English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
valley board اب رو درهای
Other Matches
dry valley , dead valley خشکرود
valley وادی
valley گودی شیار
valley میانکوه
valley دره
dead valley خشکرود
lily of the valley گل برف
blind valley کور دره
transverse valley دره تراگذر
transverse valley دره عرضی
lilies of the valley موگه بهار
longitudinal valley دره طولی
laced valley [شیار ساخته شده از کاشی یا تخته سنگ برای عبور آب]
lilies of the valley زنبق الوادی
structural valley دره احداثی
lily of the valley زنبق الوادی
the valley lies below ده در پایین است
rift valley دره نشستی
lilies of the valley گل برف
drowned valley غرق دره
section of valley نیمرخ عرضی دره
it verges on a valley د رکنار درهای واقع شده است
hanging valley فراز دره
silicon valley دره سیلیکان
silicon valley محلی در دره سانتاکلارای کالیفرنیا باگسترده ترین تمرکز تجارت وکار تکنولوژی عالی در جهان
lily of the valley موگه بهار
u iron shaped valley دره یو شکل
gable-and-valley roof سقفسهگوشودرهایمانند
valley cross section نیمرخ عرضی دره
board برد
above board به طور آشکار
i got it over board انرادرکشتی اوردم
above board بی حیله
to board out بیرون ازخانه خود غذاخوردن
by the board از طرف پهلوی ناو
with whom do you board پیش کی غذا میخورید و منزل میکنید
To get on board. سوار کشتی شدن
on board <idiom> وسیله نقلیه کوچک ویا هواپیما ویا کشتی سوار شدن
go by the board از ناو پرت شدن
i/o board تخته مداری که ورودی وخروجیهای داده ها بین کامپیوتر و دستگاههای جانبی را کنترل میکند
to go on board سوارکشتی شدن
across the board یکسره
across the board شامل تمام طبقات
board صفحه مدار
over the board بازی شطرنج حضوری
on board که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
board سوارشدن بکنارکشتی امدن
board تخته پوش کردن
board هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
board پانسیون شدن
board منزل کردن
board هیات
board هیئت ژوری
board هیئت کمیسیون
board هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
board میزشوریادادگاه
board وسیله نصب مسط ح که روی آن قط عات الکترونیکی نصب و متصل اند
across the board سرجمع
board تخته
board تابلو
board تخته یا مقوا و یا هرچیز مسطح
board میز غذا
board غذای روی میز
board اغذیه
board کمیته تخته کار صفحه چارت
board تخته حاوی نقشه
board مقوا
board جلد کردن تخته
board BCP که شامل مسیرهای هدایت برای سیگنالهای کامپیوتری است . برای آدرس و داده و باس کنترل
board وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی سطح آن چاپ یا حک شده است و پس از نصب اجزای آن مدار کامل میشود
board روکش کردن
board تخته مدار چاپ شده که به سیستم وصل میشود تا کارایی آن را افزایش دهد
board سکوی شیرجه
board صفحه یامیز شطرنج
board تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
board تابلوی امتیازات
board شدن
board سوار
board کشتی
board تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
side board میز قفسه دار
switch board تابلوی برق
system board برد سیستم
takeoff board تخته پرش طول
side board میز کناری
side board میز پا دیواری
switch board صفحه تقسیم برق
status board تابلوی نشان دهنده وضعیت
straw board مقوای ضخیم
story board مجموعه تصاویر یا رسم ها که پیشبرد نقاشی متحرک یا ویدیویی را نشان میدهد
switch board صفحه کلید برق یاتلفن
status board تابلوی وضعیت
spotting board طرح تیر توپخانه دریایی طرح تنظیم تیر توپخانه دریایی
spring board تخته شیرجه
status board تابلو وضعیت
splash board سپر پاشنه قایق
string board تیر یا تختهای که پلههای سنگین بدان تکیه دارند
sliding board سراشیبی
sliding board سرسره
side board میز دم دستی
shoulder board پیش فنگ
plotting board صفحه مخصوص محاسبات سمت و بردتیراندازی طرح تیر یا نقشه مسیر حرکت
plotting board پلاتینگ برد
playing the board بازی فی نفسه
