English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 196 (2 milliseconds)
English Persian
vapor lock قطع کامل جریان سیال
Other Matches
vapor دمه
vapor بخوردادن
vapor چاخان کردن
vapor مه تبخیر کردن یا شدن
vapor بخار
superheated vapor بخار ابر گرم
aqueous vapor بخار اب
cheval vapor اسب بخار
vapor rectifier یکسو کننده جیوهای
vapor deposition رسوب سازی با بخار
vapor pressure فشار بخار
vapor trail مسیر عبور بخار
vapor trail لولههای بخار
water vapor بخار اب
vapor degreasing غوطه ور ساختن قطعات دربخار حلالات داغ
vapor cycle سرد زائی مدار بسته
vapor pressure فشار مولکولهای بخار روی دیواره فرف یا محفظه برابر فشارهای جزئی یا سهمی
acid vapor canister ماسک حفافت در برابر بخاراسید
mercury vapor rectifier یکسوساز بخار جیوه
mercury vapor lamp لامپ جیوهای
equilibrium vapor pressure فشار به حد تعادل
equilibrium vapor pressure فشار بخار تعادل
mercury vapor rectifier tube یکسو کننده جیوهای
lock out حبس کردن
to lock out پشت در
lock away درجای قفل شده نگه داشتن
lock up زیر قفل نگه داشتن
lock up در محلی محصور کردن
lock up حبس کردن
lock up بازداشتگاه
lock up حبس
lock up توقیف بازداشت کردن حبس کردن
lock up وضعیت عملیات خطا که بدون قط ع برق قابل ترمیم نیست
lock out حبس کردن تحریم کردن
lock out قفل کردن
lock out بسته شدن کارخانه
to lock out نگاه داشتن
to lock off جدا کردن
lock in از بیرون در را روی کسی بستن
lock on باعلائم مخابراتی و رادارچیزی را تعقیب کردن
lock on قفل کردن توپ روی هدف هنگام تعقیب ادامه مستمرتعقیب هدف
lock out تحریم کردن مستخدمین رااز مزایای استخدامی محروم کردن
lock out درتنگنا قراردادن یا بمحل کار راه ندادن
lock out تعطیل کارخانه
lock up وضعیتی که در ان امکان انجام عمل دیگری نمیباشد
lock طره گیسو
lock قفل شدن گیره دریچههای کانال ناو
lock قفل
lock محکم نگهداشتن
lock قفل کردن بستن قفل
lock همسان کردن ساعت درونی با سیگنال دریافتی
lock عمل جلوگیری از نوشتن روی فایل
lock مانع دستیابی به سیستم یا فایل شدن
lock قفل کردن
lock چفت شدن
lock قفل گلنگدن
lock چفت
lock دسته پشم
lock قفل چخماق تفنگ
lock سد متحرک
lock سدبالابر چشمه پل
lock محل پرچ یااتصال دویاچند ورق فلزی قفل کردن
lock بغل گرفتن
lock راکدگذاردن
lock قفل شدن
lock بوسیله قفل بسته ومحکم شدن محبوس شدن
lock up <idiom> اطمینال کامل از موفقیت
to lock somebody [yourself] out [of something] در را روی [خود] کسی قفل کردن [و دیگر نتوانند داخل شوند چونکه کلید در آنجا فراموش شده]
lock چفت و بست مانع
retraction lock وسیله مکانیکی برای جلوگیری از جمع شدن غیرعمدی ارابه فرود
drawbar lock قفلمیلهکشنده
equipment lock قفلتجهیزات
key lock قفلرمزی
time lock قفل ساعتی
lock dial تنظیمقفل
lock ring حلقهقفل
puzzle lock قفل رمزی
putlog or lock زیرتختهای
lock rail ریلقفلشده
column lock قفلپایه
canal lock سرمتحرککانال
arm lock قفلبازو
putlog or lock چوب بست
putlog or lock تیر افقی
pollack or lock یکجور ماهی روغن
lock switch کلیدقفل
lock-chamber منفذقفل
time lock گاه قفل
scalp lock کاکل
cycle lock قفلدوچرخه
two bolt lock قفل دو زبانه
under lock and key زیر قفل
lock-up garage صندوقامانات
tubular lock قفلمیلهای
tape lock قفلنوار
safety lock چفت ضامن سلاح
safety lock قفل ضامن
safety lock ضامن اسلحه
safety lock قفل بی خطر مخصوص حفظ محلی از خطر دستبرد
rim lock قفل دو راه
rim lock سیم بند دو راه
swivel lock قفلچرخان
switch lock دکمهقفل
percussion lock ماشه تفنگ
mortise lock قفل و بست
dead lock مانع
die lock گیره حدیده
