Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
vector data aggregate
بردار اطلاعات مجتمع
Other Matches
data aggregate
متراکم سازی داده ها
data aggregate
دادههای متراکم
data aggregate
مجموعهای ازاقلام داده درون یک رکورد که نامی به ان داده شده است وبه صورت کلی به ان رجوع می گردد
data aggregate
تراکم داده ها
vector analysis
[vector calculus]
حساب برداری
[ریاضی]
vector potential of a solenoidal vector
پتانسیل برداری بردارسولنئیدی
aggregate
مصالح دانه بندی
aggregate
مصالح دانهای
aggregate
مصالح ریزدانه مانند ماسه وشن یا مخلوطی از انها که به منظور تهیه بتن با سیمان مخلوط می شوند
aggregate
توده
aggregate
انبوهه
aggregate
مجموعه
aggregate
کلوخه مصالح سنگی
aggregate
انبوه سنگدانه
aggregate
کل
aggregate
دستوری در برنامه مدیریت پایگاه داده که باعث شروع یک تابع محاسباتی میشود
aggregate
ی از بخشهای یک داده که به هم مربوطند
aggregate
کل پهنای باند کانال برای حمل یک رشته داده
aggregate
تابع محاسباتی پایگاه داده که روی فیلد انتخاب شده هر رکورد پایگاه داده اجرا می شود
aggregate
مجموعهای از اشیا داده
aggregate
ارقام کلی
aggregate
توده کردن
aggregate
جمع امده
aggregate
جمع شده
aggregate
متراکم متراکم ساختن
aggregate
بیشترین سرعتی که داده روی کانال مشخص میتواند ارسال شود
aggregate
انبوه توده
aggregate
تراکم
aggregate
بهم پیوسته
aggregate
جمع شدن
aggregate
مجموع جمع کردن
aggregate
جمع
fine aggregate
مواد ریز
aggregate batcher
تعیین وزن مصالح ریزدانه جهت ساختن بتن
fine aggregate
مواد دانه ریز
aggregate saving
پس انداز کل
aggregate consumption
مصرف کل
aggregate supply
عرضه کل
uniform aggregate
مصالح ریزدانه یکنواخت
classification of aggregate
طبقه بندی خاکدانه ها
coarse aggregate
مصالح درشت دانه
coarse aggregate
مصالح دانه بندی درشت
aggregate demand
تقاضای کل
aggregate interlocking
بهم چسبیدن مصالح ریزدانه
aggregate operator
عملگر جمعی
aggregate particles
خردههای انبوه شده
fine aggregate
مصالح ریزدانه سنگدانههای ریز
aggregate function
عمل جمعی
aggregate particles
خردههای انبوهیده
aggregate expenditures
هزینههای کل
aggregate expenditures
مخارج کل
aggregate output
تولید کل
aggregate demand function
تابع تقاضای کل
aggregate market demand
تقاضای کل بازار
aggregate flow diagram
نمودار تهیه مصالح
aggregate production function
تابع تولید کل
aggregate market supply
عرضه کل بازار
aggregate batching plant
دستگاه تعیین وزن مصالح ریزدانه جهت ساختن بتن
aggregate cement ratio
نسبت مواد سنگی به سیمان
vector
شکل حروف در یک نوشتار رسم شده با کمک منحنی و خط وط.
