English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
vibratory testing machine دستگاه ازمایش نوسان
vibratory testing machine لرزه سنج
Other Matches
fatigue testing machine دستگاه ازمایش کننده خستگی
hardness testing machine دستگاه ازمایش سختی
material testing machine دستگاه ازمایش مقاومت مصالح
vibratory ارتعاشی اهتزازی
vibratory در اهتزاز
vibratory باعث ارتعاش
use testing ازمایش عمر قانونی ازمایش مدت متوسط دوام وسایل
self testing خودازما
testing ازمودن
testing ازمایش
testing of materials ازمایش مصالح
testing time دوره ازمون
testing transformer مبدل تعمیرکار
testing stand میز ازمایش
testing time زمان ازمایش
beta testing ازمایش بتا
alpha testing ازمایش الفا
automatic testing ازمایش خودکار
hypothesis testing فرضیه ازمایی
field-testing ازمون پایکار
testing stand سکوی ازمایش
testing of materials ازمایش مقاومت مصالح
testing of materials ازمایش مواد
program testing تست برنامه
material testing ازمایش مصالح
program testing ازمایش برنامه
reality testing واقعیت ازمایی
regression testing ازمایش رگرسیون
saturation testing ازمایش اشباعی
stress testing تست حساسیت
testing load بار ازمون
system testing ازمایش سیستم
testing load بار ازمایش
insulation testing apparatus عایق سنج
insulation testing apparatus دستگاه ازمایش عایق بندی دستگاه اندزه گیری عایق بندی
material testing laboratory ازمایشگاه مصالح ساختمانی
light gap testing ازمایش فاصله نور
engine testing stand محل ازمایش موتور
impluse voltage testing plant ازمایشگاه فشار ضربهای تاسیسات ازمایش فشارضربهای
machine sensible قابل درک توسط کامپیوتر
d.c. machine ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
machine دستوری که مستقیما CPU را کنترل میکند و بدون نیاز به ترجمه تشخیص داده میشود
two way machine ماشین دو راهه
machine یری را تقلید می کنند و حاوی دلایل اولیه و سایر خصوصیات انسان هستند
machine ذخیره شده روی یک رسانه که مستقیما وارد کامپیوتر میشود
machine بایت تشکیل شده است برای عملوند و داده و آدرس
machine تراشیدن ماشین
machine براده برداشتن
machine شیارانداختن روی فلز
machine زبان برنامه نویسی که حاوی دستوراتی است به صورت کد دورویی که مستقیما توسط واحد پردازش مرکزی بدون ترجمه فهمیده میشود
machine کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
machine تعداد قط عات متحرک جدا یا بخشها که با هم کار می کنند تا فرآیندی را انجام دهند
machine کامپیوتر یا سیستم یا پردازندهای که از قط عات مختلف متصل بهم برای انجام یک عمل تشکیل شده است
machine تراشکاری کردن صیقل کردن
machine ماشین کردن با ماشین رفتن
machine کامپیوتری که حاوی کمترین کد ROM است تا سیستم را ازدیسک راه اندازی کند. هر زبان مورد نیاز باید جداگانه بار شود
machine شماره یا آدرس مطلق که نقط های در حافظه که کلمه داده قابل یافتن و دستیابی است را مشخص میکند
machine خطای ناشی از خرابی قطعه
machine زبان برنامه نویسی که روی کامپیوتری که کامپایلر مناسب دارد قابل ترجمه و اجرا است
machine نرم افزاری که با سخت افزار سیستم به نزدیکی کار میکند
machine که قابل اجرا روی هر سیستم کامپیوتری باشد
machine فرمولی که کامپیوتر آنالوگ نوشته است تا حل کند
machine خطای ناشی خرابی سخت افزار
machine تولید برنامه کد ماشین از برنامه HLL با ترجمه و اسمبلر کردن هر دستور HLL
machine غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
machine عمل پردازش دستورات در برنامه توسط کامپیوتر
machine دستوری که توسط ماشین تشخیص داده میشود و بخشی از مجموعه دستورات محدود آن است
machine 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine سیستم کامپیوتری که برای ترجمه متن و دستورات از یک زبان به دیگری به کار می رود
machine بیت اجرا میشود
machine کامپیوتری که میتواند کد اصلی با کامپایل کند
machine ماشین شبیه سایز شده و عملیات آن
machine دستگاه
machine ماشین
planer machine ماشین صفحه تراش
open machine ماشین باز
object machine ماشین مقصود
machine fault عیب ماشین
multi way machine دستگاه چند راهه
mowing machine علف چین
machine fault نقص ماشین
mortising machine دستگاه کام کنی
molding machine دستگاه قالب گیری
milling machine دستگاه فرز
machine foundation پایه دستگاه
machine frame چارچوب دستگاه
machine gunner مسلسل چی
