Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 145 (8 milliseconds)
English
Persian
voice selector
انتخابگرصدا
Other Matches
selector
گلچین کننده
selector
گزیننده
selector
گزینشگر
selector
انتخاب کننده
selector
سلکتور
selector
کلید گردان
selector
انتخابگر
selector
وسیله مکانیکی که به کاربر امکان انتخاب تابع یا موضوعی را میدهد
x y selector
سلکتور ایکس- ایگرگ
exchange selector
سلکتور در دستگاههای مراکزتلفن خودکار
group selector
سلکتور گروهی
drop selector
سلکتور سقوطی
target selector
دوربین انتخاب هدف دوربینی که مخصوص انتخاب هدفها به وسیله توپ است
channel selector
سلکتورکانالهای تلویزیون
junction selector
مرکز تلفن خودکار سلکتوری
line selector
سلکتور خط
line selector
سلکتور سطر
wavelength selector
طول موج گزین
selector switch
انتخابگر
selector switch
کلید گردان
selector switch
شماره یاب
selector switch
گزینه انتخاب کننده
selector switch
گزینه
selector channel
مجرای گزیننده
selector channel
کانال انتخاب کننده
rotary selector
سلکتور گردان
numerical selector
سلکتور شمارهای
weapon selector
مقیاس یا جدول تعیین خسارات اتمی یا میزان دوزدریافتی هدفها
selector dial
صفحه شماره گیری
band selector
انتخابنوار
mix selector
دستگاه انتخاب مخلوطهای بتن
channel selector
انتخاب کننده کانال تلویزیون کانالگیر تلویزیون
channel selector
مجرا گزین
pickup selector
انتخابگرزه
rhythm selector
آنتخابگرریتم
speaker selector
انتخابگربلندگو
speed selector
انتخابگرسرعت
stitch selector
انتخابگردوخت
tape selector
انتخابگرنوار
temperature selector
تنظیمکنندهحرارت
program selector
انتخابگربرنامه
function selector
انتخابگرکارآمد
input selector
انتخابگرورودی
mode selector
انتخابگرحالت
input selector switch
سوئیچ سلکتور ورودی
heat selector switch
دکمهتنظیمحرارت
water-level selector
تنظیمکنندهمقدارآب
video monitoring selector
انتخابگرصفحهنمایشویدئویی
automatic speed selector
سلکتور اتوماتیک
stitch width selector
انتخابگرعرضیدوخت
speed selector switch
دکمهتنظیمسرعت
focus mode selector
انتخابگرکانون
sound monitoring selector
انتخابگرنمایشصدا
auto/manual selector
دکمهانتخابدستی
channel selector controls
کنترلتعویضکانال
hand selector switch
سوئیچ سلکتور دستی
needle position selector
انتخابگرموقعیتسوزن
data signal rate selector
گزیننده سرعت سیگنال داده ها
voice
بیان کردن
voice
ادا کردن
A voice came from beyond .
صدائی از غیب آمد
with one voice
بایک زبان متفقا
voice-over
صدای خارج از تصویر
voice-over
سخنان افزوده
voice
وارد کردن اطلاعات به کامپیوتر با استفاده از سیستم مشخیص صدا و صدای کاربر
voice
صدا
voice
شفاهی صوتی
voice
گفتاری
voice
رای
voice
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voice
خروجی صوت
voice
توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
voice
کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
voice
سرویس پاسخگوی کامپیوتری با استفاده از صدای سنتز شده برای پاسخ به سوالات
voice
تولید مجدد صدا مشابه صوت انسان
voice
صدای سخنرانی انسان
voice
واک
voice
تولید صدا مشابه صوت انسان که نتیجه سنتز صدا است
voice
اواز
voice
صوت
voice
اوا
voice
ادا کردن
voice
باصدابیان کردن
voice
صدای انسان
negative voice
منع نشانه مخالفت
voice-overs
سخنان افزوده
negative voice
رد
negative voice
حق رد
i had no voice in that matter
من دران قضیه رایی نداشتم
voice-overs
صدای خارج از تصویر
he started at my voice
از صدای من از جا پرید
give voice to
<idiom>
احساس ونظرت رابیان کن
A firm voice .
صدای محکم
At the top of ones voice .
با صدای هرچه بلند تر
She has a soft voice
صدای نرمی دارد
voice synthesizer
ترکیب کننده صدا
voice communications
ارتباطات صوتی
to a ones voice to music
صدای خودراباسازجفت کرد
negative voice
رای مخالف رد کردن
negative voice
قدغن کردن
the public voice
عمومی
voice operated
با کار افت صدایی
voice mail
پست اوایی پست صوتی
voice mail
پست صوتی
voice key
کلید صدایی
voice input
ورودی صوتی
the range of voice
دانگ صدا
the active voice
معلوم
voice frequency
بسامد صدایی
voice coil
پیچک صدا
the active voice
فعل معلوم
voice output
خروجی صوتی
voice output
خروجی به صورت صدا
voice recognition
بازشناسی صدا
negative voice
رای مخالف دادن
no one raised his voice
صدای هیچکس درنیامد
the passive voice
بنای مجهول
voice tube
لولههای صدارسان
voice synthesis
ترکیب صدا
voice synthesis
ترکیب صوتی
voice recognition
تشخیص صدا
the passive voice
فعل مجهول
voice response
جواب صوتی
the public voice
ارا
voice recognition
تشخیص صوتی
She has a lovely (nice) voice.
صدای قشنگه دارد
She has a delightfully mellow voice .
صدای گرمی دارد
voice answer back
پاسخ سمعی
She has a lovely ( nice ) voice.
صدای قشنگه دارد
My voice is not clear today.
صدایم امروز صاف نیست
voice grade channel
کانال ارسال گفتار
voice grade channel
ارتباطات کامپیوتر به کامپیوتر بااستفاده از خطوط عادی بکاربرده شده در ارتباطات تلفنی مجرای از دریچه صدایی
automatic voice network
شبکه صوتی خودکار
voice grade channel
مجرای از درجه صدایی
voice edit buttons
دکمههایتصیحصدا
voice answer back
یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواندسیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند تا پاسخ صوتی را به درخواستهای انجام شده از ترمینالهای تلفنی فراهم اورد
To speak in a low voice.
آهسته صحبت کردن ( با صدای کوتاه ،یواش )
voice store and forward
ذخیره و ارسال صدا
He has a rich mellow voice.
صدایش گرم وپخته است
voice operated device
دستگاه با کار افت صدایی
sweet words (voice,sleep
کلمات ( صدا خواب )شیرین
I hear a strange noise ( voice , sound ) .
صدای غریبی به گوشم می رسد
Speak in a low voice . Spead slowly .
یواش حرف زدن
step by step selector
سلکتور قدم به قدم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com