English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
vaccination card دفترچه مایه کوبی
vaccination card دفترچه واکسیناسیون
Other Matches
vaccination تلقیح
vaccination ابله کوبی
vaccination واکسن زنی
vaccination cards دفترچه های مایه کوبی
vaccination cards دفترچه های واکسیناسیون
whooping cough vaccination واکسن سیاه سرفه [پزشکی]
card وسیلهای که داده کارت پانچ را به حالتی کا قابل دریافت برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
card خط ی از اطلاعات پانچ شده درباره یک حرف که موازی با قسمت کوتاه تر کارت است
card وسیلهای که به طور خودکار کارت پانچ را درون دستگاه خواننده قرار میدهد
card بخشی از ستون کارت که برای یک نوع داده در نظر گرفته شده است
card روشی که در آن سطرها و ستون ها طوری مرتب می شوند که نشان دهنده فیلدهای دادهای و حروف در کارت پانچ باشند
card بخشی از حافظه که حاوی نمایش داقیق اطلاعات روی کارت است
card برنامه کوتاهی که داده را از کارت پانچ به حافظه اصلی منتقل میکند
greetings card کارتتبریک
card ورقه نصب مواد که روی آن قط عات الکترونیکی قابل نصبند
ID card کارت شناسایی
ID card شناسنامه
card کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود
card کارتی با سوراخهای پانچ شده روی آن برای نمایش داده
card وسیلهای که داده را از پشت کارت شناسایی یا کارت اعتباری می خواند
card برگ
card برگه
card ماشین پرداخت پارچه
card پنبه زنی
card ورق بازی کردن
card کارت تبریک کارت عضویت
card مقوا
card کارت ویزیت بلیط
card کارت
card ورق بازی گنجفه
card ورق
card امتیاز معین را درهربخش ازبازی بدست اوردن
card یک کارت پانچ
card ترکیبی از سوراخهای پانچ شده که معرف حروف روی پانچ کارت است
card سوراخی که در موازات بلندترین لبه کارت قرار دارد
card مین فلز برای تختههای مدار
card مجموعهای از شیارهای فلزی در انتهای لبه و روی سطح کارت که باعث ورود آن دراتصال لبه و ایجاد تماس الکتریکی میشود.
card کارتی که فقط حاوی شیارهای هادی است بین اتصال کارت اصلی و کارت اضافی که باعث میشود کارت اضافه به آسانی کارکند و بررسی شود در خارج از محفظه آن
card تخته مدار چاپ شده که به سیستم متصل است برای افزایش کارایی آن
card فرمی که حاوی تخته اصلی است که روی آن تختههای حلقوی چاپ شده قابل نصب هستند تا یک سیستم انعط اف پذیر ایجاد شود
card قطعه کوچکی از کاغذ یا پلاستیک
card تختهای که شامل درایو دیسک سخت است و نیز واسطهای مورد نیاز الکترونیکی که قابل ورود به سیستم هستند
card ماشینی که در کارت پانچ سوراخ ایجاد میکند
paper card کارت کاغذی
post card کارت غیررسمی که تمبر روی ان چسبانده بجای کارت پستال است
punch card کارت منگنه
punched card کارت کارمندی که در مقابل هرروز یا هر ساعت کار انراسوراخ کنند
punched card کارت منگنه شده
punched card کارت پانچ شده
post card کارت پستال
punch card برگ منگنه
punched card کارت منگنه
qualification card کارت مهارت در تیراندازی کارت ثبت میزان مهارت
safety card کارت تامین اتشبار
safety card کارت تامین جنگ افزار
red card علامت اخراج اخراج بازیگر
red card کارت قرمز
range card کارت تیر سلاح جدول تیر سلاح
range card کارت برد
ram card RAکارت
race card برنامه اسب دوانی
inlay card کارت شناسایی درون نوار یا جعبه دیسک
identification card کارت شناسایی
ibm card کارت 08 ستونی
hollerith card کارت هالریت
flash card ورقه تمرین بصری
flash card ورقهای که روی ان کلمات یااعداد یا تصاویری نوشته شده و معلم انرا برای زمان کوتاهی بشگردان نشان میدهد
face card بی بی یاسرباز
face card ورق شاه
input card کارت ورودی
interface card کارت رابط
magnetic card کارت مغناطیسی
logic card کارت منطقی
letter card کاغذ پستی تا شده که لبههای چسب دارانرابهم چسبانده به پست میدهند
ledger card کارت معین
key card کارت اصلی حروف رمز کامپیوتر
key card کارت کلید کامپیوتر
job card کارت برنامه
job card کارت کار
face card ورق صورت
smart card کارت هوشمند
storm card طوفان نمای دریایی
card-index رجوع شود به file card
card-indexes رجوع شود به file card
green card کارت سبز
card support حافظورق
high card کارتبالا
boarding card کارتمخصوصیکهمسافرانباید بههمراهداشتهباشند
card vote کنارهگیریبهنفعکسی
cash card کارتمخصوصگرفتنپول
cheque card کارتشناساییمخصوصدریافتچک
index card کارتشاخص - کارت Index
To play ones last card آخرین تیر ترکش رارها کردن
He is a loose card . خیلی ول است
card up one's sleeve <idiom> برای روز مبادا نگهداشتن
I have a credit card. من کارت اعتباری دارم.
