English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
vortex ring state حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
Other Matches
ring wall or ring fence پرچین یامحجرگرداگرد
ring wall or ring fence حصار گرد
vortex حلقه
vortex پیچ
vortex گردبادی
vortex گردابی
vortex سرگردان
vortex جریان حلقوی یا گردابی
vortex گرداب
vortex tube وسیلهای فاقد هرگونه قطعه متحرک که دران اختلاف فشارسبب ورود جریان سیال ازطریق شکافهای مماسی میگردد
the society is like a vortex جامعه مانندگردابی است
vortex trail دنباله مرئی باقیمانده از نوک بال یا ملخ و غیره ناشی ازجریانهای حلقوی شدید
vortex sheet لایه نازک نامحدود سیال باحرکت حلقوی بینهایت
vortex drag پسای جریانهای حلقوی
vortex filament خطی که شدت یا تمرکزجریانهای حلقوی دران بیشتراست
vortex flow جریان سیال با حرکت ترتیبی دورانی و انتقالی
vortex line خطی که جهت ان در هر نقطه بر بردار دوران منطبق وخطوط مماس براین خط باجهت موضعی جریان موازی میباشند
vortex motion حرکت گردابی
free vortex گرداب ازاد
vortex separation جداکردن ذرات مختلف از یک سیال توسط نیروهای گریز ازمرکزی مختلف در حرکت حلقوی یا گردابی
polar vortex ورتکس قطبی
vortex breakdown/brust جدایی ناگهانی جریانهای حلقوی از لبه حمله بالهای دلتا در زاویه حمله معین که واماندگی این نوع بالها رانشان میدهد
national [state, federal state] <adj.> دولتی
national [state, federal state] <adj.> حکومتی
ring حلقه زدن
ring احاطه کردن زنگ اخبار
to ring off بریدن
ring زنگ زدن
ring صدای زنگ تلفن طنین
ring ناقوس
ring چرخ خوردن
ring گروه
ring انگشتر میدان
ring عرصه
ring گود
ring جسم حلقوی
ring حلقه
ring طوقه
ring صحنه ورزش
ring محفل
ring رینگ بوکس
ring احاطه کردن
to ring for با زنگ صدا کردن
there was no ring کسی زنگ نزد
there was no ring کسی تلفن نکرد
ring off قطع کردن تلفن
ring with منعکس کردن
ring up به کسی تلفن کردن
ring off قطع کردن تلفن یا مکالمه تلفنی
ring d. قمری
ring d. فاخته
ring تلفن زدن
ring لیست داده که آخرین عنصر آن به اولین اشاره کند
ring محوطهای باطناب محصور شده به اندازه 6 متر مربع
ring صدا کردن
ring طنین انداختن صدای زنگ
ring تلفن حلقه
ring میدان
ring نوعی شبکه که هر ترمینال آن در حلقه یکی پس از دیگری متصل هستند
ring سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
ring تویولوژی شبکه که در آن سیم پیچی به ترتیب ایستگاههای کاری را بهمم وصل میکند
o ring واشر
to ring off قطع کردن
to ring the changes کاری راتا انجا که بتوان باشکال گوناگون انجام دادن
ring up <idiom> تلفن زدن
x ring دایره مرکزی هدف تیراندازی
v ring مثلث شکاف درجه
v ring تصویر شکاف درجه تفنگ روی خال سیاه هدف برای نمره دادن به تیراندازی
o-ring حلقهoشکل
to ring up با زنگ فراخواندن
to ring up کسیرا پشت تلفن خواستن
to ring up تلفن کردن به
ring up <idiom> اضافه کردن آمار پولی
ring گرد امدن
ring dove فاخته
ring dove قمری
ring dove کبوتر
ring dove جنگلی
arch-ring منحنی باربر
corbel-ring نواره
ring current جریان در حلقه
ring current جریان حلقه
ring counter شمارنده حلقهای
ring clossure حلقه بندی
ring cartilage حلقوی
ring cartilage حلقهای
ring bone استخوان زیادی در بخولق اسب
ring indicator نشان دهنده حلقه
burner ring حلقهچراغخوراکپزی
ring stool چهارپایه مخصوص استراحت بین روندهای بوکس
ring spanner اچار رینگ
ring snake مار حلقه دار اروپایی
ring sight شکاف درجه حلقهای یا دایرهای
ring shift جابجایی داده به چپ و راست در یک کلمه بیتی که از موز کلمه بیفتد نادیده گرفته میشود و محلهای خالی با صفر پر می شوند
ring shift تغییر مکان حلقهای
