Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
vehicle registration office
اداره راهنمایی و رانندگی
Other Matches
registration
ثبت کردن
registration
نام نویسی
registration
ثبت
registration
اسم نویسی موضوع ثبت شده
registration
ثبت تیر کردن
registration
ثبت نام
registration
ثبت تیر
registration of documents
ثبت اسناد
registration code
قانون ثبت اسناد
registration fees
حق الثبت
graves registration
ثبت قبور عملیات ثبت و ضبط قبور
image registration
ترام تصویر
registration fire
تیر ثبت تیر
registration form
فرم ثبت نام
impact registration
ثبت تیر بروش مرکز اصابت
impact registration
ثبت مرکز اصابت
registration of fire
نقطه ثبت تیر
Registration . Enrollment.
اسم نویسی ( ثبت نام )
registration fire
اجرای تیر دقیق برای ثبت تیر کردن
image registration
ثبت تصویر
registration of player
نامنویسی بازیگران
registration of marriage
ثبت ازدواج
registration number
تعداد دفعات ثبت تیر
registration number
شماره نقطه ثبت تیر
registration numbers
تعداد دفعات ثبت تیر
registration numbers
شماره نقطه ثبت تیر
center of impact registration
ثبت مرکز اصابت
Here are my car registration papers.
بفرمائید این مدارک مالکیت اتومبیل من است.
registration of documents and lands
اداره ثبت اسناد و املاک
Would you mind filling in this registration form?
آیا ممکن است این فرم را پر کنید؟
vehicle
وسیله نقلیه
vehicle
برنده
vehicle
ناقل
vehicle
حامل رسانه
vehicle
برندگر
vehicle
رسانگر
vehicle
محمل
vehicle
حامل
vehicle
حمل کننده
vehicle
خودرو
vehicle
رسانه
vehicle
وسیله حمل
motor vehicle
وسیله نقلیه موتوری
motor vehicle
خودرو موتوری
armored vehicle
خودروی زرهی
articulated vehicle
وسیله نقلیه مفصلی
vehicle chain
زنجیر وسیله نقلیه
vehicle cargo
بار تریلی دار
armored vehicle
خودروی زرهدار
combat vehicle
خودروی رزمی
combination vehicle
خودروهای مرکب
commercial vehicle
وسیلهحملکالاومسافردر جاده
catering vehicle
وسیلهآذوقهرسان
all-terrain vehicle
وسیلهنقلیهبلند
landing vehicle
خود روشنی دار اب خاکی
to alight from a vehicle
پیاده شدن از وسیله نقلیه ای
control vehicle
خودرونافم ستون یا نافم حرکت
control vehicle
تانک نافم حرکت
vehicle summary
فهرست پیاده شدن خودروها فهرست ترتیب و مشخصات خودروهای ستون
combination vehicle
خودروی بکسل کننده و بکسل شونده
amphibious vehicle
خودروی اب خاکی
amphibian vehicle
وسیله نقلیه برای خشکی و اب
airborne vehicle
وسیله انجام عملیات هوابرد
space vehicle
وسیله نقلیه فضایی
tank vehicle
خودرو تانکر
tank vehicle
خودرو تانکرسوخت
to p a vehicle or horse
جلو گردونه یا اسبی را نگاه داشتن
utility vehicle
وسیله نقلیه عمومی
motor vehicle
خودرو
tracked vehicle
وسیله نقلیه بکسل کننده وسیله نقلیه یدک کش
vehicle cargo
بار چرخدار
utility vehicle
وسیله نقلیه عام المنفعه
truck vehicle
کامیون
space vehicle
فضا پیما
armored vehicle
زرهپوش
truck vehicle
خودرو نظامی
airborne vehicle
وسیله هوابرد
aerospace vehicle
هر رسانگر کنترلی که قادر به پرواز در هوا و فضا باشد
re entry vehicle
نوعی رسانگرهای فضایی که برای ورود به اتمسفر زمین در بخش پایانی مسیر خودطراحی شده اند
refrigerator vehicle
وسیله نقلیه یخچال دار
reentry vehicle
مدول یا قسمتی از سفینه فضایی که مجددا بایستی ازجو عبور کند تا به زمین برسد
link lift vehicle
حمل و نقل بار و پرسنل به صورت یکپارچه حمل یکپارچه
consolidated vehicle table
فهرست خودروهای محموله در کشتی
road transport vehicle
ماشین باری
rail borne vehicle
وسیله نقلیهای که روی ریل حرکت میکند
to tow a vehicle
[to a place]
یدکی کشیدن خودرویی
[به جایی]
crawl type vehicle
وسیله نقلیه نوع خزنده
tank recovery vehicle
خودرو اخراجات تانک جرثقیل زرهی
passenger transfer vehicle
وسلهجابجاییمسافرین
commercial type vehicle
خودروی تجارتی خودروهای شخصی
vehicle mass ratio
نسبت جرم نهایی رسانگر بعداز تمام شدن یا قطع سوخت به جرم اولیه ان
vehicle stopping distance
مسافت ایست وسیله نقلیه مسافت ایست خودرو
multi purpose vehicle
وسیله نقلیه برای اهداف گوناگون
motor vehicle tax
فرمان اتومبیل
motor vehicle passenger
سرنشین خودرو
[اتومبیل رانی]
motor vehicle industry
صنعت وسایل نقلیه موتوری صنعت اتومبیل
road transport vehicle
کامیون
motor vehicle passenger
مسافر خودرو
[اتومبیل رانی]
armored reconnaissance vehicle
خودروی شناسایی زرهی
administrative wheeled vehicle fleet
کاروان خودروهای اداری خودروی اداری
motor vehicle liability insurance
بیمه ماشین
[اصطلاح روزمره]
vehicle used for migrant-smuggling operations
خودرو استفاده شده برای عملیاتهای مهاجر قاچاق
amphibious vehicle availability table
جدول نمودار موجودی خودروهای اب خاکی
The motor vehicle is covered by theft insurance.