vector
که باعث می شوند اندازه حروف تغییر کند بدون اینکه کیفیت عوض شود
vector
پردازنده همزمان که روی یک سط ر یا ستون آرایه در هر لحظه کار میکند
vector
آدرسی که کامپیوتر را به محل جدید حافظه هدایت میکند
vector
مختصاتی که حاوی مقدار پایه و جهت است
vector
سیستم رسم کامپیوتری که از طول خط و جهت آن از مبدا برای رسم استفاده میکند
vector
حامل بردار
vector
مسیر جهت
vector
خط سیر
vector
شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
vector
بردار
vector
پردار
vector
راه یا مسیر هواپیما بازگشتن در حال طی کردن بودن
vector
برداری
vector
حامل
vector
مسیر ناوبری هواپیما
vector
خط پرتاب بمب یاگلوله
field vector
بردار میدان
flux of a vector
شاره بردار
light vector
بردار نور
lift vector
بردار برا
initial vector
مسیر اصلی یا اولیه هواپیمای رهگیر بعد ازشروع رهگیری
vector diagram
نمودار برداری
interrupt vector
بردار وقفه
dope vector
بردار خصیصه نما
dope vector
خصیصه نما
vector pair
زوج برداری
vector psychology
روانشناسی بردار نگر
axial vector
بردار محوری
vector product
حاصلضرب برداری
vector processor
پردازنده برداری
vector power
توان برداری
dope vector
بردار
burgers vector
بردار برگرز
magnetic vector
بردار مغناطیسی
vector analysis
تحلیل برداری
vector display
نمایش برداری
radius vector
شعاع حامل
circulation of a vector
چرخه بردار
code vector
بردار رمز
state vector
بردار حالت
state vector
بردار وضعیت
state vector
بردار حلات
vector field
میدان برداری
vector graphics
نگاره سازی برداری
magnetization vector
بردار مغناطیس کنندگی
normal vector
بردار عمود
normal vector
بردار قائم
poynting's vector
بردار پوینتینگ
preset vector
دستگاه نشانه روی بمب خودکار دستگاه نشانه روی پیش تنظیم بمب
radius vector
بردار شعاعی
polar vector
بردار قطبی
vector quantities
اندازههای برداری
basis vector
بردار پایه
[ریاضی]
vector calculus
حساب برداری
[ریاضی]
position vector
بردار مکان
[ریاضی]
radius vector
بردار مکان
[ریاضی]
vector space
فضای خطی
[ریاضی]
location vector
بردار مکان
[ریاضی]
vector product
ضرب خارجی
[ریاضی]
vector product
ضرب برداری
[ریاضی]
vector field
میدان برداری
[ریاضی]
[فیزیک]
Euclidean vector
بردار اقلیدسی
[ریاضی]
arthropod vector
کنه خونخوار
arthropod vector
کنه ارتروپود
vector sights
دوربینهای نشانه روی بمب دوربینهای جانبی
vector quantity
کمیت برداری
vector space
فضای برداری
[ریاضی]
voltage vector
بردار ولتاژ
wave vector
بردار موج
wind vector
جهت حرکت باد
wind vector
سمت باد
vector/waveform monitor
صفحهنمایشدیجیتالی
magnetic field vector
بردار میدان مغناطیسی
vector graphics display
بردار نمایش گرافیکی
distance vector protocols
اطلاعات در مورد مسیرهای مختلف شبکه گسترده که توسط rowter برای یافتن کوتاهترین و سریع ترین مسیر ارسال اطلاعات به کارمی رود
continuously set vector
عناصر تصحیح شده متوالی هدف عناصر تنظیم شده هدف به طریق متوالی
magnetic vector potential
پتانسیل بردار مغناطیسی
fallout wind vector plot
طرح یا چارت نمایش سمت باد ریزش اتمی
data
دادههای اماری
known data
عناصر معلوم
known data
عناصر تیرمعلوم
data
سوابق دانسته ها
data
سوابق عناصر داده ها
data
ارقام
t data
دادههای ازمون
data value
مقدار داده
data
اطلاعات
data
مفروضات
data name
نام داده
data
داده
data
داده ها
data
مختصات
data set
ترتیب داده
data transducer
مبدل داده ها
data structure
ساختمان داده ها
data structures
ساختارهای داده
data table
جدول داده ها
data transceiver
دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
data tablet
یک وسیله ورودی دستی برای صفحه نمایش گرافیکی صفحه داده دهی
data terminal
ترمینال داده
data termianl
پایانه دادهای
data set name
نام مجموعه داده ها
data stream
مسیل یا نهر داده
data stream
سیر داده
data strike
چاهک داده ها
data structure
ساخت داده ها
data statement
حکم دادهای
data transmission
ارسال داده
data structure
ساختار داده ها
data transmission
مخابره داده ها
data source
منبع داده
data sheet
ورق داده ها صفحه داده ها
data sheet
برگ داده ها
data transfer
انتقال داده ها
data sharing
اشتراک داده
data model
مدل داده
data point
نقطه داده
data preparation
داده امایی
data preparation
امایش داده ها
data preparation
امایش داده ها اماده سازی داده مهیاسازی داده ها
data privacy
محرمانه بودن داده ها
data processor
داده پرداز
data processor
پردازنده داده ها
data plotter
رسم کننده داده ها
data plotter
رسام داده ها
data modem
modem
data modification
اصلاح داده ها
data organization
سازمان داده ها
data origination
اساس داده
data origination
سرچشمه داده ها
data origination
سر منشاء داده ها
data packet
منبع ارسال سری داده در یک بسته
data packet
نرم افزاری که حاوی یک رشته بررسی خطا میباشد
data protection
حفافت داده ها
data pulse
ضربان داده
data redundancy
حشو داده ها
data redundancy
زائد بودن داده ها
data register
ثبات داده ها
data retrieval
بازیابی داده ها
data scope
یک دستگاه مخصوص نمایش که کانال ارتباطات داده راکنترل نموده و محتوای اطلاعات منتقل شده روی ان را نمایش میدهد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com