English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 113 (7 milliseconds)
English Persian
vector sights دوربینهای نشانه روی بمب دوربینهای جانبی
Other Matches
vector analysis [vector calculus] حساب برداری [ریاضی]
vector potential of a solenoidal vector پتانسیل برداری بردارسولنئیدی
sights شباک
sights سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
sights الات نشانه روی شکاف درجه تفنگ
sights زاویه یاب توپ
sights دوربین نشانه روی
sights رویت
sights دیداری
sights رویتی
sights وسیله تنظیم دید روی کمان نشانه روی مگسک
sights رویت کردن
sights نشان کردن
sights منظره دستگاه سایت
sights دوربین دیدن
sights قیافه
sights جلوه
sights الت نشانه روی
sights تماشا
sights نظر منظره
sights باصره
sights بینش
sights بینایی
sights جنبه چشم
sights قدرت دید
sights میدان دید
sights رصد کردن ستارگان
sights بازرسی کردن رویت کردن
sights دید زدن نشان کردن
sights دیدن
sights دید
sights دیدگاه هدف
direct fire sights زاویه یا بهای تیر مستقیم دوربینهای تیر مستقیم
vector شکل حروف در یک نوشتار رسم شده با کمک منحنی و خط وط.
vector که باعث می شوند اندازه حروف تغییر کند بدون اینکه کیفیت عوض شود
vector پردازنده همزمان که روی یک سط ر یا ستون آرایه در هر لحظه کار میکند
vector سیستم رسم کامپیوتری که از طول خط و جهت آن از مبدا برای رسم استفاده میکند
vector آدرسی که کامپیوتر را به محل جدید حافظه هدایت میکند
vector مختصاتی که حاوی مقدار پایه و جهت است
vector شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
vector خط سیر
vector حامل بردار
vector مسیر جهت
vector بردار
vector پردار
vector راه یا مسیر هواپیما بازگشتن در حال طی کردن بودن
vector برداری
vector حامل
vector مسیر ناوبری هواپیما
vector خط پرتاب بمب یاگلوله
voltage vector بردار ولتاژ
wave vector بردار موج
wind vector سمت باد
wind vector جهت حرکت باد
vector space فضای برداری [ریاضی]
Euclidean vector بردار اقلیدسی [ریاضی]
vector pair زوج برداری
vector power توان برداری
vector processor پردازنده برداری
vector product حاصلضرب برداری
vector psychology روانشناسی بردار نگر
vector quantities اندازههای برداری
vector quantity کمیت برداری
vector field میدان برداری [ریاضی] [فیزیک]
vector product ضرب برداری [ریاضی]
vector space فضای خطی [ریاضی]
basis vector بردار پایه [ریاضی]
vector product ضرب خارجی [ریاضی]
location vector بردار مکان [ریاضی]
vector calculus حساب برداری [ریاضی]
position vector بردار مکان [ریاضی]
radius vector بردار مکان [ریاضی]
arthropod vector کنه خونخوار
normal vector بردار عمود
magnetization vector بردار مغناطیس کنندگی
magnetic vector بردار مغناطیسی
light vector بردار نور
lift vector بردار برا
interrupt vector بردار وقفه
initial vector مسیر اصلی یا اولیه هواپیمای رهگیر بعد ازشروع رهگیری
flux of a vector شاره بردار
field vector بردار میدان
radius vector بردار شعاعی
dope vector بردار خصیصه نما
dope vector خصیصه نما
dope vector بردار
circulation of a vector چرخه بردار
burgers vector بردار برگرز
axial vector بردار محوری
arthropod vector کنه ارتروپود
normal vector بردار قائم
state vector بردار وضعیت
state vector بردار حالت
vector analysis تحلیل برداری
code vector بردار رمز
vector diagram نمودار برداری
vector display نمایش برداری
vector field میدان برداری
vector graphics نگاره سازی برداری
state vector بردار حلات
radius vector شعاع حامل
preset vector دستگاه نشانه روی بمب خودکار دستگاه نشانه روی پیش تنظیم بمب
poynting's vector بردار پوینتینگ
polar vector بردار قطبی
vector/waveform monitor صفحهنمایشدیجیتالی
magnetic vector potential پتانسیل بردار مغناطیسی
vector data aggregate بردار اطلاعات مجتمع
continuously set vector عناصر تصحیح شده متوالی هدف عناصر تنظیم شده هدف به طریق متوالی
distance vector protocols اطلاعات در مورد مسیرهای مختلف شبکه گسترده که توسط rowter برای یافتن کوتاهترین و سریع ترین مسیر ارسال اطلاعات به کارمی رود
magnetic field vector بردار میدان مغناطیسی
vector graphics display بردار نمایش گرافیکی
fallout wind vector plot طرح یا چارت نمایش سمت باد ریزش اتمی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com