door lock قفل در
door lock کلید خانه
door lock قفل
double lock دوبارکلیدگردانیدن در
elf lock موی درهم برهم
elf lock زلف ژولیده
elf lock گیس جنی
firing lock قفل اتش
flint lock تفنگ
flint lock چخماقی
goldie lock فرمان پست رادار زمینی به هواپیما دایر بر اینکه رادارکنترل زمینی هدایت هواپیمارا بعهده گرفته است
gust lock قفل داخلی سطوح فرامین که از حرکت انها در اثر باد شدیدجلوگیری میکند
dead lock گیر کردن گیر
dead lock اشکال
combination lock قفل حروفی
letter lock قفل حروفی
advisory lock قفلی که فرآیند روی یک قسمت از فایل می گذارد تا سایر فرآیندها به آن داده دستیابی نداشته باشند
air lock راهروی فشار
air lock اطاقک فشارهواپیما
air lock دریچه هوابند
ankle lock فیتیله پیچ
bail lock قفل قرقره ماهیگیری
check lock ساعت امتحان کننده
check lock مهره پشت گیر
control lock وسیلهای برای قفل کردن سطوح فرامین و جلوگیری ازحرکت انها وقتیکه هواپیمامتوقف است
cylinder lock قفل میلهای
dead lock وقفه
dead lock کوچه بن بست
hydraulic lock قفل هیدرولیکی
ignition lock قفل موتور
keep under lock and key مهر و موم کردن
lock option اختیار کاربرد قفل
lock spit شیاری که مسیر راه را نشان میدهد
lock spring قاب ساعت فنری
lock step محدود
lock step گیردار
net lock سیم بند چهارراه
lock washer واشر قفلی
lock step غیر قابل انعطاف
lock torque قفل پیچش
lock washer واشر پشت گیر
net lock قفل چهارراه
lock hospital بیمارستان ناخوشیهای مقاربتی
lock code رمز قفل
lock nut مهره قفلی
lock nut مهره پشت گیر
light lock نوربند
lock chain زنجیربرای بستن چرخ
light lock درب نوربند
lock forward هرکدام از دو نفر خط تهاجم در طرفین ردکننده توپ
shift lock key دکمهقفل
outside hook and overan lock لنگ تندر
rip fence lock قفلشکافنردهای
Luer-Lock tip لوئر
Luer-Lock tip نوکلاک
lock with wooden bolt کلیدان
side-tilt lock قفلکنندهکناری
air lock caisson صندوقه تحت فشار
mortise dead lock قفل توکار
mortise dead lock قفل داخل کار قفل داخل درب
lock, stock, and barrel با همه چیز
num lock key کلید Lock Num
To insert the key in the lock. کلید را به قفل زدن
To lock horns with someone. To take issue with someone. با کسی سر شاخ ( شاخ بشاخ ) شدن
horizontal motion lock دستهتنظیمافقی
caps lock key کلید Lock Caps
lock in base tube لامپ قفلی
num lock key کلیدی که کارایی قسمت عددی صفحه کلید را از کنترل نشانه گر به ورودی عددی تط بیق میدهد
steering wheel lock قفل غربالک
steering column lock قفل فرمان اتومبیل
side wall of a lock بدنه سد دریچهای
scroll lock key کلید Lock Scroll
blade tilting lock قفلتیغهواژگون
camera platform lock محلقفلدوربینبهپایه
lock filling opening قفلبازکنندهمکش
lock filling intake قفلمکش
laboratory air lock آزمایشگاهحبسهوا
lift cord lock قفلطناببالابر
lock emptying system قفلسیستمتخلیه
interior door lock button دکمهقفلدستگیرهداخلیدر
lock filling and emptying system دستگاهتخلیهوپرکردن
lock filling and emptying opening قفلبازوبستهکردنوتخلیهوپرکردن
Be sure to lock ( shut , close ) the door . مبادا در راباز بگذاری
The key stuck in the door lock . کلید درقفل گیر کرد
internal tooth lock washer واشرداخلدندانهای
external tooth lock washer قفلواشوندهدندانهای
it is too late to lock the stable when the horse has been stolen <proverb> کنون باید این مرغ را پای بست نه آن دم که سررشته بردت ز دست
lock the barn door after the horse is stolen <idiom> نوشدارو پس از مرگ سهراب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com