Dictiornary-Farsi | voltage loss | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (10 milliseconds)

English	Persian
voltage loss	اتلاف ولتاژ
voltage loss	تلف ولتاژ
voltage loss	گمگشتگی فشارالکتریکی


Other Matches

no known loss	زیان نامعلوم
loss	گمگشت
loss	گمگشتگی
loss	تلف
i^ r loss	اتلاف توان
loss of value	افت ارزش
to be at a loss	درمانده بودن
to be at a loss	گیج ومبهوت بودن
to be at a loss	حیران بودن
at a loss what to do	بلا تکلیف
at a loss what to do	لا تکلیف
to be at a loss	بهت زده بودن
loss	شکست
loss	ازدست دادن
loss	اتلاف
loss	خسارات
to be at a loss	متعجب و متحیر بودن
loss	تلفات ضایعات
loss	فقدان
loss	خسارت گمراهی
loss	ضرر
loss	زیان
loss	باخت
loss	تلفات
loss	گریز سقوط
loss	هدر رفتگی
loss	افت
to be at a loss	حیرت زده بودن
loss	تلفات جنگی ضایعات رزمی
loss	خسارت
loss	زوال
to bear a loss	خسارت دیدن یاکشیدن
to cut a loss	ازنصف ضر ربرگشتن
profit and loss a	حساب سودوزیان
profit and loss	حساب سود وزیان
to bear a loss	ضرردادن
profit and loss	سود و زیان
power loss	گمگشتگی قدرت
to incur a loss	زیان دیدن
power loss	تلف قدرت
to incur a loss	ضر ر دیدن
power loss	اتلاف توان
potential loss	افت پتانسیل
perfect loss	زیان خالص
perfect loss	زیان خاص
perfect loss	زیان مطلق
heat loss	گمگشتگی حرارتی
sustain a loss	زیان بردن خسارت دیدن متضرر شدن
gain or loss	سود یا زیان
generator loss	اتلاف مولد
sustain a loss	ضرر دیدن
suffer loss	ضرر کردن
suffer loss	زیان دیدن
spartter loss	تلف تزریق
resistance loss	اتلاف مقاومتی
radiation loss	تلف تشعشع
radiation loss	گمگشتگی تابش
head loss	افت بار
head loss	افت فشار
heat loss	اتلاف گرمایی
heat loss	تلف گرما
tip loss	تلفات نوک
partial loss	خسارت جزیی
loss factor	ضریب اتلاف
loss assessment	ارزیابی میزان خسارت
loss appraisal	ضایعات قابل قبول
loss appraisal	قبول تلفات در جنگ
loss angle	زاویه اتلاف
loss angle	زاویه تلف زاویه تلفات
loss angle	زاویه گمگشت
loss and gain	ضرر و منفعت
loss and gain	زیان و سود
line loss	میرایی خط
line loss	تلف خط
light loss	گمگشتگی نور
insertion loss	توجه به یک سیگنال به علت افزودن یک وسیله به کانال یا مدار موجود
light loss	تلف نور
light loss	افت نور
insulation loss	تلف عایق بندی
iron loss	اتلاف اهن
loss leader	کالایی که با ضرر فروخته میشود
loss leader	کالایی که با قیمت پایین
loss of accuracy	فقدان دقت
partial loss	زیان جزئی
option of loss	خیار غبن
operating loss	زیان عملیاتی
no load loss	تلف یا تلفات بی باری
hysteresis loss	اتلاف پسماندی
melting loss	افت یا تلف ذوب
magnetic loss	تلف مغناطیسی
impact loss	افت انرژی در اثر برخورد
impedance loss	تلف اتصال کوتاه
impedance loss	گمگشتگی اتصال کوتاه
loss statement	صورت سود و زیان
loss replacement	جایگزینی تلفات و ضایعات
loss on points	باخت با امتیاز
loss of profit	عدم النفع
loss of energy	افت انرژی
loss of claim	فقدان غرامت
loss leader	بفروش میرسد کالایی که به منظور جلب توجه مشتری زیر قیمت تمام شده بفروش می رسد
internal loss	تلف داخلی
consequential loss	زیان تبعی
copper loss	اتلاف مس
copper loss	گمگشت مس
copper loss	تلف مس
core loss	اتلاف هسته
core loss	اتلاف اهن
windfall loss	زیان اتفاقی
current loss	گمگشتگی جریان
current loss	تلف جریان
water loss	ابکاهی
dead loss	زیان ناخالص
bearing loss	اتلاف بالشتکی
windfall loss	زیان باد اورده
transformer loss	اتلاف مبدل
To sell something at a loss.	چیزی را باضرر فروختن
loss of hair	آلوپسی [پزشکی]
capital loss	زیان سرمایه
