Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 139 (8 milliseconds)
English
Persian
user interface
میانجی کمکی
Search result with all words
graphical user interface
واسط بین سیستم عامل و برنامه و کاربر از تصاویر گرافیکی و نشانه ها برای نمایش توابع یا فایل
graphical user interface
استفاده میکند و به نرم افزار امکان کنترل آسانتر میدهد. دستورات سیستم که لازم به نوشتن نیستند
graphical user interface
میانجی نگارهای کاربر
Other Matches
interface human machine interface
امکانات بهبود رابط ه بین کاربرد و سیستم کامپیوتری
interface
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interface
واسط واحد پردازش و باس IEEE
interface
مداری که داده موازی را در کامپیوتر به سریال تبدیل میکند و برعکس تا به داده سریال امکان ارسال یا دریافت از وسایل دیگر بدهد.
interface
مدار کامپیوتری را اتصالی که به داده موازی امکان ارسال و دریافت میدهد.
interface
فاصل
interface
رابط
interface
وصل کردن از طریق رابط
interface
واسط
interface
پورت ورودی /خروجی موازی و واسط DMA است
interface
که شامل : کانال ورودی /خروجی
interface
سطح مشترک
interface
دفتر مشترک قسمتها
interface
وجه مشترک
interface
میانجی
interface
کامپیوتری که ارسال داده بین پردازنده و ترمینال یا شبکه را کنترل میکند
interface
یچ بسته که با جریان داده کار میکند
interface
و به عنوان پردازنده واسط عمل میکند
interface
تخته جانبی که به کامپیوتر امکان میدهد تا با وسایل مشخصی واسط باشد یا استاندارد مشخصی را رعایت کند
interface
استاندارد بیان کننده سیگنالهای واسط نرخ ارسال و توان برای اتصال ترمینال به مودم
interface
نرم افزاری که به برنامه ها و داده یک سیستم امکان اجرا در دیگری را میدهد
interface
استاندارد باس واسط بین کامپیوتر و قطعه آزمایشگاهی
interface
مداری که به داده کنترل شده به صورت ورودی یا خروجی CPU باشد
friendly interface
ترکیب تجهیزات ترمینالی وبرنامههای کامپیوتری
expansion interface
حافظه جانبی وسایر دستگاههای جانبی رابه یک کامپیوتر اصلی اضافه کند
expansion interface
تخته مدار که به یک فردامکان میدهد تا گردانندههای دیسک
interface card
کارت رابط
centronics interface
واسط چاپ موازی که توسط Centronics Inc پیشنهاد شده است
centronics interface
رابط موازی
eia interface
یک رابط استاندارد میان دستگاههای جانبی وریزکامپیوترها و مدمها وترمینالها
communication interface
میانجی ارتباطی
parallel interface
رابط موازی
electrical interface
تداخل الکتریکی
standard interface
رابط استاندارد
standard interface
واسطه استاندارد
serial interface
رابط سری
MIDI interface card
کارت آداپتور که به اتصالی در PC وصل میشود و امکان ارسال دریافت داده MIDI را فراهم میکند
programmable communications interface
رابط مخابراتی برنامه پذیر
apple desktop interface
رابط رومیزی اپل
system v interface definition
تعریف میانجی سیستم 5
computer interface unit
وسیله اتصال دستگاههای جانبی به کامپیوتر
general purpose interface
میانگیر همه منظوره
input output interface
میانگیر ورودی- خروجی
network interface card
کارت میانجی شبکه
man machine interface
سخت افزار و نرم افزار طراحی شده برای ارتباط ساده تر کاربر با ماشین
human machine interface
حدی که در ان افراد با ماشین ها محاوره می کنند
application program interface
میانجی یا رابط برنامه کاربردی
mail application programming interface
که نحوه ارسال و انتقال پست الکترونیکی را بیان می کنند
small computer system interface
میانجی سیستم کامپیوتری کوچک
mail application programming interface
مجموعه استانداردها
musical instrument digital interface
واسط سریال که قط عات الکترونیکی را بهم وصل میکند
general purpose interface bus
مسیر میانگیر همه منظوره
small computer systems interface
واسط موازی سریع استاندارد , برای اتصال کامپیوتر به وسایل جانبی
musical instrument digital interface
میانجی رقمی الات موسیقی
fibre distributed data interface
استاندارد ANSI پیشرفته برای شبکههای سریع که از کابل فیبر نوری استفاده میکند و نرخ ارسال دده مگابایت در ثانیه است
fibre distributed data interface II
