Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
English
Persian
universal agent
وکیل تام الاختیار
universal agent
وکیل مطلق الوکاله
Other Matches
universal
جامع
universal
قضیه کلی یا عمومی قاعده کلی
universal
سیستم کدگزاری میلهای چاپی استاندارد برای مشخص کردن محصولات در یک مغازه
universal
قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
universal
مدار مجتمع مجزا که تمام عملیات سری به موازی و واسط را انجام میدهد که بین کامپیوتر و خط وط ارسال لازم است
universal
قطعهای که توسط CPU دستور می گیرد تا با رشتههای بیت سنکرون و آسنکرون یا خط وط ارسال لازم است
universal
مجموعه کامل عناصر که یک مجموعه قوانین تشکیل میدهد
universal
نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
universal
کانال ارتباطی که امکان انتقال سریع بلاکهای داده به رسانه جانبی فراهم میکند
universal
آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود
universal
transmitter asynchronousreciver فرستنده /گیرنده ناهمزمان جامع
universal
اونیورسال
universal
یونیورسال
universal
1UART- 2USRT- 3USART-
universal
کلی
universal
عمومی
universal
عالمگیر
universal
جامع جهانی
universal
همگانی
universal
فراگیر
universal
همه سمت گرد
universal
میخ سبک کوهنوردی
universal
با چرخش ازاد
universal
جهانی دنیایی
universal
همه منظوره
universal receiver
رادیو برق و باتری
universal set
مجموعه جهانی
universal motor
موتوراونیورسال
universal motor
موتور یونیورسال
universal motor
موتور الکتریکی که با دی سی و هم ا سی کار میکند
universal motor
موتور اونیورسال
universal legacy
وصیتی که دران موصی جهت تسلیم موردوصیت به ورثه شرطی قائل نشده باشد
universal legacy
وصیت مطلق
universal receiver
گیرندهای که با دی سی و هم ا سی کار میکند و دارای وسایل محافظ متعددی است
universal roll
نورد یونیورسال
universal trait
صفت همگانی
universal time
زمان عام
universal time
زمان که به گردش زمین بستگی داشته باشد و لذا بطورمطلق یکسان نمیباشد
universal time
وقت جهانی وقت بین المللی
universal symbol
نماد همگانی
universal set
مجموعه فراگیر
universal time
ساعت جهانی
universal roll
برای شکل دادن تیرهای بال پهن معمولابا چهار استوانه دوار نوردمیکنند که به همین نام معروف است
universal language
زبان فراگیر
universal joints
اتصالی گردان چهارشاخه گاردان اتصالی ازاد یا هرزگرد
universal provider
سوداگری که در همه چیزیادرکالاهای گوناگون معامله میکند
suffrage universal
حق رای عمومی
universal applause
تحسین
universal applause
عموم
universal joint
قفل کاردان
universal complex
عقده همگانی
universal joints
قامه
universal joint
مفصل چرخنده
universal joint
دو میله متصل بهم وفا دربچرخش
universal grid
مختصات نقشهای جهانی شبکه بندی نقشهای جهانی
universal identifier
معرف جامع
universal passenger steps
پلههایعمومیمسافرین
law of universal gravitation
قانون جاذبه عمومی
law of universal gravitation
قانون گرانش عمومی
universal joint coupling
اتصال قفل کاردان
universal transverse mercator
سیستم تصویر جهانی مرکاتور
universal gas constant
ثابت گازها
universal character set
مجموعه کاراکترهای جهانی
universal output transformer
مبدل صوتی عمومی
universal drafting machine
خط کش ناوبری
universal product code
کد جامع محصول
universal transverse mercator
سیستم مختصات نقشهای قائم الزاویه
universal declaration of human rights
اعلامیه جهانی حقوق بشر
agent
عامل
agent
نماینده
agent
واسطه
agent
ارگان
agent
واسطه عامل
agent
ماده
agent
عنصر
agent
گماشته وکیل
agent
مامور
agent
کاگزار
agent
فرستنده
agent
عامل اطلاعاتی
agent
نماینده عامل شیمیایی خرج
agent
وکیل
agent
پیشکار
agent
مجموعهای از دستورات یا اعمال که خودکار روی یک داده یا فایل مشخص اعمال می شوند
agent
برنامه یا نرم افزاری که روی یک ایستگاه کاری در شبکه اجرا میشود
agent
نرم افزار کارایی و اطلاعات آماری را درباره ایستگاههای کاری به مدیریت مرکزی شبکه ارسال میکند
land agent
دلال معاملات ملکی
precipating agent
عامل رسوب دهنده
press agent
مامور اگهی و تبلیغ
oxidizing agent
عامل اکسیداسیون
proxy agent
