English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 152 (8 milliseconds)
English Persian
user's manual کتاب راهنمای استفاده کننده
Other Matches
manual دستی
manual دستورالعمل راهنمای انجام کار
manual عمل وارد کردن داده به کامپیوتر توسط اپراتور بوسیله صفحه کلید
manual ذخیره و پردازش اطلاعات بدون کمک کامپیوتر
manual کتابچهای که نحوه استفاده از سیستم یا وسیله را نشان میدهد
manual متنی که نحوه استفاده از سیستم یا نرم افزار را نشان می دهند
manual کتابچهای که نحوه نصب سیستم را نشان میدهد
manual انجام شده با دست .
manual انجام شده توسط اپراتور و بدون کمک ماشین
manual متنی که حاوی دستورات اجرای یک سیستم یا نرم افزار است
manual یدی
manual انجام شده با دست
manual کتاب دستی نظامنامه
manual مقررات کتاب راهنما
manual راهنمای کار
manual راهنما
manual ایین نامه
manual دستور رزمی دستی سیستم دستی
manual وابسته بدست
commander's manual ائین نامه راهنمای فرماندهان راهنمای فرماندهان در امر اموزش
manual labour امضای دستی
manual operation عمل دستی
manual operation عملیات دستی
manual override القای دستی
manual recalculation محاسبه مجدد دستی
manual ringing زنگ دستی
manual skill مهارت دستی
manual skills مهارتهای دستی
manual input ورودی دستی
manual exchange مرکز دستی
field manual ائین نامه صحرایی
flight manual دستورالعمل پرواز
manual adjustment تنطیم دستی
manual alphabet الفبای انگشتی
manual cutout افتامات دستی
manual alphabet برای سخن گفتن با کران
manual control کنترل دستی
manual controller نافم دستی
manual dominance دست برتری
field manual دستور رزمی
manual training دوره اموزش هنرهای دستی
manual release آزادگردستی
first aid manual جعبهکمکهایاولیه
training manual راهنمای اموزشی
technical manual دستور فنی
technical manual ائین نامه فنی
systems manual کتاب راهنمای سیستم
soldier's manual ائین نامه راهنمای سربازان
soldier's manual کتاب راهنمای سرباز
sign manual صحه ملوکانه
sign manual امضا پادشاه
manual tuning میزان سازی با دست
manual workers کارگران دستکار
operating manual دستورالعمل
operating manual دستور کار
procedure manual کتاب راهنمای رویهای
refernce manual کتاب راهنمای مرجع
run manual راهنمای اجرا
user کاربر
user گرداننده
user متصدی
user اپراتور
user حروف ایجاد شده توسط کاربر که به مجموعه حروف استاندارد افزوده شده است
user بخشی یا خصوصیتی که کاربرطبق دلخواه خود آنرا ایجاد میکند
user کاربر
user آنچه توسط کاربر قابل انتخا است
user 1-شخصی از کامپیوتر یا ماشین یا نرم افزار استفاده میکند. 2-به ویژه اپراتورصفحه کلید
user نرم افزار یا سخت افزاری که برای این طراحی شده اند که ارتباط با ماشین ساده تر شود
user انجمن یا کلوپ کاربران یا کامپیوتر مشخص
user نام شناسایی یک کاربر که به شماره صحیح کاربر دستیابی دارد
user زبان برنامه نویسی سطح بالا که بیان راحت برخی مشکلات و توابع را فراهم میکند
user یکی از دو حالت ممکن برا ی اجرا برنامه چندرسانهای ولی عدم تغییر آن
user کدشناسایی یکتا که به کامپیوتر امکان تشخیص کاربر را میدهد
user متن همراه یک برنامه که به کاربر کمک میکند در اجرای آن
user دستورالعمل شرح نحوه استفاده از بسته نرم افزاری یا سیستم
user پروتکل که بخشی از TCP/IP است و در مدیریت شبکه و برنامههای SNMP استفاده میشود
user مشابه 10322
user انتفاع از اموال
user بکار برنده
user استعمال کننده کاربر
user نرم افزاری کامپیوتری که کاربر و نه تولیدکننده نوشته است
