Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 114 (7 milliseconds)
English
Persian
user supplied
تامین شده توسط کاربر
Other Matches
supplied
تامین موجودی عرضه نمودن
supplied
تحویل دادن
supplied
تکمیل کردن موجودی ذخیره
supplied
بدل
supplied
تدارکات ملزومات
supplied
رساندن
supplied
تحویل دادن تغذیه کردن
supplied
تکمیل کردن
supplied
فرستادن تدارک دیدن ارسال کردن
supplied
تحویل ذخیره
supplied
موجودی جایگیرموقتی
supplied
تامین کالاها یا محصولات یا سرویس ها
supplied
تامین چیزی که مورد نیاز است .
supplied
ذخیره کردن
supplied
اذوقه
supplied
موجودی لزوم
supplied
تولید کردن
supplied
تدارک دیدن
supplied
عرضه داشتن
supplied
رساندن دادن به
supplied
تهیه کردن
supplied
فراورده
supplied
منبع
supplied
تامین کردن
supplied
اماده کردن
supplied
ذخیره
supplied
تهیه
supplied
تدارکات
supplied
اماده
supplied
عرضه
supplied
تدارک کردن
quantity supplied
مقدار عرضه شده
user
حروف ایجاد شده توسط کاربر که به مجموعه حروف استاندارد افزوده شده است
user
نام شناسایی یک کاربر که به شماره صحیح کاربر دستیابی دارد
user
زبان برنامه نویسی سطح بالا که بیان راحت برخی مشکلات و توابع را فراهم میکند
user
یکی از دو حالت ممکن برا ی اجرا برنامه چندرسانهای ولی عدم تغییر آن
user
کدشناسایی یکتا که به کامپیوتر امکان تشخیص کاربر را میدهد
user
دستورالعمل شرح نحوه استفاده از بسته نرم افزاری یا سیستم
user
نرم افزاری کامپیوتری که کاربر و نه تولیدکننده نوشته است
user
نرم افزار یا سخت افزاری که برای این طراحی شده اند که ارتباط با ماشین ساده تر شود
user
1-شخصی از کامپیوتر یا ماشین یا نرم افزار استفاده میکند. 2-به ویژه اپراتورصفحه کلید
user
کاربر
user
کاربر
user
گرداننده
user
متصدی
user
اپراتور
user
متن همراه یک برنامه که به کاربر کمک میکند در اجرای آن
user
آنچه توسط کاربر قابل انتخا است
user
بکار برنده
user
استعمال کننده کاربر
user
مصرف کننده
user
استفاده کننده
user
انتفاع از اموال
user
رکوردی که کاربر را مشخص میکند و حاوی کلمه رمز آن و حقوق دستیابی آن است
user
مشابه 10322
user
بخشی از حافظه که برای کاربر فراهم است و حاوی سیستم عامل نیست
user
پروتکل که بخشی از TCP/IP است و در مدیریت شبکه و برنامههای SNMP استفاده میشود
user
بخشی یا خصوصیتی که کاربرطبق دلخواه خود آنرا ایجاد میکند
user
انجمن یا کلوپ کاربران یا کامپیوتر مشخص
user
سوکت که امکان نصب وسایل جانبی به کامپیوتر را فراهم میکند
user-friendly
که استفاده و کار با آن ساده است
user freindly
کاربرپسند
user freindly
اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
user defined
تعریف یا انتخاب کاربر
user defined
تعریف شده توسط کاربر
user default
پیش فرض کاربر
user cost
هزینه استفاده
user cost
هزینه استعمال
user area
فضای مخصوص استفاده کننده
user freindly
کاربریار
user group
گروه استفاده کننده
user group
گروه کاربران
user's terminal
ترمینال استفاده کننده
user's manual
کتاب راهنمای استفاده کننده
user terminal
پایانه کاربر
user program
برنامه استفاده کننده
user program
برنامه کاربر
user profile
جدول نمودار استفاده کننده
user interface
میانجی کمکی
user friendly
که استفاده و کار با آن ساده است
user library
کتابخانه استفاده کننده کتابخانه کاربر
single user
تک کاربری
power user
کاربر پیشرفته
end user
کاربر نهایی
end user
شخصی که از وسیله یا برنامه یا محصول استفاده خواهد کرد
dominant user
استفاده کننده عمده
computer user
استفاده کننده کامپیوتر
dominant user
یکان مصرف کننده عمده
common user
خدمات عمومی
common user
مشترک
common user
عمومی
end user
استفاده کننده نهایی
multi user
چند کاربری
naive user
شخصی که می خواهد کاری را با کامپیوتر انجام دهد امافاقد تجربه لازم برای برنامه نویسی با کامپیوتر میباشد
mid user
اپراتوری که اطلاعات مربوطه را از پایگاه داده ها دریافت میکند برای مشتری یا کاربر
multiple user system
سیستم چند استفاده کننده
common user items
کالاهایی که مورد استفاده عموم میباشد
common user items
امادمشترک
graphical user interface
میانجی نگارهای کاربر
common user items
اقلام مشترک المصرف بین یکانها
user cost of capital
هزینه سرمایه برای بنگاه تولیدی
multi user system
سیستم کامپیوتری که در هر لحظه بیشتر از یک کاربر را پشتیبانی میکند
user programmable terminal
ترمینال قابل برنامه نویسی استفاده کننده
user oriented language
زبان استفاده کننده گرا
graphical user interface
استفاده میکند و به نرم افزار امکان کنترل آسانتر میدهد. دستورات سیستم که لازم به نوشتن نیستند
graphical user interface
واسط بین سیستم عامل و برنامه و کاربر از تصاویر گرافیکی و نشانه ها برای نمایش توابع یا فایل
highway user tax
مالیات حق عبور
user defined key
کلید تعریف شده توسط استفاده کننده
user defined function
عملکردی که توسط استفاده کننده تعریف شده است
common user items
اقلام عمومی
marginal user cost
هزینه استفاده نهائی یاهزینه بکارگیری نهائی
common user supplies
کالاهایی که مورد استفاده عموم میباشد
common user net work
شبکه مخابراتی مشترک
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com