Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 129 (8 milliseconds)
English
Persian
visual elevation
افت بصری گلوله
visual elevation
فاصله مربوط به افت گلوله
Other Matches
elevation
ترفیع
elevation
تنظیم دید با بالا و پایین اوردن مگسک تفنگ
elevation
زاویه فراز
elevation
نما
elevation
برز
elevation
درجه
elevation
حرکت در ارتفاع زاویه درجه
elevation
بلندی
elevation
جای بلند وبرامدگی ترفیع
elevation
برافراشتگی
elevation
تراز از سطح مبنا
elevation
ارتفاع
elevation
بالا بردن لوله
elevation
بالابردن
elevation quadrant
تراز ربعی
elevation of security
بالا بردن حاشیه امنیت
elevation of security
زیاد کردن تامین
elevation indicator
صفحه مدرج درجه طبلک درجه
elevation indicator
صفحه نمودار درجه
elevation guidance
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
elevation circle
قطاع درجه
east elevation
نمای غربی
crest elevation
فرازای ستیغ تراز ستیغ
angle of elevation
زاویه درجه
angle of elevation
زاویه ارتفاع لوله
angle of elevation
زاویه حرکت لوله درارتفاع
elevation scale
طبلک درجه
elevation stop
حد نهایی درجه
trial elevation
درجه مربوط به شروع تیر موثر
trial elevation
درجه ازمایشی
spot elevation
نقطه ارتفاع معلوم روی نقشه
spot elevation
ارتفاع تعیین شده
screening elevation
تراز مانع رادار
screening elevation
زاویه تراز مانع ایستگاه رادار
minimum elevation
حداقل درجه مربوط به مانع
minimum elevation
حداقل ارتفاع لوله
minimum elevation
حداقل درجه
elevation tracking
دستگاه تعقیب صعود هواپیما تعقیب صعود یا بالا رفتن
elevation stop
متوقف کننده حرکت ارتفاع
elevation scale
مقیاس درجه
elevation quadrant
تراز تیر
adjusted elevation
درجه تنظیمی
elevation adjustment
تنظیم کننده بالابر
quadrant elevation
زاویه تیر
crest elevation
فرازای تاج
lamphouse elevation control
گیرهتنظیمبالارونده
adjusted quadrant elevation
زاویه تیر تنظیمی
boiling point elevation
صعود نقطه جوش
boiling point elevation constant
ثابت صعود نقطه جوش
visual
درمعرض دید
visual
با چشم
visual
دیدی
visual
وابسته به دید
visual
دیدنی
Visual C
محصول توسعه یافته ماکروسافت که امکان ایجاد برنامههای کاربردی ویندوز با رسم واسط های کاربر و اتصال کد زبان C را برقرار میکند
visual
بصری
visual
روش برنامه نویسی کامپیوتر با کشیدن نشانه ها در یک فلوچارت که عملیات برنامه را شرح میدهد به جای نوشتن یک سری دستورات
visual
آنچه دیده میشود یا قابل دیدن است
visual
دیداری
visual acuity
تیزی بینایی
visual adaptation
انطباق دیداری
visual page
صفحه تصویری
visual signal
علایم بصری
visual signal
علامت بصری
visual scanner
پیماینده تصویری
visual range
حیطه دید
visual projection
فرافکنی دیداری
Visual Basic
ابزار برنامه نویسی ساخت ماکروسافت که باعث ساخت برنامههای کاربردی ویندوز به آسانی میشود
visual type
سنخ دیداری
visual axis
محور بینایی
visual agnosia
ادراک پریشی دیداری
visual perception
ادراک دیداری
visual aphasia
زبان پریشی دیداری
visual organization
سازمان دیداری
visual check
مقابله دیداری
visual aid
اسلاید
visual aid
چیزهاییکهبااستفادهازحافظهتصویریبهیاآوریچیزهاکمککندمثلفیلم
visual aids
ابزارهای کمکی دیداری
visual aids
کمکهای بصری
visual yellow
زرد بینایی
visual span
فراخنای دیداری
visual display
نمایش بصری
visual control
کنترل دید
visual communication
مخابره بصری
visual communication
ارتباط بصری
visual aids
دیدافزار
visual cliff
پرتگاه دیداری
visual check
مقابله بصری
visual aid
نقشه
visual purple
ارغوان بینایی
visual fire
تیر مستقیم
visual angle
زاویه دید
audio visual
دید و شنودی
visual hallucination
توهم دیداری
visual field
میدان دید
audio visual
سمعی وبصری
visual arts
هنرهای دیدنی
visual arts
هنرهای بصری
audio-visual
سمعی بصری
audio visual
اموزش سمعی وبصری
audio visual
سمعی بصری
audio-visual
اموزش سمعی وبصری
audio-visual
سمعی وبصری
visual fixation
تثبیت دیداری
visual flight
پرواز بصری
visual obstruction
مانع دید
visual observation
دیدبانی بصری
visual observation
دیدبانی با چشم
visual interceptor
هواپیمای رهگیر بصری هواپیمایی که باوسایل بصری رهگیری میکند
visual interaction
کنش متقابل بصری
visual induction
القاء دیداری
visual illusion
خطای ادراکی دیداری
visual identification
شناسایی بصری
visual identification
تشخیص بصری
visual focusing
تمرکز دیداری
visual flight
پرواز بااستفاده از ناوبری بصری
visual flight
پرواز بااستفاده ازناوبری به کمک عوارض زمین
audio-visual
دید و شنودی
visual display unit
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit
واحد نمایشگر بصری
visual display terminal
ترمینال نمایش بصری
visual display terminal
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual omnidirectional range
سیستم تعیین مسیر هواپیمابطریق بصری
visual righting response
پاسخ تعادل دیداری
visual display unit
واحد نمایش دیداری
bender visual motor gestalt test
ازمون طرحهای دیداری-حرکتی بندر
visual bender motor gestalt test
ازمون طرح دیداری- حرکتی بندر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com