Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
valence band edge
لبه نوار والانس
Other Matches
valence band
نوار والانس
band edge
لبه نوار
conduction band edge
لبه نوار رسانش
valence
قدر
valence
والانس
valence
جاذبه
valence
توان ارزش
valence
بنیان
valence
بنیان ترکیب اتمی
valence
واحد فرفیت فرفیت شیمیایی
valence
فرفیت
valence
ارزایی
valence electron
الکترون رسانایی
valence electron
الکترون والانس
valence shell
پوسته والانس
valence electron
الکترون فرفیت
valence shell
لایه والانس
valence theory
نظریه والانسی
valence crystal
بلور کووالانسی
valence bond theory
نظریه پیوند والانس
quantum theory of valence
نظریه کوانتومی والانس
valence bond structure
ساختار پیوند والانسی
edge
لبه دار کردن
edge
تخته مدار چاپ شده که چندین نقط ه تماس روی لبه اش دارد که باعث وارد شده آن در لبه اتصال میشود
edge
لبه
edge
: کنار
edge
فرایند یا مداری که با تغییر سطح
edge
سیگنال ساعت و نه خود سطح همسان میشود
edge
طرف یک شی مسط ح یا سیگنال یا باس ساعت
edge
کناره
on the edge of
درشرف
on edge
بی صبر
on edge
مشتاق
edge
کناره تیزی
edge
اتصال طولانی که حاوی اتصالات فلزی است و اجازه تماس الکتریکی به کارت لبه میدهد
edge
برندگی
edge
یال لبه
edge
دوره
edge
تیزی
edge
کارت کاغذی که سوراخ هایی دارد روی یک لبه برای نمایش داده
edge
به کار می رود
edge
لبه اسکی حاشیه صفحه شطرنج
edge
پیروزی با فاصله امتیاز کم لبه اسکیت
edge
اریب وار پیش رفتن
edge
کم کم پیش رفتن
edge
: دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
edge
نبش
inner edge
لبهداخلی
have an edge on
<idiom>
سود بردن
on edge
<idiom>
خیلی عصبی وخشمگین
take the edge off
<idiom>
رنجاندن
to edge one's way
[towards something]
[به چیزی]
آهسته و با احتیاط نزدیک شدن
to take the edge off
سست کردن
to take the edge off
کم زور کردن
edge coated
با روکش لبهای
edge card
یک تخته مدار که دارای قطعات باریک اتصال در طول یک لبه بوده و برای متصل شدن بارابط لبه طراحی شده است
edge beam
تیر کناری
doubled edge
لب گردان
double the edge
لب گردانیدن
deckle edge
لبه صاف کاغذ
gilt edge
مقدم درجه اول
bleeding edge
حاشیه نقشه
gilt edge
ممتاز
gilt edge
لب طلایی
betwixt edge
یخ اریب
feather edge
لبه نازک
false edge
قسمت سوم عقبی تیغه سابر
change of edge
تغییر حرکت از یک لبه تیغه به لبه دیگر بدون چرخیدن بدن
built up edge
لبه مخصوص نصب
bleeding edge
حاشیه مخصوص ثبت اطلاعات حاشیهای
gilt edge
بهترین
edge connector
رابط لبه
edge set
فشار برروی لبههای اسکی
edge weld
جوش لبهای
edge sharpening
دقیق کردن لبه
edge stone
سنگ نبشی
edge stone
سنگ نبش
edge stress
تنش تیغه
edge tool
الت برنده
edge triggered
با رها شدگی لبهای
edge welding
جوشکاری دورهای
edge rope
طناب کناری
edge raise
بلندی لبه ورق
edge pressure
فشار لبه
edge detection
اشکارسازی لبه ها الگوریتمی که با استفاده ازان یک کامپیوتر یا ادم مصنوعی میتواند بفهمد که چه اشیایی را می بیند
betwixt edge
اریب کردن
edge fillter
صافی چاکدار
edge mill
اسیاب غلطکی
edge zone
ناحیه لبه
edge notched
لب بریده
edge notched
با بریدگی لبهای
edge perforated
لب سوراخ
edge perforated
با سوراخهای لبهای
edge zone
اطراف لبه
gripper edge
کاغذ گیر ماشین چاپ
notched edge
لبهدندانه
mantle edge
لبهپوسته
hob edge
قابگاز
fore edge
لبهجلوییکتاب
trailing edge
لبه فرار
trailing edge
لبه پشتی
trailing edge
انتهای تیغه پروانه موتوروغیره
tail edge
نوکلبه
upper edge
لبهفوقانی
He is on edge. He is restive.
