English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 125 (8 milliseconds)
English Persian
visual observation دیدبانی با چشم
visual observation دیدبانی بصری
Other Matches
observation مشاهده
observation افهارعقیده
observation رصد
observation well چاه مشاهدهای
self observation خویشتن نگری
observation معاینه
observation رصد کردن
observation دیدبانی اتش
observation معاینه وبررسی کردن
observation دیدبانی کردن مشاهده کردن
observation دیدبانی
observation ملاحظه
observation نظر
aerial observation دیدبانی هوایی
ground observation دیدبانی زمینی
ground observation دیدبانی ازروی زمین
naturalistic observation مشاهده طبیعی
observation error خطای مشاهده
air observation دیدبانی هوایی
army of observation عده دیدبانی
astronomic observation دیدبانی نجومی
flank observation دیدبانی جناحی
faculty of observation بینش مشاهدات جوی
faculty of observation قوه مشاهده
direct observation مستقیمامشاهده کردن
direct observation دیدبانی مستقیم
bilateral observation دیدبانی دوجانبه
bilateral observation دیدبانی مضاعف
flank observation دیدبانی جانبی دیدبانی از دیدگاه جانبی
observation pipe لوله پیزومتر
observation pipe لوله ایکه جهت تعیین سطح اب زیرزمینی درزمین حفر گردد
observation post پست دیدبانی
participant observation مشاهده توام با مشارکت
observation camera دوربین مدار بسته
observation deck میزمشاهدات
weather observation مشاهدات هواشناسی دیدبانی جوی
weather observation مشاهدات جوی
observation camera دوربین نظارت
observation camera دوربین امنیتی
ostronmical observation ترصد
observation window پنجرهدیدهبانی
observation station دیدگاه
observation sector قطاع دیدبانی
Observation of natural phenomena . ملاحظه پدیده های طبیعی
water level observation بررسی تراز اب
Visual C محصول توسعه یافته ماکروسافت که امکان ایجاد برنامههای کاربردی ویندوز با رسم واسط های کاربر و اتصال کد زبان C را برقرار میکند
visual بصری
visual آنچه دیده میشود یا قابل دیدن است
visual با چشم
visual روش برنامه نویسی کامپیوتر با کشیدن نشانه ها در یک فلوچارت که عملیات برنامه را شرح میدهد به جای نوشتن یک سری دستورات
visual دیداری
visual درمعرض دید
visual دیدنی
visual دیدی
visual وابسته به دید
visual agnosia ادراک پریشی دیداری
visual aphasia زبان پریشی دیداری
Visual Basic ابزار برنامه نویسی ساخت ماکروسافت که باعث ساخت برنامههای کاربردی ویندوز به آسانی میشود
visual axis محور بینایی
visual adaptation انطباق دیداری
visual acuity تیزی بینایی
visual type سنخ دیداری
visual signal علایم بصری
visual signal علامت بصری
visual scanner پیماینده تصویری
visual check مقابله دیداری
visual check مقابله بصری
visual aid نقشه
visual aid اسلاید
visual aid چیزهاییکهبااستفادهازحافظهتصویریبهیاآوریچیزهاکمککندمثلفیلم
visual aids ابزارهای کمکی دیداری
visual aids دیدافزار
visual aids کمکهای بصری
visual yellow زرد بینایی
visual span فراخنای دیداری
visual display نمایش بصری
visual control کنترل دید
visual communication مخابره بصری
visual communication ارتباط بصری
visual cliff پرتگاه دیداری
visual range حیطه دید
visual projection فرافکنی دیداری
visual field میدان دید
visual elevation فاصله مربوط به افت گلوله
visual elevation افت بصری گلوله
visual angle زاویه دید
visual purple ارغوان بینایی
visual hallucination توهم دیداری
audio visual دید و شنودی
audio visual سمعی وبصری
audio visual اموزش سمعی وبصری
audio visual سمعی بصری
audio-visual دید و شنودی
audio-visual سمعی وبصری
audio-visual اموزش سمعی وبصری
audio-visual سمعی بصری
visual arts هنرهای بصری
visual arts هنرهای دیدنی
visual fire تیر مستقیم
visual fixation تثبیت دیداری
visual flight پرواز بصری
visual page صفحه تصویری
visual organization سازمان دیداری
visual obstruction مانع دید
visual interceptor هواپیمای رهگیر بصری هواپیمایی که باوسایل بصری رهگیری میکند
visual interaction کنش متقابل بصری
visual induction القاء دیداری
visual illusion خطای ادراکی دیداری
visual identification شناسایی بصری
visual perception ادراک دیداری
visual identification تشخیص بصری
visual flight پرواز بااستفاده ازناوبری به کمک عوارض زمین
visual flight پرواز بااستفاده از ناوبری بصری
visual focusing تمرکز دیداری
visual righting response پاسخ تعادل دیداری
visual omnidirectional range سیستم تعیین مسیر هواپیمابطریق بصری
visual display terminal ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal ترمینال نمایش بصری
visual display unit واحد نمایش دیداری
visual display unit واحد نمایشگر بصری
visual display unit ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual bender motor gestalt test ازمون طرح دیداری- حرکتی بندر
bender visual motor gestalt test ازمون طرحهای دیداری-حرکتی بندر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com