English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 198 (2 milliseconds)
English Persian
vocational school اموزشگاه حرفهای
Other Matches
vocational کسبی
vocational پیشهای
vocational شغلی
vocational adjustment سازگاری شغلی
vocational counseling مشاوره شغلی
vocational education اموزش حرفهای
vocational guidance راهنمایی شغلی
vocational maladjustment ناسازگاری شغلی
vocational selection گزینش شغلی
vocational rehabilitation توان بخشی شغلی
vocational interest blank پرسشنامه علائق شغلی
vocational aptitude test ازمون استعداد شغلی
strong vocational interest blank رغبت سنج شغلی استرانگ
go to school خواننده میله نوری
the school is out مدرسه تعطیل است
school جماعت
first school -مخصوصبچههایبین5تا9سال
first school پایهدبسبان
to go to school باموزشگاه رفتن
to go to school درس خواندن
to go to school to یاد گرفتن یا تقلید کردن از
school رام کردن وعادت دادن
school تادیب یا تربیت کردن
school اموزشگاه
school بمدرسه فرستادن درس دادن
school تربیب کردن
school گروه پرندگان
school دسته ماهی
school گروه
school مدرسه
school جماعت همفکر
school دسته
school تدریس درمدرسه
school تحصیل در مدرسه
school دبیرستان
school مکتب دبستان
school مکتب نحله
school مرکز اموزش نظامی
school پیروان یک مکتب اموزشگاه
school تربیت اسب
school دانشکده
school مکتب
school مکتب علمی یافلسفی
training school کاراموزگاه
school of tecnology مدرسه عالی فنی
to leave school ازاموزشگاه یامدرسه بیرون رفتن
to leave school ازتحصیل دست کشیدن
school slang اصطلاح ویژه اموزشگاه
vienna school مکتب وین
school psychology روانشناسی اموزشگاهی
school neurosis روان رنجوری اموزشگاهی
school of jurisprudence مذهب جعفری Ashari Ithna of Imam sixthshii the Sadiq al Imamafar after named uslims
school figures حرکات اسب
school figures مجموعه 96 حرکت در اسکیت
to leave school ترک تحصیل کردن
school pence پول هفتگی اموزشگاه
school phobia مدرسه هراسی
school teacher اموزگار
school truancy مدرسه گریزی
school year سال تحصیلی
school report گزارش اموزشگاه
school readiness امادگی ورود به مدرسه
school miss دخترکم رو یانا ازموده
secondery school دبیرستان
secondery school مدرسه متوسطه
special school اموزشگاه استثنایی
school psychologist روانشناس اموزشگاهی
technical school اموزشگاه فنی
technical school مدرسه فنی
technical school هنرستان دبیرستان فنی
theological school مدرسه علوم دینی
training school اموزشگاه حرفهای
wurzburg school مکتب وورتسبورگ
school-leaver کسیکهبتازگیازمدرسهفارغشدهاست
The last school day. آخرین روز مدرسه
finishing school اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
I must take the kid to school . باید بچه راببرم مدرسه
It is some distance to the school . تا مدرسه فاصله زیاد است
drop out (of school) <idiom> ترک مدرسه
to be moved to another school به آموزشگاه دیگری فرستاده شدن
to enrol somebody at a school کسی را در آموزشگاه ای نام نویسی کردن
Glasgow School [نامی برای معماری ها و طراحی های همزمان در گلاسکو]
school shooting تیراندازی در مدرسه
school friend دوستمدرسهای
graduate school دفتریدرآمریکایشمالیکهبهافرادفارغالتحصیلآموزشمیدهدgovernment
zurich school مکتب زوریخ
day school مدرسهی روزانه
day school مدرسهای که فقط در روز کلاس دارد
old school tie کراوات ویژهی دانش آموزان هر مدرسه
old school tie سر سپردگیها و دوستیهای آموختگان این نوع مدارس
pre-school شیرخوارگاه
pre-school مهدکودک
pre-school وابسته به سنین 2 تا 5 سالگی
pre-school پیش دبستانی
prep school دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
school age سن آغاز تحصیل
school age سن مدرسه
school age سالهای تحصیل
Sunday School مدرسهی یکشنبه
school zone قلمرومدرسه
business school مدرسهیا دانشکدهاقتصادیوتجاری
driving school آموزشگاهرانندگی
Since I left school. ازوقتیکه مدرسه را ترک کردم
school mate هم شاگردی
maternal school اموزشگاهی که درانجا مانند مادرازکودک نگهداری میشود
hedge school اموزشگاه پست
foundation school اموزشگاه موقوف
finshing school مدرسه تکمیلی دختران
banking school مکتب بانکداری
austrian school مکتب اتریشی
austrian school یزر و بوهم باورک
association school مکتب تداعی