آرام ندارد (ناراحت است )
edge length
درازای لبه
[ریاضی]
edge-shaft
میله ستون لبه
edge-roll
ابزار سه ربع گرد
edge-moulding
گچ بری لبه
edge of rug
لبه و حاشیه فرش
edge finish
شیرازه بافی
[جهت استحکام تارهای کناری و گاه تزپین نمودن کناره ها با رنگ های متفاوت بصورت ضربدری یا موازی]
on the edge of one's seat
<idiom>
ناآرام بودن
I am edge . I am restive.
دلم شور می زند
top edge
لبه فوقانی
tool edge
پخ
straight edge
شمشه
razor edge
لبه تیز
outer edge
لبهبیرونی
leading edge
لبه راهنما
leading edge
اولین لبه کارت پانچ که وارد کارت خوان میشود
leading edge
لبه حمله
leading edge
لبه مقدم
razor edge
دم
razor edge
تیز
razor edge
پشته کوه که تیز باشد
straight edge
کشو
straight edge
قد
straight edge
لبه مستقیم
straight edge
خط کش
reference edge
لبه مرجع
razor edge
محل افتراق
razor edge
موقعیت بحرانی
guide edge
لبه راهنما
bend on edge
خم کردن لبه ها
knife-edge
تیغه در
knife-edge
لبه تیز هرچیزی
knife-edge
لبه کارد
knife-edge
لبه چاقو
knife edge
لبه تیغ
knife edge
لبه چاقو
knife edge
تیغه در
knife edge
لبه تیز هرچیزی
knife edge
لبه کارد
knife-edge
لبه تیغ
abutting edge
لبه ضربه گیر
absorption edge
لبه جذب
beaded edge
لبه برگردانده شده
cutting edge
تیغه برش زنی
cutting edge
تیغه قطع سازی
aligning edge
لبه سیستم تشخیص حرف برای محل دهی به متن
aligning edge
لبه هم تراز
cutting edge
تیغه
cutting edge
لبه برش
leading edge tube
لاستیکلبهپیشتاز
edge punched card
کارت لب منگنه شده
leading edge flap
لبهبرجستهباله
bevelled edge square
زاویه حاده
upper edge of the net
نوار بالای تور والیبال
leading edge model
IB سازگار است یک میکروکامپیوتر کم هزینه که با کامپیوتر شخصی
plate edge planer
دستگاه تراش ویژه لبههای ورقهای فلزی
trailing edge flap
لبهبرجستهپشتیباله
edge cutter/trimmer
لبه بر
bevelled edge weld
جوش درز پیشانی
edge fillet weld
جوش نواری دورهای
She is worried stiff . She is on edge .
دلش شور می زند ( نگرانی )
p band
باند فرکانس
band
نوار لولا
band
ارکستر
band
دستهء موسیقی اتحاد
saw band
نوار اره
band
توافق
band
روبان
band
باند بانداژ
band
نوار زخم بندی
band
متحدکردن
q band
بند فرکانس
band
متحد شدن
band
بند و زنجیر
band
تسمه یا بندمخصوص محکم کردن
band
نوارپیچیدن
band
بصورت نوار دراوردن
band
نوار
x band
باند فرکانس
band
با نوار بستن
band
متحد کردن
band
متحدشدن
band
نواره
band
کمربند نوار
band
قسمت موزیک
band
نوار مانع
band
باند
band
اره نواری
band
باندرادیو
band
گروهی از شیارهای دیسک مغناطیسی
band
محدوده فرکانس ها بین دو حد
band
را یک مسافت کوتاه ارسال میکند
x band
باند- ایکس
band
مدار ارتباطی که سیگنال
band
محدوده فرکانس یک سیگنال پیش از پردازش یا ارسال
band
شبکه محلهای که از سیگنالهای تقسیم شده و ارسالی روی کابل coaxiad با استفاده از پروتکل CSMA / CD استفاده میکند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com