English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 123 (7 milliseconds)
English Persian
user default پیش فرض کاربر
Other Matches
default value ارزش قرار دادی
default value تنظیمات در کارخانه تعیین شده [رایانه شناسی] [مهندسی]
default پیش فرض
default value مقدار پیش فرض
default value مقدارقراردادی
default value تنظیمات از پیش تعیین شده [رایانه شناسی] [مهندسی]
default تنظیمات از پیش تعیین شده [رایانه شناسی] [مهندسی]
default تنظیمات در کارخانه تعیین شده [رایانه شناسی] [مهندسی]
default مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
default عدم پرداخت قصور کردن
default در موعد مقرر
default عدم پرداخت بدهی
default قراردادی
default قرارداد
default نکول کردن
default غفلت
default قصور
default کوتاهی
default غفلت ورزیدن
default در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
default مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default درایو دیسکی که پیش از همه درسیستم چند دیسک دستیابی میشود.
default مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
default عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
default غیبت بازیگر یا تیم و باخت
default نرخ baud درمودم که در صورتی استفاده میشود که چیز دیگری انتخاب نشود
default setting تنظیم پیش فرض یا قراردادی
default option انتخاب قرار دادی
default drive گرداننده پیش فرض
default interest بهره معوق
default font فونت پیش فرض یا قراردادی
default extension پسوندقراردادی
default extension پسوند پیش فرض
default by the principal نکول توسط واگذارنده
default condition وضعیت قرار دادی
default directory دایرکتوری پیش فرض یاقراردادی
judgment by default حکم غیابی
default setting تنظیمات در کارخانه تعیین شده [رایانه شناسی] [مهندسی]
default setting تنظیمات از پیش تعیین شده [رایانه شناسی] [مهندسی]
judgement by default حکم غیابی
default numetic font فونت عددی پیش فرض یاقراردادی
user متصدی
user گرداننده
user کاربر
user اپراتور
user حروف ایجاد شده توسط کاربر که به مجموعه حروف استاندارد افزوده شده است
user انجمن یا کلوپ کاربران یا کامپیوتر مشخص
user رکوردی که کاربر را مشخص میکند و حاوی کلمه رمز آن و حقوق دستیابی آن است
user مشابه 10322
user پروتکل که بخشی از TCP/IP است و در مدیریت شبکه و برنامههای SNMP استفاده میشود
user بخشی یا خصوصیتی که کاربرطبق دلخواه خود آنرا ایجاد میکند
user آنچه توسط کاربر قابل انتخا است
user متن همراه یک برنامه که به کاربر کمک میکند در اجرای آن
user نرم افزاری کامپیوتری که کاربر و نه تولیدکننده نوشته است
user دستورالعمل شرح نحوه استفاده از بسته نرم افزاری یا سیستم
user کدشناسایی یکتا که به کامپیوتر امکان تشخیص کاربر را میدهد
user یکی از دو حالت ممکن برا ی اجرا برنامه چندرسانهای ولی عدم تغییر آن
user زبان برنامه نویسی سطح بالا که بیان راحت برخی مشکلات و توابع را فراهم میکند
user نام شناسایی یک کاربر که به شماره صحیح کاربر دستیابی دارد
user نرم افزار یا سخت افزاری که برای این طراحی شده اند که ارتباط با ماشین ساده تر شود
user سوکت که امکان نصب وسایل جانبی به کامپیوتر را فراهم میکند
user کاربر
user 1-شخصی از کامپیوتر یا ماشین یا نرم افزار استفاده میکند. 2-به ویژه اپراتورصفحه کلید
user بخشی از حافظه که برای کاربر فراهم است و حاوی سیستم عامل نیست
user بکار برنده
user استعمال کننده کاربر
user استفاده کننده
user مصرف کننده
user انتفاع از اموال
user program برنامه استفاده کننده
user program برنامه کاربر
user profile جدول نمودار استفاده کننده
user library کتابخانه استفاده کننده کتابخانه کاربر
user supplied تامین شده توسط کاربر
user's manual کتاب راهنمای استفاده کننده
user-friendly که استفاده و کار با آن ساده است
user's terminal ترمینال استفاده کننده
user friendly که استفاده و کار با آن ساده است
dominant user استفاده کننده عمده
common user خدمات عمومی
user interface میانجی کمکی
common user مشترک
single user تک کاربری
power user کاربر پیشرفته
naive user شخصی که می خواهد کاری را با کامپیوتر انجام دهد امافاقد تجربه لازم برای برنامه نویسی با کامپیوتر میباشد
multi user چند کاربری
mid user اپراتوری که اطلاعات مربوطه را از پایگاه داده ها دریافت میکند برای مشتری یا کاربر
computer user استفاده کننده کامپیوتر
end user استفاده کننده نهایی
end user کاربر نهایی
end user شخصی که از وسیله یا برنامه یا محصول استفاده خواهد کرد
dominant user یکان مصرف کننده عمده
common user عمومی
user area فضای مخصوص استفاده کننده
user cost هزینه استعمال
user cost هزینه استفاده
user freindly اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
user freindly کاربرپسند
user freindly کاربریار
user group گروه استفاده کننده
user group گروه کاربران
user defined تعریف شده توسط کاربر
user defined تعریف یا انتخاب کاربر
user terminal پایانه کاربر
common user items اقلام عمومی
common user items امادمشترک
common user items کالاهایی که مورد استفاده عموم میباشد
common user supplies کالاهایی که مورد استفاده عموم میباشد
common user items اقلام مشترک المصرف بین یکانها
graphical user interface واسط بین سیستم عامل و برنامه و کاربر از تصاویر گرافیکی و نشانه ها برای نمایش توابع یا فایل
user defined key کلید تعریف شده توسط استفاده کننده
user cost of capital هزینه سرمایه برای بنگاه تولیدی
multiple user system سیستم چند استفاده کننده
multi user system سیستم کامپیوتری که در هر لحظه بیشتر از یک کاربر را پشتیبانی میکند
user programmable terminal ترمینال قابل برنامه نویسی استفاده کننده
marginal user cost هزینه استفاده نهائی یاهزینه بکارگیری نهائی
user defined function عملکردی که توسط استفاده کننده تعریف شده است
highway user tax مالیات حق عبور
graphical user interface میانجی نگارهای کاربر
graphical user interface استفاده میکند و به نرم افزار امکان کنترل آسانتر میدهد. دستورات سیستم که لازم به نوشتن نیستند
user oriented language زبان استفاده کننده گرا
common user net work شبکه مخابراتی مشترک
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com