user استفاده کننده
user سوکت که امکان نصب وسایل جانبی به کامپیوتر را فراهم میکند
user رکوردی که کاربر را مشخص میکند و حاوی کلمه رمز آن و حقوق دستیابی آن است
user مصرف کننده
user بخشی از حافظه که برای کاربر فراهم است و حاوی سیستم عامل نیست
manual/automatic mode اتوماتیک
ship husbandary manual دستورالعمل جرثقیل ها
choir organ manual دستهتنظیمکر
manual telephone system تلفن غیر خودکار
great organ manual عضوبزرگدستی
manual focusing knob دکمهزوم دستی
manual pinion shift استارت دستی
auto/manual selector دکمهانتخابدستی
manual dexterity test ازمون چالاکی دستها
manual/automatic mode سبکدستی
manual lever control کنترل اهرم دستی
swell organ manual قسمتبرآمدهتنظیماتدستی
user-friendly که استفاده و کار با آن ساده است
user friendly که استفاده و کار با آن ساده است
user program برنامه استفاده کننده
user freindly کاربرپسند
user freindly اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
user defined تعریف یا انتخاب کاربر
user freindly کاربریار
user group گروه استفاده کننده
user program برنامه کاربر
user profile جدول نمودار استفاده کننده
user supplied تامین شده توسط کاربر
user interface میانجی کمکی
user terminal پایانه کاربر
user group گروه کاربران
user's terminal ترمینال استفاده کننده
user library کتابخانه استفاده کننده کتابخانه کاربر
user defined تعریف شده توسط کاربر
user default پیش فرض کاربر
end user استفاده کننده نهایی
common user خدمات عمومی
common user مشترک
common user عمومی
computer user استفاده کننده کامپیوتر
mid user اپراتوری که اطلاعات مربوطه را از پایگاه داده ها دریافت میکند برای مشتری یا کاربر
end user کاربر نهایی
dominant user استفاده کننده عمده
naive user شخصی که می خواهد کاری را با کامپیوتر انجام دهد امافاقد تجربه لازم برای برنامه نویسی با کامپیوتر میباشد
power user کاربر پیشرفته
user cost هزینه استفاده
end user شخصی که از وسیله یا برنامه یا محصول استفاده خواهد کرد
dominant user یکان مصرف کننده عمده
user cost هزینه استعمال
user area فضای مخصوص استفاده کننده
single user تک کاربری
multi user چند کاربری
graphical user interface میانجی نگارهای کاربر
highway user tax مالیات حق عبور
common user supplies کالاهایی که مورد استفاده عموم میباشد
graphical user interface استفاده میکند و به نرم افزار امکان کنترل آسانتر میدهد. دستورات سیستم که لازم به نوشتن نیستند
common user items کالاهایی که مورد استفاده عموم میباشد
graphical user interface واسط بین سیستم عامل و برنامه و کاربر از تصاویر گرافیکی و نشانه ها برای نمایش توابع یا فایل
common user items اقلام عمومی
user defined function عملکردی که توسط استفاده کننده تعریف شده است
user defined key کلید تعریف شده توسط استفاده کننده
multiple user system سیستم چند استفاده کننده
user oriented language زبان استفاده کننده گرا
multi user system سیستم کامپیوتری که در هر لحظه بیشتر از یک کاربر را پشتیبانی میکند
marginal user cost هزینه استفاده نهائی یاهزینه بکارگیری نهائی
user programmable terminal ترمینال قابل برنامه نویسی استفاده کننده
common user items امادمشترک
common user items اقلام مشترک المصرف بین یکانها
user cost of capital هزینه سرمایه برای بنگاه تولیدی
common user net work شبکه مخابراتی مشترک
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com