English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 104 (6 milliseconds)
English Persian
visual arts هنرهای بصری
visual arts هنرهای دیدنی
Other Matches
arts نیرنگ
arts استعداد استادی
arts صنعت
arts فن
arts هنر
martial arts ورزشهای رزمی
Bachelor of Arts لیسانس هنر
performing arts هنرهای نمایشی
beaux arts هنرهای مستظرفه
beaux arts هنرهای زیبا
graphic arts هنرهای زیبا
graphic arts هنر طراحی ودکوراسیون
graphic arts هنر خط نویسی و طراحی
imitative arts هنرهای تقلیدی
liberal arts علوم انسانی
liberal arts علوم سبعه
minor arts هنرهای فرعی
plastic arts صنایع پلاستیکی یا قالبی
representative arts فنون نمایشی
arts and crafts هنرهای تجسمی و دستی
Master of Arts صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
Masters of Arts صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
fine arts هنرهای زیبا
Ecole des Beaux-Arts هنرهای مستظرفه
visual آنچه دیده میشود یا قابل دیدن است
visual دیدی
visual وابسته به دید
visual دیدنی
visual بصری
visual دیداری
visual با چشم
visual روش برنامه نویسی کامپیوتر با کشیدن نشانه ها در یک فلوچارت که عملیات برنامه را شرح میدهد به جای نوشتن یک سری دستورات
visual درمعرض دید
Visual C محصول توسعه یافته ماکروسافت که امکان ایجاد برنامههای کاربردی ویندوز با رسم واسط های کاربر و اتصال کد زبان C را برقرار میکند
Visual Basic ابزار برنامه نویسی ساخت ماکروسافت که باعث ساخت برنامههای کاربردی ویندوز به آسانی میشود
visual axis محور بینایی
visual aphasia زبان پریشی دیداری
visual type سنخ دیداری
visual page صفحه تصویری
visual perception ادراک دیداری
visual projection فرافکنی دیداری
visual adaptation انطباق دیداری
visual signal علایم بصری
visual acuity تیزی بینایی
visual range حیطه دید
visual scanner پیماینده تصویری
visual signal علامت بصری
visual check مقابله دیداری
visual check مقابله بصری
visual aid اسلاید
visual aid چیزهاییکهبااستفادهازحافظهتصویریبهیاآوریچیزهاکمککندمثلفیلم
visual aids دیدافزار
visual aids کمکهای بصری
visual yellow زرد بینایی
visual span فراخنای دیداری
visual aids ابزارهای کمکی دیداری
visual agnosia ادراک پریشی دیداری
visual display نمایش بصری
visual control کنترل دید
visual communication مخابره بصری
visual communication ارتباط بصری
visual cliff پرتگاه دیداری
visual aid نقشه
visual organization سازمان دیداری
visual elevation افت بصری گلوله
visual fire تیر مستقیم
visual elevation فاصله مربوط به افت گلوله
visual angle زاویه دید
visual purple ارغوان بینایی
visual hallucination توهم دیداری
visual field میدان دید
audio visual دید و شنودی
audio visual سمعی وبصری
audio-visual سمعی بصری
audio-visual اموزش سمعی وبصری
audio-visual سمعی وبصری
audio-visual دید و شنودی
audio visual سمعی بصری
visual fixation تثبیت دیداری
audio visual اموزش سمعی وبصری
visual obstruction مانع دید
visual observation دیدبانی بصری
visual observation دیدبانی با چشم
visual interceptor هواپیمای رهگیر بصری هواپیمایی که باوسایل بصری رهگیری میکند
visual interaction کنش متقابل بصری
visual induction القاء دیداری
visual illusion خطای ادراکی دیداری
visual identification شناسایی بصری
visual identification تشخیص بصری
visual focusing تمرکز دیداری
visual flight پرواز بااستفاده از ناوبری بصری
visual flight پرواز بااستفاده ازناوبری به کمک عوارض زمین
visual flight پرواز بصری
visual display unit واحد نمایشگر بصری
visual display unit واحد نمایش دیداری
visual display unit ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal ترمینال نمایش بصری
visual omnidirectional range سیستم تعیین مسیر هواپیمابطریق بصری
visual righting response پاسخ تعادل دیداری
visual display terminal ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
bender visual motor gestalt test ازمون طرحهای دیداری-حرکتی بندر
visual bender motor gestalt test ازمون طرح دیداری- حرکتی بندر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com