استاندارد ANSI پیشرفته برای شبکههای سریع که از کابل فیبر نوری استفاده میکند و نرخ ارسال داده مگابایت در ثانیه است . ولی میتواند بخشی از پهنای باند را به کانال آنالوگ کیلو بیت در ثانیه برای داده صوتی یا تصویری اختصاص دهد
enhanced system device interface
میانجی دستگاه سیستم پیشرفته
user
نام شناسایی یک کاربر که به شماره صحیح کاربر دستیابی دارد
user
زبان برنامه نویسی سطح بالا که بیان راحت برخی مشکلات و توابع را فراهم میکند
user
یکی از دو حالت ممکن برا ی اجرا برنامه چندرسانهای ولی عدم تغییر آن
user
کدشناسایی یکتا که به کامپیوتر امکان تشخیص کاربر را میدهد
user
دستورالعمل شرح نحوه استفاده از بسته نرم افزاری یا سیستم
user
نرم افزاری کامپیوتری که کاربر و نه تولیدکننده نوشته است
user
آنچه توسط کاربر قابل انتخا است
user
بخشی یا خصوصیتی که کاربرطبق دلخواه خود آنرا ایجاد میکند
user
پروتکل که بخشی از TCP/IP است و در مدیریت شبکه و برنامههای SNMP استفاده میشود
user
مشابه 10322
user
بخشی از حافظه که برای کاربر فراهم است و حاوی سیستم عامل نیست
user
رکوردی که کاربر را مشخص میکند و حاوی کلمه رمز آن و حقوق دستیابی آن است
user
انتفاع از اموال
user
سوکت که امکان نصب وسایل جانبی به کامپیوتر را فراهم میکند
user
انجمن یا کلوپ کاربران یا کامپیوتر مشخص
user
حروف ایجاد شده توسط کاربر که به مجموعه حروف استاندارد افزوده شده است
user
نرم افزار یا سخت افزاری که برای این طراحی شده اند که ارتباط با ماشین ساده تر شود
user
1-شخصی از کامپیوتر یا ماشین یا نرم افزار استفاده میکند. 2-به ویژه اپراتورصفحه کلید
user
کاربر
user
اپراتور
user
متصدی
user
گرداننده
user
متن همراه یک برنامه که به کاربر کمک میکند در اجرای آن
user
بکار برنده
user
استعمال کننده کاربر
user
استفاده کننده
user
مصرف کننده
user
کاربر
user defined
تعریف یا انتخاب کاربر
user defined
تعریف شده توسط کاربر
user cost
هزینه استفاده
user cost
هزینه استعمال
user default
پیش فرض کاربر
user freindly
اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
user freindly
کاربرپسند
user terminal
پایانه کاربر
user supplied
تامین شده توسط کاربر
user group
گروه کاربران
user program
برنامه استفاده کننده
user program
برنامه کاربر
user profile
جدول نمودار استفاده کننده
user library
کتابخانه استفاده کننده کتابخانه کاربر
user's terminal
ترمینال استفاده کننده
user-friendly
که استفاده و کار با آن ساده است
user group
گروه استفاده کننده
user freindly
کاربریار
user's manual
کتاب راهنمای استفاده کننده
user area
فضای مخصوص استفاده کننده
multi user
چند کاربری
mid user
اپراتوری که اطلاعات مربوطه را از پایگاه داده ها دریافت میکند برای مشتری یا کاربر
computer user
استفاده کننده کامپیوتر
dominant user
استفاده کننده عمده
dominant user
یکان مصرف کننده عمده
common user
عمومی
end user
استفاده کننده نهایی
end user
کاربر نهایی
common user
خدمات عمومی
end user
شخصی که از وسیله یا برنامه یا محصول استفاده خواهد کرد
single user
تک کاربری
power user
کاربر پیشرفته
common user
مشترک
naive user
شخصی که می خواهد کاری را با کامپیوتر انجام دهد امافاقد تجربه لازم برای برنامه نویسی با کامپیوتر میباشد
user friendly
که استفاده و کار با آن ساده است
common user items
کالاهایی که مورد استفاده عموم میباشد
common user supplies
کالاهایی که مورد استفاده عموم میباشد
common user items
امادمشترک
common user items
اقلام مشترک المصرف بین یکانها
common user items
اقلام عمومی
user cost of capital
هزینه سرمایه برای بنگاه تولیدی
user defined function
عملکردی که توسط استفاده کننده تعریف شده است
user defined key
کلید تعریف شده توسط استفاده کننده
multiple user system
سیستم چند استفاده کننده
multi user system
سیستم کامپیوتری که در هر لحظه بیشتر از یک کاربر را پشتیبانی میکند
marginal user cost
هزینه استفاده نهائی یاهزینه بکارگیری نهائی
highway user tax
مالیات حق عبور
user oriented language
زبان استفاده کننده گرا
user programmable terminal
ترمینال قابل برنامه نویسی استفاده کننده
common user net work
شبکه مخابراتی مشترک
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com