mowing machine ماشین علف چینی
planing machine ماشین کندگی
machine error خطای ماشین
machine dependent وابسته ماشین
reeling machine چرخک
reeling machine ماشین نخ پیچی
reaping machine ماشین درو
machine dependent وابسته به ماشین
machine designer طراح ماشین
punching machine دستگاه پانچ
machine down time زمان توقف ماشین
punching machine دستگاه منگنه
machine down time زمان معطلی دستگاه
punching machine ماشین سوراخکن
machine equipment تجهیزات ماشین
machine independent مستقل از ماشین
printer machine دستگاه چاپ
printer machine ماشین چاپ
machine instruction دستورالعمل ماشین
machine intelligence هوش ماشین
machine welding جوشکاری ماشینی
machine translation ترجمه ماشینی
machine time زمان ماشین کاری
machine time وقت ماشین
machine shop کارگاه محاسبات ماشینی
machine operator اپراتور ماشین
machine run اجرای ماشین
machine run رانش ماشین
machine operator متصدی ماشین
machine oriented ماشین گرا
machine ringing زنگ ماشینی
machine representation نمایش ماشیی
machine recognization بازشناختی توسط ماشین
machine readable قابل خواندن توسط ماشین
machine operator اپراتوردستگاه
machine operator کارگردان ماشین
machine operating عملکرد ماشین
machine interupption وقفه ماشین
machine language زبان ماشین
milling machine ماشین فرز
milling machine ماشین تراش
milking machine ماشین قابل حمل که داده ماشینهای مختلف را می پذیرد و به کامپیوتر بزرگتر ارسال میکند
machine learning فراگیری ماشین
machine number عدد سرعت هواپیما
machine word کلمه ماشین
machine number عدد نسبت سرعت هواپیما به سرعت صوت
machine oil روغن ماشین
machine readable خواندنی توسط ماشین
sandblast machine ماشین ماسه پاش
winnowing machine ماشین باد افشانی
fuelling machine ماشینسوخت
machine hall راهرویماشین
rowing machine ماشینپایی
kidney machine ماشینکمکیبرایافرادبیمار
cog in the machine <idiom> قطرهای از دریا
plaiting machine دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
fax machine فاکس
accept machine دستگاه پذیرنده
sub-machine guns تیربار خودکار
fruit machine جک پات
pinball machine ماشین پینبال
pinball machine ماشین ساچمه پران
sub-machine gun مسلسل دستی
sub-machine gun تیربار دستی
sub-machine gun تیربار خودکار
sub-machine guns مسلسل دستی
sub-machine guns تیربار دستی
pleating machine دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
drilling machine دستگاه مته [ابزار]
boring machine مته برقی [ابزار]
drilling machine مته برقی [ابزار]
boring machine دریل [ابزار]
drilling machine دریل [ابزار]
facsimile (machine) دستگاه فکس
boring machine دستگاه مته [ابزار]
sweeper [machine] ماشین خاکروب
plaiting machine دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
pleating machine دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
fax (machine) دستگاه فکس
dyeing machine ماشین رنگرزی
winding machine دستگاه سیم پیچی
sanding machine ماشین سنباده زنی وصیقل کاری
spininning machine ماشین یا دستگاه ریسندگی
spreading machine مقسم بتن
sunchronous machine ماشین سنکرون
swaging machine حلبی خمکن
synchronous machine ماشین همگام
synchronous machine ماشین همزمان
tabulating machine جدول بند
tabulating machine جدول نویس
sowing machine بذر افشان
sowing machine ماشین تخم کاری
snow machine ماشین ایجاد کننده برف مصنوعی
scouring machine ماشین سایش
scouring machine ماشین سمباده
seaming machine ماشین درزگیری
seeding machine ماشین تخم کاری
sequential machine ماشین ترتیبی
shaping machine دستگاه صفحه تراش
smart machine ماشین هوشیار
talking machine گرامافون
talking machine دستگاه ضبط صوت
two phase machine ماشین دو فازه
virtual machine ماشین مجازی
virtual machine دستگاه مجازی
weighing machine ترازوی ماشینی ماشین سنجش قنطارکش
turning machine ماشین تراش
turing machine مدل ریاضی یک وسیله که میتواند داده را بخواند و بنویسد بر یک نوار ذخیره سازی قابل کنترل با تغییر وضعیتهای داخلی آن
turing machine ماشین تورینگ
teaching machine ماشین اموزش
teaching machine ماشین تدریس
the machine is in operation ماشین در گردش است ماشین دایر است
three phase machine ماشین سه فازه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com