English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
virtual table جدول مجازی
Other Matches
He banged the table with his fist . He thumped the table . با مشت کوبیدن روی میز
virtual آدرس مربوط به فضای ذخیره سازی مجازی
virtual بخشی از RAM دریک برنامه کنترل کوتاه به صورتی که گویی یک سیستم ذخیره سازی دیسک سریع است
virtual فضایی که از حدود فیزیکی صفحه نمایش بزرگتر است و میتواند حاوی متن ,تصویر,پنجره و... باشد
virtual و مقصد.
virtual برای مدت فراخوانی
virtual شبیه سازی محیط دنیای واقعی توسط کامپیوتر
virtual که موجود نیست ولی توسط کامپیوتر شبیه سازی شده است و توسط کاربر به صورت مجازی قابل استفاده است
virtual تصویر کامل ذخیره شده در حافظه بجای اینکه بخشی از آن که نمایش داده شده است
virtual حافظه اصلی خیالی بزرگ که با بارکردن صفخات کوچک تر از حافظه پشتیبان به حافظه موجود ایجاد میشود فقط وقتی که نیاز باشد
virtual واقعی
virtual معنوی
virtual موجود بالقوه تقدیری
virtual مجازی
virtual ماشین شبیه سازی شده و عملیات آن
virtual مشخصات ترمینال ایده آل که به عنوان مدل ترمینال واقعی به کارمی رود
virtual inertia قسمتی از نیروی اینرسی که روی جسم در حال نوسان اثرمیکند
virtual level تراز انرژی سیستم هستهای داخل اتم که انرژی برانگیزش ان کمتر از کمترین انرژی جداشده از ذره هستهای بیشتر است
virtual machine دستگاه مجازی
virtual mass مجموع جرم واقعی و جرم فاهری
virtual memory حافظه مجازی
virtual particle ذره مجازی
virtual quantum کوانتوم مجازی
virtual storage انباره مجازی
virtual storage حافظه مجازی
virtual stress تنش مجازی
virtual reality واقعیتخیالی
virtual temperature دمایی که ذرهای از هوا داراخواهد بود اگر فاقد بخار اب باشد
virtual image تصویر مجازی
virtual gravity شتابی که از طرف زمین برهر ذره از اتمسفر اثر میکند
virtual cathode کاتد مجازی
virtual machine ماشین مجازی
virtual address نشانی مجازی
virtual address آدرس مجازی
virtual entropy انتروپی مجازی
virtual computer کامپیوتر مجازی
virtual focus کانون مجازی
virtual work method روش کار مجازی
the virtual work method روش اصل مجازی کار
virtual storage operating system سیستم عامل حافظه مجازی
virtual storage access method روش دستیابی انباره مجازی
look up table جدول مراجعهای
under the table <idiom> زیرمیزی
table look up جستجوی جدول
the f. of a table باید
table saw تابلونمایشگر
inner table میزداخلی
get table بدست اوردنی
table look up مراجعه به جدول
table مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت قابل دستیابی هستند
get table دست یافتنی
two way table جدول دو سویی
the f. of a table بطوریکه
Could we have a table outside? آیا ممکن است میز ما بیرون باشد؟
table کوهمیز
table طرح کردن
table مطرح کردن
table در فهرست نوشتن
table روی میز گذاشتن
table معوق گذاردن
table از دستور خارج کردن
table فهرست
table لیست داده ها در ستون و سط ر صفحه چاپ شده یا صفحه نمایش
table ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
table تو گذاردن
table میزبازی
table به جدولی انتقال دادن
table لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
table استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
table لیست تمام رویدادها و وضعیتهای ممکن که می توانند رخ دهند.