ring plover جلود
ring master رئیس سیرک
ring plover اب چیلک
ring of the buoy shackle bouy
ring network شبکه حلقهای
ring network شبکه حلقوی
ring nebula سحابی حلقوی
ring nebula ابری حلقوی
ring straked دارای خطوط گرد در روی بدن
ring bolt میخ پیچ حلقه دار
ear-ring گل آویز
nose ring حلقهای که به بینی گاومیزنند تا بدان اورابکشند
napkin ring حلقه دستمال پا سفره
mooring ring حلقه مهار
mantle ring تیر حمال حلقوی شکل
ring mail زره
kiss in the ring بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
key ring حلقه کلید
jack ring خاموت
jack ring حلقهای استوانهای که جهت نصب لوله جداریا بیرون کشیدن لوله از خاک به صورت طوق محافظ از ان استفاده میشود
jack ring طوق جک
growth ring دایره رشد
growth ring دایره سالیانه
give a ring زنگ زدن
packing ring رینگ
padded ring حلقه پوشش دار
ring bark پوست درختی را حلقه ایی بریدن
ring armature ارمیچر حلقوی
ring aperture حلقه
race ring رینگ لغزنده سرسره لغزنده طوقه دوار
race ring رینگ و پایه مسلسل
race ring طوقه سرسرهای
race ring سینی دوار
protection ring حلقه حفافت
protecting ring حلقه حفافت کننده
prize ring محل مسابقه مشت زنی
prize ring گود مسابقه
ear-ring آویز
piston ring رینگ پیستون
peg in the ring بازی فرفره چرخابی در توی دایره معین
gimbal ring اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نما وچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
ring straked مخطط
to ring the curtain up or down پرده نمایش را باصدای زنگ بالاوپائین بردن
hang-up ring حلقهمحلآویزسشوار
hoisting ring حلقهاتصال
keeper ring حلقهنگهدارنده
lock ring حلقهقفل
locking ring حلقهقفلکننده
pulling ring حلقهکشش
rein ring دهانهحلقه
retaining ring حلقهنگهدارنده
ring motorway شاهراهحلقوی
to ring a bull حلقه دربینی گاوکردن
ring nut حلقهمهره
ring post لبهزمینبوکس
there is a ring at the door دم در زنگ میزنند
ring step پلههایورودبهزمینبوکس
focussing ring حلقهکانون
focusing ring حلقهکانونی
eye ring هرقهچشم
to ring the knell of anything موقوف شدن چیزی را اعلام کردن یاجار زدن
to ring the knell of anything فاتحه چیزی راخواندن
to tilt at the ring سر سواری حلقه اویزانی رابانوک نیزه برداشتن
ring gate دهانهحلقوی
walking ring پیست بیضی شکل برای راه بردن و گرم کردن اسب پیش از مسابقه
annual ring حلقهیکساله
band ring حلقهنواری
bottom ring حلقهزیرین
bucket ring زبانهحلقه
cheek ring حلقهاصلی
class ring حلقهطبقهای
cooker ring شعلهیگاز
dioptric ring حلقهانکسارنور
double ring گوددوبله
the ring finger بنصر
the ring finger انگشت حلقه
setting ring حلقه استقرار یا ثبات
setting ring حلقه تنظیم کننده
setting ring حلقه تنظیم
seal ring انگشتر خاتم
seal ring خاتم
To be in the ring (arena). تو گود بودن ( درمتن قرار داشتن )
ring a bell <idiom> یک مرتبه موضوعی را به خاطر آوردن
ring topology در حلقه بهم وصل هستند
ring topology معماری شبکه که هر گره
ring tension کشش حلقوی
ring tailed دم حلقهای
ring tailed دارای حلقههای رنگی در دم
ring structure ساختار حلقهای
ring streaked مخطط
six membered ring حلقه شش عضوی
slip ring حلقه سایشی
slip ring اسلیپ رینگ
teething ring حلقه لاستیکی مخصوص گازگرفتن کودک تا دندان در اورد
sealing ring حلقهآببند
solitaire ring حلقهتکنگینی
stay ring حلقهثابت
tip-ring حلقهنوک
treble ring حلقهسهلایه
trim ring حلقهدورشعله
umbrella ring حلقهچتر
gas ring لولهگازچراغخوراکپزی
Lantern ring رینگ مشبک یا پنجره ای
split ring فنر نمونه گیر
speed ring طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com