grammar school مدرسه ابتدایی
hedge school مکتب اموزشگاهی که درهوای ازاددایربود
industrial school اموزشگاه حرفهای مدرسه صنعتی
maternal school کودکستان
manchester school مکتب انگلیسی طرفدار ازادی مبادله
manchester school مکتب منچستر
liberal school مکتب اقتصادی کلاسیک
liberal school مکتب ازادی اقتصادی
leipzig school مکتب لایپزیک
school of law دانشکده حقوق
kailyard school مکتب نویسندگی درباره اسکاتلند
grade school مدرسه ابتدایی
summer school کلاس تابستانی
summer school مدرسه تابستانی
nursery school کودکستان
infant school کودکستان
primary school دبستان
elementary school دبستان
high school دبیرستان
high school مدرسه متوسطه دبیرستان
secondary school دبیرستان
junior school دوره اول دبیرستان
nursery school مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
public school دبیرستان شبانه روزی مدرسه عمومی
preparatory school اموزشگاه امادگی
private school اموزشگاه خصوصی
comprehensive school اموزشگاه جامع
private school مدرسه ملی
trade school مدرسه حرفهای
night school اموزشگاه شبانه
boarding school اموزشگاه شبانه روزی
middle school دبیرستان
school mate هم مدرسه
salpetriere school مکتب سالپتریر
resident school مدارس حضوری یا مدارسی که شاگرد عملا در کلاس حاضر میشود
reform school مدرسه تهذیب اخلاقی
reform school دارالتادیب نوجوانان
roman school مکتب رفائیل
raphael school مکتب رفائیل
ragged school اموزشگاه مجانی برای بچههای بینوا
principal of a school مدیر اموزشگاه
preliminary school مدرسه ابتدائی
school center مرکز اموزش
school counselor مشاور مدرسه
school fellow هم شاگردی
school fellow هم مدرسه
school fee ماهیانه یا شهریه اموزشگاه
school drop out افت تحصیلی
school drop out ترک تحصیل کرده
school doctor استاد دانشگاه یا اموزشگاه الهیات در قرنهای میانه
school divine اموزگارالهیات
school divine طلبه
parochial school اموزشگاه کلیسایی
parochial school مدرسه وابسته به کلیسای بخش
nongraded school اموزشگاه بی دانشپایه
neoclassical school مکتب نئوکلاسیک
normal school دانش سرا
nancy school مکتب نانسی
normal school دارالمعلمین
one of the sunni school Imam after jurisprudencenamed al-shafeiof Idris
one of the sunni school شافعی مذهب شافعی
neoclassical school مکتبی که براساس ان رقابت و پیروی ازاصول حداکثرساختن مطلوبیت و سود میتواندتخصیص ایده الی از منابع رادر اقتصاد بوجود اورد
monetary school مکتب اقتصادی تحت رهبری میلتون فریدمن که معتقد به کارائی بیشترسیاست پولی نسبت به سیاست مالی در اقتصاد است
orthodox school مکتب کلاسیک
monetary school مکتب پولی
mixed school اموزشگاه مختلط اموزشگاهی که پسران ودختران با هم درس می خوانند
mathematical school مکتب ریاضی
mathematical school مکتبی که مسائل اقتصادی را از دیدگاه ریاضی مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد از جمله اقتصاددانان این مکتب میتوان از استانلی جونز و لئون والراس نام برد
orthodox school مکتب اقتصادی سنتی که اقتصاددانان قبل ازکینز را نیزشامل میشود
marginal utility school قرار داد
to be excused [from work or school] معاف بودن [از کار یا مدرسه]
go to the school of hard knocks <idiom> در کوچه و بازار یاد گرفتن
go to the school of hard knocks <idiom> نخوانده ملا شدن
parnassian school of poets شعرای سده نوزدهم فرانیه که بیشتراهمیت بوزن شعرمیداندتابمعانی لطیف ان
blue water school انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
senior high school مدرسه متوسطه
constructive school credit بورس تحصیلی برای پرسنل شایسته نظامی
The boy is fresh from school. پسرک تازه مدرسه راتمام کرده
school of hard knocks <idiom> تجربه عادی از زندگی
school age children کودکان واجب التعلیم
junior high school دبیرستان مقدماتی
school and college ability test آزمون توانایی تحصیل درمدرسه و دانشگاه
Children start school at the age of 7. بچه از سن 7 سالگی؟ مدرسه راشروع می کند
They dont recognize your high-school diploma here. دیپلم دبیرستان شما را اینجا برسمیت نمی شناسند
Andy was never interested in school, but Anna was a completely different kettle of fish. اندی زیاد به مدرسه علاقه نداشت، اما آنا کاملا متفاوت بود.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com