to be at a loss for an answer	پاسخی نداشتن
never to be at a loss for an answer	همیشه حاضر جواب بودن
causing a loss	اضرار
To cause ( inflict ) a loss .	ضرر وزیان واردکردن
To inflict a loss on someone.	به کسی ضرر زدن ( رساندن )
cause to sustain a loss	اضرار
cause to sustain a loss	تسبیب
cause to sustain a loss	زیان رساندن به
cause to sustain a loss	ضرر زدن به
hair loss	آلوپسی [پزشکی]
capital loss	کاهش ارزش سرمایه
dielectric loss	اتلاف دی الکتریک
to be at a loss as to what to advise	آنقدر بهت زده بودن که نتوانند نصیحتی بدهند
hair loss	ریزش مو [پزشکی]
loss of hair	ریزش مو [پزشکی]
to suffer a loss	ضر ر دادن تحمل خسارت کردن
energizing loss	تلف انرژی
energizing loss	گمگشت کارمایه
energy loss	تلف انرژی
energy loss	گمگشت انرژی
entrance loss	افت حاصل از اصطکاک
to suffer a loss	زیان دیدن
evaporation loss	اتلاف در تبخیر
to sell at a loss	بضر یا زیان فروختن
to replace a loss	جای زیانی را پرکردن
eddy loss	افت جریان ناشی از چرخش وپیچش
total loss	خسارت کلی
total loss	نابود شدن یا مسلوب المنفعه شدن کلی مال بیمه شده خسارت کلی
to sustain a loss	متحمل خسارت شدن
to sustain a loss	ضر ردادن تحمل خسارت کردن
to sustain a loss	زیان دیدن
absorption loss	اتلاف جذب
actual loss	زیان واقعی
orientation loss	گم گشتگی
loss of pressure	افت فشار
total loss	تلفات کل
loss marking operation	عملکرد زیانبار
actual total loss	کل زیان وارده
loss of prospective profits	عدم النفع
arcthrough loss of control	نافرمانی نارسانایی
interphase transformer loss	تلفات پیچک صنعتی
brush contact loss	افت زغال
arc drop loss	اتلاف جرقهای
light transition loss	تلف عبور نور
light transition loss	تلف عبوری بار جزئی
brush friction loss	اتلاف مالشی زغال
low loss cable	کابل با تلفات کم
deceit resulting in loss	غبن
dielectric loss angle	زاویه اتلاف دی الکتریکی
dielectric loss factor	ضریب اتلاف دی الکتریکی
profit and loss account	حساب سود و زیان
eddy current loss	اتلاف جریان فوکو
eddy current loss	تلف جریان فوکو
eddy current loss	گمگشت جریان فوکو
stop loss order	دستور خرید یافروش سهام بدلال سهام
ego loss programming	تنظیم کارهای برنامه نویسی بطوریکه اعتبار موفقیت یاگناه شکست باید بجای یک برنامه نویس میان چندبرنامه نویس تقسیم گردد
friction loss in pipes	افت بار در لوله ها
there must be no injury loss in islam	لاضرر و لاضرار فی الاسلام
Nothing can.compensate for the loss ones health.	هیچ چیز سلامت از دست رفته انسان رانمی تواند جبران کند
constructive total loss	تخمین خسارت کل وارده
low loss capacitor	خازن با تلفات دی الکتریک کم
low loss ceramics	سرامیک با تلفات دی الکتریکی کم
I incurred a heavy loss.	ضرر زیادی کردم
low loss coil	بوبین با تلفات کم
low loss construction	ساختمان کم تلفات
magnetic hystersis loss	تلفات هیسترزیس
magnetic hystersis loss	گمگشتگی هیسترزیس
constructive total loss	خسارت کلی
excess loss cover	بیمه مجدد ان قسمت از زیان که بیش از مقدار بیمه شده قبلی است
constructive total loss	صدمه کلی خسارت بنیانی
magnetic residual loss	تلف رماننس
magnetic loss angle	زاویه تلف مغناطیسی
dielectric loss factor meter	دستگاه اندازه گیری ضریب تلفات
dielectric loss factor meter	دی الکتریک
deceit resulting in gross loss	غبن فاحش
y voltage	ولتاژ ستاره
useful voltage	ولتاژ موثر
voltage	نیروی الکتریک برحسب ولت اختلاف سطح
voltage	ولتاژ
voltage	فشار الکتریکی
voltage	ولتاژ تانسیون
voltage	وسیلهای که ولتاژ خروجی درست میکند در صورتی مقدار ورودی ها تغییر کند