتور
labour union
اتحادیه کارگران
international union
اتحادیه بین المللی
international union
اتحادیههای بین المللی
industrial union
اتحادیهای که هر نوع کارگر بدون توجه به کارش میتواند در ان عضو باشد
industrial union
اتحادیه صنعتی
European Union
[EU]
اتحادیه اروپا
customs union
مجموعهای از چند کشور که کالاهای یکدیگر را بدون حقوق وعوارض گمرکی وارد و صادرمی کنند
union hook
قلاب دو حلقه
trade union
اتحادیه تجاری
labor union
اتحادیه کارگری
labor union
اتحادیه کارگران
labor union
سندیکای کارگری
Union Jack
پرچم ملی انگلیس
Union Jacks
پرچم سینه
Union Jack
پرچم سینه
trade union
اتحادیه کارگری
Union Jacks
پرچم ملی انگلیس
trade union
اتحادیه صنفی
trade union
اتحادیه اصناف
western european union
ایتالیا المان غربی که در سال 5591 به وجود امدو بیشتر جنبه نظامی دارد
female union nut
محلقرارگیریمهره
pan american union
سازمان دولتهای قاره امریکا که به سال 0981 در واشنگتن تاسیس شد و هدف ان گسترش همکاری و همبستگی در شقوق و شئون مختلفه بین کشورهای قاره امریکااست
pan american union
اتحادیه پان امریکن
male union nut
محلقرارگیریپیچ
western european union
لوگزامبورک هلند
western european union
اتحادیه اروپای غربی اتحادیه متشکل از انگلستان بلژیک فرانسه
three eyed union plate
صفحه سه چشمی
three eyed union plate
shamrockplate ,face monkey: syn
union
[set theory]
اجتماع
[مجموعه]
[ریاضی]
carpet exporters union
اتحادیه صادرکنندگان فرش
Union of Soviet Socialist Republics
اتحادجماهیر شوروی سوسیالیستی
shop
کارخانه
to keep shop
دکان داشتن
to keep shop
دکان داری کردن
keep shop
دکانداری کردن
shop
کارگاه
shop
دکان
shop
مغازه
shop around
<idiom>
به مغازههای مختلفی برای خریدچیزی رفتن
shop
مغازه گردی کردن دکه
shop
خریدکردن
shop
فروشگاه
shop
کارخانه خرید کردن
shop
کارگاه تعمیرگاه
shop
محل ساخت
antique shop
فروشگاه اشیاء عتیقه
food shop
خواربار فروشی
to shut up a shop
مغازه ای را بستن
smith's shop
کارگاه اهنگری
to talk shop
در باره کار صحبت کردن
tommy shop
دکان خواربارفروشی یانانوایی
tuck shop
مغازه قنادی
tuck shop
مغازه حلویات
smith's shop
اهنگری
winding shop
کارگاه سیم پیچی
window shop
به کالاهای درون ویترین مغازه نگاه کردن
sex shop
فروشگاهمربوطبهلذاتجنسی
shop assistant
دستیار مغازه دار
grocer's shop
بقالی
shop floor
کارگرانکارخانهدرمقایسهبامدیران
grocer's shop
خواربار فروشی
shop-soiled
آسیبدیدهوکثیف
corner shop
مغازهکوچک
chip shop
مغازهایکهدر آنموادخوراکیفروختهمیشود
betting shop
جائیکهرویاسبهاشرط بندی میکنند
food shop
بقالی
pawn shop
مغازهی کارگشایی و گروبرداری
shop steward
رئیس گروه
shop stewards
رئیس گروه
welding shop
کارگاه جوشکاری
chemist's shop
داروخانه
talk shop
<idiom>
درموردکار شخصی صحبت کردن
sweet shop
مغازهشیرینیوسیگارفروشی
shop fronts
ازاره نمای بنا
beauty shop
سالن ارایش وزیبایی
break into a shop
دکانی را زدن
cartwright's shop
دوچرخه سازی
coffee shop
قهوه خانه
coffee shop
رستوران
die shop
حدیده سازی
dram shop
جایگاه نوشابه فروشی
electroplating shop
کارگاه عملیات گالوانیزهای
field shop
کارگاه صحرایی
fitting shop
کارگاهی که در انجا اجزای ماشین را سوار میکنند کارگاه مونتاژ
jumble shop
دکانی که خرده ریز و کالای گوناگون ارزان و نیمدار دران میفروشند
lathe shop
تراشکاری
lathe shop
کارگاه تراشکاری
beauty shop
ارایشگاه
base shop
تعمیرگاه پادگانی
bucket shop
جای شرط بندی وقمار روی سهام و مانند ان
closed shop
سیستم بسته
closed shop
با کارکردانحصاری
closed shop
موسسه کارشناسی
closed shop
قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
tea shop
رستوران
tea shop
نهارخوری قهوه خانه
shop front
ازاره نمای بنا
acre shop
حق الارض
assembly shop
کارگاه مونتاژ
base shop
تعمیرگاه نگهداری امادگاهی تعمیرگاه پایگاهی
machine shop
کارگاه محاسبات ماشینی
shop test
ازمایش کارگاهی
pro shop
فروشگاه باشگاه حرفهای
railway shop
تعمیرگاه راه اهن
repair shop
workshop
repair shop
تعمیرگاه
shop boy
شاگرد دکان
shop boy
شاگرد
shop boy
پادو
shop drawing
نقشه یا تفصیل مشخصات فنی که بکارخانهای فرستاده میشود
shop girl
شاگرد دکان
shop girl
شاگرد پادو
shop keeper
دکان دار
shop keeper
صاحب دکان
shop lifter
دکان بر
shop lifter
دزد مشتری نما
shop supply
اماد تعمیرگاهی
shop supply
وسایل لازم برای تعمیرگاه تدارک کردن تعمیرگاه
print shop
بسته گرافیکی ساده که چندین خدمت چاپی را بخوبی انجام میدهد
shop lifting
دزدی از مغازه ها
milling shop
کارگاه فرزکاری
molding shop
کارگاه قالب گیری
maintenance shop
کارگاه تعمیر و نگهداری تعمیرگاه
field shop
تعمیرگاه صحرایی
open shop
بنگاه دارای سیستم استخدام ازاد
open shop
سیستم باز
open shop
با کارکرد ازاد
pattern shop
کارگاه مدل سازی
nickel shop
ساچمه نیکلی
fish and chip shop
جائیکهغذاهاییمثل"ماهیسرخشده" "سوسیس"وغیرهمیفروشد
machine shop tool
ابزار ماشینی
shop or work drawing
نقشه در حین انجام کار
loam molding shop
قالب گیری ماسهای
plate molding shop
مدلسازی
ingot dressing shop
پرعیار کردن شمش
hand molding shop
قالبریزی دستی
The goods in this shop could not be flogged.
اجناس این مغازه باد کرده
automatic turning shop
کارگاه تراشکاری
mobile repair shop
تعمیرگاه سیار
bull in a china shop
<idiom>
کسی که همه چیزرا به هم میریزد
I walked past the shop ( store ) .
از جلوی فروشگاه گذشتم
This shop deals in goods of all sorts .
دراین مغازه همه چیز معامله می شود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com