این خودرو برابر سرقت بیمه شده است.
to i. anyone with an office
به کسی منصب دادن
little office
نماز مخصوص حضرت مریم
to r. any one in an office
کسی رادوباره به منصبی گماشتن
office
استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
office
منصب
office
شغل عمومی
office
اطاق
office
اطاق دفتر
office
اتاق یا ساختمانی که شرکتی کار میکند یا کار تجاری انجام میشود
office
مناسب برای استفاده در شرکت
office
وفیفه
office
کامپیوتر کوچک
in office
در دفتر
office
محل کار اداره
office
کار وفیفه
office
اشتغال
office
دفتر کار
office
مسئولیت احرازمقام
office
مقام
office
اداره
Near our office .
نزدیک اداره ما
office
شغل
office
دفتر
office
محل کار
office
خدمت
to solicit an office
درخواست ازیک شرکت
ticket office
باجه
the foreign office
وزارت خارجه
stationery office
اداره انتشارات پارلمانی ورسمی
removal from office
عزل
subhome office
شعبه اصلی یک اداره
subhome office
شعبه دفتر اصلی
office-holder
صاحب منصب دولت
site office
دفتر ساختمانی
tenure of office
تصدی
tenure of office
زمامداری
site office
دفتر مشاوراملاک
ticket office
محل فروش بلیت
the relevant office
اداره مسیول
office-holders
صاحب مقام
office-holders
دیوان سالار
office-holders
دیوان گر
Where is the ticket office?
باجه بلیت فروشی کجاست؟
Where is the booking office?
باجه بلیت فروشی کجاست؟
office tower
برجکارهایاداری
Where is the booking office?
باجه رزرو بلیت کجاست؟
booking office
گیشهفروشبلیط
Where is the post office?
پستخانه کجاست؟
placement office
موسسهکاریابیبرایفارغالتحصیلان
sorting office
مکانیکهدرآننامهها بستههاو....باتوجهبهآدرسگیرندهدستهبندیمیشوند
booking office
باجه رزرو بلیت
Outside office hours.
خارج از وقت اداری
ticket office
باجه بلیت فروشی
booking office
باجه فروش بلیت
A new government wI'll take office .
حکومت جدیدی سر کار خواهد آمد
office-holders
کارمند دولت
office-holders
صاحب منصب دولت
office-holder
دیوان گر
out of
[outside]
office hours
خارج از ساعات اداری
office chair
مبل اداری
office chair
صندلی اداری
office grapevine
سخن چینی
[در دفتری یا شرکتی]
government office
اداره دولتی
office-holder
کارمند دولت
ticket office
باجه فروش بلیت
office-holder
صاحب مقام
information office
دفتر اطلاعات
office-holder
دیوان سالار
To assume office .
عهده دار مقامی ( سمتی ) شدن
investiture with an office
برگماری بکار
good office
مساعی جمیله
front office
سیاستمداران وگردانندگان یک سازمان
finance office
اداره دارایی
exchange office
مرکز تلفن خودکار
engineering office
دفتر طراحی دفتر مهندسین مشاور
engineering office
دفتر مهندسی
end office
دفتر انتهایی
electronic office
محل تجهیزات الکترونیکی دفتر الکترونیکی
during his tenure of office
درمدت تصدی او
drawing office
دفتر طراحی
head office
اداره مرکزی
head office
دفتر مرکزی
end office
شعبه جز
investiture with an office
اعطای منصب
intermediate office
مرکز میانی
intelligence office
دفتر اطلاعات
intelligence office
دفتر راهنمایی
inquiry office
دفتر اطلاعات
inquiry office
اداره خبر گیری
india office
اداره امورهندوستان
india office
وزارت هند
office bearer
بعدا پرسیده شود
holy office
جامعه راهبان ومومنین
drawing office
دفتر نقشه کشی
war office
وزارت جنگ
post office
محل ذخیره اصلی پیام ها برای کاربران شبکه محلی
Recent search history
✘ Close
Contact
 |
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com