card-cut [برجسته کاری کوچک زنجیره ی هندسی در کتیبه های گوتیک]
to get [be given] your card [British E] <idiom> برگه اخراج از شغل را گرفتن [اصطلاح روزمره]
card-carrying واقعی
card-carrying دو آتشه
card-carrying عضو رسمی
stub card ته کارت
summary card کارت خلاصه
tape to card از نوار به کارت
time card کارتی که ساعت حضور وغیاب کارگر روی ان قید میشود گاه برگ
to palm a card برگی را در دست غیباندن
to play one's card well از فرصت خود استفاده کامل کردن
trailer card کارت پشت بند
visiting card کارت ویزیت
visiting card کارت اسم درفرانسه
we left a card on him کارتی در خانه اش گذاشتیم
yello card کارت زرد
yello card اخطار
card sharp قمارباز ماهری که ورق جور میکند و برگ میزند
card sharp برگزن
card sharps قمارباز ماهری که ورق جور میکند و برگ میزند
card sharps برگزن
card-carrying دارای کارت عضویت
visting card کارت ویزیت
card hopper ناودان کارت
card guide راهنمای کارت
card format قالب کارت
card file پرونده کارتی
card field فیلد کارت
card field میدان کارت
card feed خورد کارت
card face رویه کارت
card hopper قسمت جهنده کارت
card reader کارت خوان
card rack جای کارت
card rack طاقچه کارت
card punch دستگاه کارت منگنه
card punch کارت منگنه کن
card loader کارت بارکن
card loader بار کننده کارت
card jam گیر کردن کارت
card image تصویر کارت
card deck دسته کارت
binary card کارت دودویی
bin card کارت مصرف محتویات فرف
aperture card روش ذخیره سازی اطلاعات میکروفیلم در یک کارت که میتواند شامل اطلاعات پانچ شده باشد
account card کارت حساب
report card کارنامه
identity card شناسنامه
credit card کارت اعتباری
credit card کارت یاورقه خرید نسیه
playing card گنجفه
playing card ورق گنجفه
calibration card کارت خصلت یابی توپخانه کارت تنظیم بی سیم یا وسایل دیگر
card column ستون کارت
card code کد کارت
card code رمز کارت
card cage محفظه کارت
card board مقوای نازک
card bed بستر کارتها
card aligner هم تراز کننده کارت
calling card کارت ویزیت
wild card روشی که به یک سیستم عامل امکان میدهد تا روی چندین فایل با نامهای مرتبط عملکرد مفیدی داشته باشد
playing card ورق بازی , برگ
card reproducer تولیدکننده دوباره کارت
data card کارت ثبت اطلاعات
comment card کارت توضیحی
edge card یک تخته مدار که دارای قطعات باریک اتصال در طول یک لبه بوده و برای متصل شدن بارابط لبه طراحی شده است
compass card صفحه قطب نما
drawing card جالب
control card کارت کنترل
drawing card چیز جالب توجه
debit card کارت بدهی
data card کارت اطلاعات کامپیوتری
compass card گلباد
compass card صفحه قطبنما
continuation card کارت ادامه
controller card کارت کنترل کننده
coulmn card کارت 69 ستونه
court card صورت :شاه
court card بی بی
court card سرباز
drawing card موجب جلب توجه
coat card صورت
card system سیستم کارتی
card stacker مخزن کارت
card stacker کارت پشته کن
playind card ورق گنجفه
card sorter دستگاه مرتب کننده کارت
card sorter دستگاه کارت جورکن
card deck دستینه کارت
card row سطر کارت
expansion card کارتی که به منظور نصب تراشه یا مدار اضافی به یک سیستم افزوده میشود تا این که قابلیت سیستم توسعه یابد
card verifier بازبین کارت
circuit card کارت مدار
card verification بازبینی کارت
trump card <idiom> استفاده از وسیله قدیمی اگر هیچ چیز دیگرکار نکند
disk controller card کارت کنترل کننده دیسک
eighty column card کارت هشتاد ستونی
something collapses like a card of house متلاشی شدن چیزی مانند ساختمان از ورقهای بازی
to deal out [card game] کارت دادن [ورق بازی]
end of job card کارت انتهای کار
ammunition data card کارت مشخصات مهمات
Can I pay by credit card? آیا میتوانم با کارت اعتباری پرداخت کنم؟
issue [of something] [ID card or check] صدور [چیزی] [کارت شناسایی] [چک]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com