table لیست تولید شده توسط کامپایلر یا سیستم محل اندازه و نوع متغییرها , توابع و ماکروها در یک برنامه
table لیست
table لوح جدول
table جدول
table میز
table سفره
table خوان
table به صورت جدول دراوردن
transfer table میز انتقال
training table میز ناهارخوری در اردو
to rap on the table دست یا چیز دیگری روی زمین
to lay on the table بوقت دیگر موکول کردن
time table جدول زمانی ورود و عزیمت
table spoonful قاشق سوپخوری
table of precedence صورتی که ترتیب الویت قوانین و مقررات مختلفه راتعیین میکند
table spoon قاشق سوپ خوری
time table جدول زمان بندی
time table جدول زمانی
table talk صحبتهای خصوصی و غیررسمی در سر میز غذا مفاوضه
tide table جدول کشند
tide table نمودار جزر ومد یاکشند
tier table میز کوچک
tide table جگول جزر و مد
table set دستگاه میزی
table lamp لامپ استاندارد
table instrument وسیله رومیزی
table flap قسمتی از میزکه خوابانیده یابلند میشود
table d'hote خوراک رسمی و روزانه مهمانخانه
table comparator مقایسه کننده نوارها
table waters ابهای معدنی سر سفره
table water سفره اب زیر زمینی
table ware لوازم میز یا سفره
table utility برنامه کمکی جدولی
table tomb گورصندوقی وتخت
table telephone تلفن رومیزی
symbolic table جدول علائم
table land زمین هموار
table linen دستمال سفره
table linen رومیزی
table set وسیله رومیزی
table point جدول امتیازها
table of organization جدول سازمان
table of equipment جدول ساز و برگ
table of distribution جدول تقسیم اماد
table of distribution جدول توزیع
table of authorities جدول اولیا امور
table of allowance جدول سهمیه مجاز
table money فوق العادهای که بابت هزینه مهمان داری به افسران ارشد داده میشود
multiplication table جدول ضرب [ریاضی]
symbol table جدول نمادها جدول نمادی
Could we have a table in the corner? آیا ممکن است میز ما در گوشه باشد؟
dinner table میزغذاخوری
dining table میزغذاخوری
bargaining table جلسهمشترکبرایرفعاختلافاتکهها در بریتانیا استفادهمیشد
altar-table میز مقدس در کلیسا
table mixer توپتنیسرویمیز
table extension صفحهانقراض
table cut تراشتختهای
printer table میزچاپگر
outer table تختهخارجی
league table جدوللیگ
pin-table صفحهمخصوصبازیpillowcasePinball
table manners روشغذاخوردنفردی
truth table جدول ارزش [منطق] [ریاضی]
Could we have a table by the window? آیا ممکن است میز ما کنار پنجره باشد؟
Could we have a table on the terrace? آیا ممکن است میز ما روی تراس باشد؟
wait table <idiom> سرو کردن غذا
lay the table چیدن میز
the leg of the table پایه میز
table carpet فرش رومیزی [اینگونه فرش ها بصورت دایره یا بیضی بافته شده. نقوش قدیمی آن بیشتر از طرح مملوک و فرش های جدیدتر از طرح های قفقازی و ترکی بهره گرفته است.]
trestle table میز سهپایه
basement-table [پی را روی زمین ساختن]
feed table صفحهعلوفه
extending table میزبازشو
turn table میز چرخش
truth table جدول درستی جذول صحت
truth table روش بیان تابع منط ق به عنوان خروجی یک مجموعه ورودیهای ممکن
truth table در جبر بولی
earth-table رج بنا
truth table دو مقدار
truth table جدول صحت
truth table جدول درستی
turn table میز سمت
turn table سینی گردش درسمت
type table نوع جدول سازمان
computer table میزکامپیوتر
where is my place at the table جای من در سر میز کجاست
communion-table [میز چوبی در کلیساهای پروتستان]
I'd like to reserve a table for 5. میخواهم برای 5 نفر یک میز رزرو کنم.
table beet چغندر
corbel-table [ردیف هایی از قوس های پیشکرده]
Lift up the table. سرمیز رابلند کن
vigenere table جدول رمز وی گنر
type table نوع جدول تیر
trivet table میز سه پایه
gaming table میزقمار
earth table رج بنا
earth table سنگ رگی
drip table میز چکانش
drilling table میز مته کاری
drawing table میز نقشه کشی
drain table میز قطران
deviation table جدول انحراف
deviation table جدول انحراف مغناطیسی
delivery table میز تحویل
decompression table جدول نشاندهنده زمان و محل لازم برای صعود ارام غواص
decision table جدول تصمیم گیری
decision table جدول تصمیم
decimal table جدول تصمیمی
embarkation table جدول بارگیری
embarkation table جدول قابلیت بارگیری
end table میزکوچک دم دستی
gaming table میزبازی
function table جدول تابعی
frequency table جدول بسامد
fourfold table جدول چهارخانه
fly table میز تا شونده
firing table جدول تیراندازی
firing table جدول تیر
external table جدول برونی
expectancy table جدول انتظار
expansion table میز کشویی
expansion table میز کشابی
entrucking table جدول حرکات و بارگیری خودروهای باری ارتشی
end table عسلی
data table جدول داده ها
convertible table میزتاشو
coffee table میزپیشدستی
periodic table جدول تناوبی
periodic table جدول دورهای
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com