نرم افزاری که دستورات مدیریت شبکه را ترجمه میکند تا به نرم افزار مدیریتی امکان دهد تا وسیلهای که از پروتکل دیگر استفاده میکند را کنترل کند
oxidizing agent
عامل اکسنده
psychoactive agent
ماده روانگردان
psychochemical agent
عامل عصبی
psychochemical agent
گاز عصبی
reducing agent
عامل کاهنده
releasing agent
عامل رهاکننده
resolving agent
عامل تفکیک کننده
sales agent
نماینده فروش
scholastic agent
دلال تدریس
overseas agent
نماینده درکشور بیگانه
overseas agent
نماینده خارجی
manufacturer's agent
نماینده سازنده
nerve agent
عامل شیمیایی عصبی
masking agent
عامل پوشاننده
manufacturers' agent
نماینده تولیدکننده
manufacturers' agent
نماینده سازنده
manufacturer's agent
نماینده تولیدکننده
warning agent
گند گاز
mercantile agent
بازرگانی
undercover agent
مامورتحقیق مخففی
law agent
نماینده حقوقی
nerve agent
گازعصب
law agent
نماینده قضایی
news agent
روزنامه فروش
news agent
خبرگزار
mercantile agent
نماینده
scholastic agent
شاگرد پیدا کن
sequestering agent
عامل کمپلکس دهنده
undercover agent
کارآگاه مخففی
stripping agent
رنگ زدا
vomiting agent
گازاستفراغ اور
sole agent
نماینده انحصاری
washing agent
مواد شوینده
stripping agent
ماده رنگ بر
publicity agent
نمایندهافکارعمومی
estate agent
فروشندهزمینوملک
secret agent
جاسوس
secret agent
مامور مخفی
wetting agent
عامل خیس کننده
wetting agent
ماده خیس کننده
vomiting agent
عامل تهوع اور
vesicant agent
گاز تاول زا
toxic agent
گاز سمی
toxic agent
عامل شیمیایی سمی
sequestering agent
عامل منزوی کننده
shiping agent
کارگزار بارگیری کشتی
shiping agent
حق العمل کار بارگیری کشتی
shipping agent
شرکت حمل
shipping agent
موسسه حمل کالا
shipping agent
اژانس حمل
shipping agent
نماینده شرکت کشتیرانی
smoke agent
عامل شیمیایی دودانگیز
smoke agent
ماده دودانگیز
sole agent
نماینده منحصر بفرد
special agent
وکیل یا نماینده مقیدالوکاله
stripping agent
عامل رنگ گیر
thickening agent
عامل غلیظ کننده
toxic agent
ماده سمی
vesicant agent
عامل شیمیایی تاول زا
insurance agent
نماینده بیمه
commission agent
حق العمل کار
blister agent
گاز تاول زا
blister agent
عامل تاول زا
bleaching agent
عامل رنگبر
biological agent
عامل زیستی
biological agent
عامل میکربی
antiplant agent
عامل ضد رویش گیاهان
antimateriel agent
عامل مخصوص فاسد کردن اماد
antimateriel agent
عامل فساد اماد
anticrop agent
عامل ضدمحصولات کشاورزی
anticrop agent
عامل ضد غلات
alloying agent
عنصر الیاژی
alkylation agent
عامل الکیل دار کننده
blood agent
مدت پرواز
blood agent
عامل شیمیایی لخته کننده خون عامل ضدحرکت خون
commision agent
نماینده حق العمل کار نماینده یا عاملی که بصورت درصد به او پرداخت میشود
coloring agent
رنگ مصرفی
coloring agent
ماده رنگ
choking agent
گاز خفه کن
choking agent
عامل خفه کننده
chlorinating agent
عامل کلردار کننده
chemical agent
ماده شیمیایی
chemical agent
عامل شیمیایی
chelating agent
عامل کی لیت ساز
catalytic agent
عامل فعل وانفعال شیمیایی بوسیله اثرمجاورتی
casualty agent
عامل ایجاد تلفات و ضایعات
blowing agent
عامل پف کننده
alkylating agent
عامل اکلیل دار کننده
free agent
بازیگر بدون قرارداد
action agent
مسئول اقدام در مورد هدفها مسئول تقویم و تفسیر هدفها
acidulating agent
ماده اسیدی کننده
acidulating agent
اسیدی کننده
acetylizing agent
عامل استیل دار کننده
acetylating agent
عامل استیل دار کننده
accelerating agent
کاتالیزور
accelerating agent
ماده تسریع کننده
absorbing agent
عامل جذب
travel agent
بلیط فروش سرویس مسافری اژانس مسافرتی
travel agent
سفر ارا
travel agent
سفرچین
double agent
عامل اطلاعاتی دو جانبه
acylating agent
عامل اسیل دار کننده
addition agent
ماده افزودنی
agent representative
عامل
agent officer
افسر عامل پرداخت
agent net
شبکه اطلاعاتی
agent de change
دلال ارزی
agent authentication
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
aerating agent
مادهای که به بتن اضافه میشود تا توزیع حبابهای هوا را در بتن یکنواخت نماید و اثر ان ازدیادمقاومت در مقابل یخبندانهای سخت میباشد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com