playing the board بازی بر صفحه
pit board تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
pig board تخته کوچک برای موجهای کوچک
paste board کارت
paste board مقوا
particle board تخته خرده چوب
particle board نوتخته
panel board تابلوی برق
paddle board تخته شنا
pack board وسیله سیم کشی با گنجایش دو قرقره سیم
ouija board لوح احضار
open board صحنه خلوت شطرنج
on board spares قطعات تعمیراتی موجود درروی یک ناو قطعات موجوددر انبار
on board regulation تنظیمی که در ان هر برد داخل یک سیستم تنظیم کننده ولتاژخاص خود را دارد
populated board یک تخته مدار چاپی که حاوی تمام مولفه ها الکترونیکی خود میباشد
press board مقوای فشرده
shoe board علامتی به شکل نعل اسب درشرطبندیها
selection board هیات گزینش
seguin board تخته سگن
sea board خط ساحلی
sea board دریاکنار
sea board کناردریا
sea board کناره دریا
scale board تخته نازک
scaffold board تخته زیر پا
scaffold board تخته چوب بست
running board تخته رکاب اتومبیل
runing board رکاب
skim board تخته گرد یا مربع مستطیل برای موج سواری در اب کم عمق
reserve on board مدارک و اییننامههای طبقه بندی شده ناو
range board طرح تیر کارت تصحیح برد سلاح
range board میز تنظیم مسافت
programmer board برد برنامه ریز
on board computer کامپیوتری که در یک وسیله نقلیه جا گرفته است
tea board سینی
to board a flight سوار هواپیما شدن [برای پرواز به مقصدی]
for full board برای تختخواب و تمام وعده های غذا
for half board برای تختخواب، صبحانه و یک وعده غذای اصلی
for half board برای نیم پانسیون
for full board برای تمام پانسیون
To sweep the board . کلیه موانع واشکالات را از سر راه برداشتن
To board a plane. سوار هواپیما شدن
sandwich board آگهیتبلیغاتیکهبهشانهمیاندازند
ironing board میزاتو
half board هتلیکهفقطصبحانهوعصرانهدرآنسروشود
full board هتلیکهدرآنهمهوعدههایغذائیسرومیشود
draining board آبچکانفرفشوئی
chopping board تختهسبزیو گوشت
board meeting جلسهمالکیاهیئتمدیرهیکشرکت
board and lodging غذاییبرایخوردنومکانیبرایخوابیدن
managing board کمیته مباشر [شرکت سهامی]
board and lodging خوابگاه با پذیرایی غذا [در مهمانسرا یا هتل]
eaves-board لب بام
clap-board [تخته ی رو کوبی یا روکار ساختمان]
barge-board [تخته بالای سنتوری زیر سرپوش]
board weave تخت بافت [در این بافت تارها نسبت به یکدیگر زاویه چندانی نداشته و حالت صاف و یکنواخت به خود می گیرند]
governing board کمیته حاکمه
board of managers کمیته مباشر [شرکت سهامی]
board of management کمیته مباشر [شرکت سهامی]
management board کمیته مباشر [شرکت سهامی]
tote board تختهحملونقل
skirting board تختهپارچهای
route board تختهتعیینمسیر
board game بازی روی تخته
weather board تخته سرازیری که دم دراطاق می گذارند
weather board تخته گذاری کردن تخته بندی کردن
wash board تختهای که برای ازاله اطاقها بکارمیبرند
wash board تخته رختشویی
wall board تخته برای چوبکاری دیوار
unpopulated board تخته مداری که مولفههای ان باید توسط خریدار تهیه شوند
tread board کف پله
top board میز نخست شطرنج
to fall over board ازکشتی پرت شدن
tilting board صفحه کج شونده
three ply board تخته سه لا
thin board لا
terminal board تخته ترمینال
terminal board تخته کلم
terminal board محوراتصال سیمها
board games بازی روی تخته
bread-board تختهای که روی آن خمیر را ورز میدهند و نان را با چاقو میبرند
pressing board تختهفشرده
placard board تختهپلاکارد
louvre-board سکویروزنهدار
lighting board تختهروشنایی
front board مقوایجلویی
board insulation عایقتختهای
backing board تختهپشتیبان
back board جلدپشتی
alighting board تختهتراز
emery board سوهان ناخن
diving board دایو
diving board تخته پرش
diving board تختهی شیرجه
bread-board تختهی آمادهی مدار سازی
bread-board لوحهای که مدارهای آزمایشی الکترونی راروی آن میآرایند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com