English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 120 (7 milliseconds)
English Persian
universal passenger steps پلههایعمومیمسافرین
Other Matches
mobile passenger steps پلههایمتحرکمسافرین
to take steps اقدامات بعمل اوردن
take steps <idiom> آمادگی یافتن
come down the steps از پلگان بیایید پایین
to take steps اقدام کردن
to f. in one's steps پی کسیراگرفتن
take steps اقدامات بعمل امده
stone steps پلهسنگی
altar-steps [بالاترین محل جایی که میز عشای ربانی در آن قرار دارد.]
crow steps لاریز:برجستگی هایی که بشکل پله یاکنگره درسرازیریهای شیروانی م
steps to ripeness مراحلرسیدهشدن
He took a few steps forward . چند قدم جلو آمد
crown-steps لاریز [برجستگی هایی که شکل پله یا کنگره در سرازیرهای شیروانی است.]
regular steps گامهای منظمو
goose-steps قدم اهسته
goose-steps رژه بابدن راست وبدون خم کردن زانوچنانکه درپیاده ن
corbie steps برجستگیهایی که بشکل پله یاکنگره درسرازیریهای شیروانی میسازن
To walk with firm steps . با قدمهای محکم راه رفتن
steps in the production of electricity مراحلتولیدالکتریسیته
He was walking with slow steps . با قدمهای آهسته راه می رفت
method for turning the steps روش دور دادن پلکان
passenger مسافر
passenger گذرگر
passenger عابر مسافرتی
outside passenger مسافری که بیرون یا بالای دلیجان می نشیند
passenger رونده
passenger liner کشتی مسافری
passenger cabin کابینمسافران
passenger platform سکویمسافرین
passenger train قطارمسافربری
passenger car اتومبیل سواری
passenger terminal ترمینالمسافران
passenger pigeon کبوتر وحشی امریکای شمالی
passenger car واگن مسافری
passenger mile طول راه مسافرت به حسب میل
passenger mile میل مسافرتی
passenger liner کشتی مسافربری
foot passenger پیاده پا رهسپار
foot passenger مسافر پیاده
passenger aircraft هواپیمای مسافربری
car passenger سرنشین خودرو [اتومبیل رانی]
car passenger مسافر خودرو [اتومبیل رانی]
passenger plane هواپیمای مسافربری
passenger station ایستگاهمسافرین
To pick up a passenger. مسافر سوار کردن ( تاکسی ؟ اتوبوس )
motor vehicle passenger سرنشین خودرو [اتومبیل رانی]
motor vehicle passenger مسافر خودرو [اتومبیل رانی]
The passenger was admitted into the USA. به مسافر اجازه ورود به ایالات متحده آمریکا را دادند.
passenger car trailer تریلرخودروی سواری
passenger transfer vehicle وسلهجابجاییمسافرین
universal عمومی
universal جامع
universal قضیه کلی یا عمومی قاعده کلی
universal 1UART- 2USRT- 3USART-
universal سیستم کدگزاری میلهای چاپی استاندارد برای مشخص کردن محصولات در یک مغازه
universal قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
universal مدار مجتمع مجزا که تمام عملیات سری به موازی و واسط را انجام میدهد که بین کامپیوتر و خط وط ارسال لازم است
universal قطعهای که توسط CPU دستور می گیرد تا با رشتههای بیت سنکرون و آسنکرون یا خط وط ارسال لازم است
universal مجموعه کامل عناصر که یک مجموعه قوانین تشکیل میدهد
universal نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
universal کانال ارتباطی که امکان انتقال سریع بلاکهای داده به رسانه جانبی فراهم میکند
universal آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود
universal transmitter asynchronousreciver فرستنده /گیرنده ناهمزمان جامع
universal کلی
universal اونیورسال
universal یونیورسال
universal عالمگیر
universal جامع جهانی
universal همگانی
universal فراگیر
universal همه سمت گرد
universal همه منظوره
universal جهانی دنیایی
universal میخ سبک کوهنوردی
universal با چرخش ازاد
universal motor موتور یونیورسال
universal set مجموعه جهانی
universal identifier معرف جامع
suffrage universal حق رای عمومی
universal agent وکیل تام الاختیار
universal agent وکیل مطلق الوکاله
universal applause تحسین
universal applause عموم
universal complex عقده همگانی
universal provider سوداگری که در همه چیزیادرکالاهای گوناگون معامله میکند
universal joint دو میله متصل بهم وفا دربچرخش
universal motor موتوراونیورسال
universal joint مفصل چرخنده
universal motor موتور الکتریکی که با دی سی و هم ا سی کار میکند
universal joint قفل کاردان
universal motor موتور اونیورسال
universal legacy وصیتی که دران موصی جهت تسلیم موردوصیت به ورثه شرطی قائل نشده باشد
universal legacy وصیت مطلق
universal language زبان فراگیر
universal joints اتصالی گردان چهارشاخه گاردان اتصالی ازاد یا هرزگرد
universal receiver رادیو برق و باتری
universal receiver گیرندهای که با دی سی و هم ا سی کار میکند و دارای وسایل محافظ متعددی است
universal trait صفت همگانی
universal time زمان عام
universal time زمان که به گردش زمین بستگی داشته باشد و لذا بطورمطلق یکسان نمیباشد
universal grid مختصات نقشهای جهانی شبکه بندی نقشهای جهانی
universal time وقت جهانی وقت بین المللی
universal time ساعت جهانی
universal symbol نماد همگانی
universal set مجموعه فراگیر
universal roll برای شکل دادن تیرهای بال پهن معمولابا چهار استوانه دوار نوردمیکنند که به همین نام معروف است
universal roll نورد یونیورسال
universal joints قامه
universal gas constant ثابت گازها
universal character set مجموعه کاراکترهای جهانی
universal drafting machine خط کش ناوبری
universal joint coupling اتصال قفل کاردان
universal output transformer مبدل صوتی عمومی
universal product code کد جامع محصول
law of universal gravitation قانون گرانش عمومی
law of universal gravitation قانون جاذبه عمومی
universal transverse mercator سیستم تصویر جهانی مرکاتور
universal transverse mercator سیستم مختصات نقشهای قائم الزاویه
universal declaration of human rights اعلامیه جهانی حقوق بشر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com