Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 164 (8 milliseconds)
English
Persian
wage costs
مخارج دستمزد
Other Matches
wage
مزد
wage
اجرت کارمزد
wage
ضمانت حسن انجام کار
just wage
مزد عادلانه
specified wage
اجرت المسمی
wage
کار مزد دسترنج
wage
دستمزد
wage
حمل کردن
wage
جنگ برپا کردن
wage
اجیر کردن
wage
اجر
wage
اجرت
overall costs
هزینه کلی
with costs
بعلاوه هزینه دادرسی
with costs
با هزینه دادرسی
on costs
هزینههای غیرمستقیم
on costs
هزنههای ثابت
at all
[any]
costs
<adv.>
در هر حال
[بی شرط]
overall costs
هزینه کامل
costs
هزینه دادرسی
costs
خسارت دادرسی
wage funds
وجوه دستمزد
rate of wage
نرخ دستمزد
wage funds
مایه دستمزد
wage good
کالای مزدی
wage good
کالائی که نقش مزد را ایفا میکند
wage incentive
انگیزه مزد
wage agreement
قرارداد دستمزد
wage income
درامد بشکل دستمزد
wage income
درامدمربوط بکار
wage index
شاخص دستمزد
wage determination
تعیین دستمزد
wage level
سطح مزد
wage market
بازار دستمزد
to wage war
جنگ کردن
real wage
مزد واقعی
wage ceiling
حداکثر دستمزد
wage ceiling
سقف دستمزد
wage bill
لیست حقوق
wage control
کنترل دستمزد
wage bargain
چانه زنی دستمزد
wage cuts
کاهش دستمزد
wage agreement
موافقت نامه دستمزد
wage differentials
اختلاف در دستمزد
wage constraint
محدودیت دستمزد
wage earner
اجیر
wage earners
مزد بگیران
wage earners
حقوق بگیران
wage flexibility
انعطاف پذیری دستمزد
wage freeze
انجماد دستمزد
wage freeze
ثابت نگهداشتن دستمزد
to wage war
دست بجنگ زدن
nonflexible wage
مزد انعطاف ناپذیر
wage system
نظام پرداخت دستمزد
wage tax
مالیات بر مزد
wage-packet
پاکتیکهحقوقرادرآنمیگذارند
living wage
مزدکافی برای امرار معاش
to wage a campaign
لشکرکشی کردن
daily wage
مزد روزانه
cash-wage
دستمزد نقدی
annual wage
دستمزد سالانه
living wage
مزد امرارمعاش
living wage
مزد معیشت
wage standard
دستمزد استانده
wage stabilization
تثبیت مزد
wage rate
نرخ مزد
minimum wage
حداقل دستمزد
money wage
مزد پولی
wage rate
نرخ دستمزد
wage rigidity
انعطاف ناپذیری مزد
nominal wage
مزد اسمی
wage share
سهم مزد
wage stabilization
ثبات دستمزد
wage policy
سیاست دستمزد
valuation of costs
ارزش گذاری هزینه ها
construction costs
هزینه های ساخت و ساز
construction costs
هزینه های ساختمان
total costs
هزینه کامل
total costs
هزینه کلی
ordering costs
هزینههای سفارش هزینههای مربوط به سفارش
What costs little is little esteemed .
<proverb>
آنچه کم بهاست ارج کمترى دارد .
I must get hold of her at all costs.
بهر قیمتی شده باید گیرش بیاورم
It costs quite a bit .
کلی پولش می شود
running costs
پرداختروزانهپول
At all costs . At any price .
به هر قیمتی که شده
transaction costs
هزینههای معاملاتی
fixed costs
هزینههای سرمایهای
design costs
هزینههای طراحی
costs of proceedings
هزینه دادرسی
costs of proceedings
مخارج عدلیه
costs arabicus
قسط شیرینی
comparative costs
هزینههای نسبی
carriage costs
هزینه باربری
operational costs
هزینههای عملیاتی
ordering costs
هزینههای مربوط به سفارش کالا
overhead costs
هزینههای بالاسری
overhead costs
هزینههای اضافی
material costs
هزینههای مواد
environmental costs
مضار زیست محیطی
estimate of costs
تخمین مخارج
fixed costs
هزینههای که وابسته به حجم تولید نمیباشد
historical costs
هزینه اولیه
historical costs
هزینه واقعی
holding costs
مخارج نگهداری
implicit costs
هزینههای ضمنی
implicit costs
هزینههای نامرئی
internalization of costs
داخلی کردن هزینه ها
fixed costs
هزینههای ثابت
joint costs
هزینههای مشترک
overhead costs
هزینههای حاشیهای
overhead costs
هزینههای عمومی
spillover costs
عوارض منفی خارجی
joint costs
هزینه مشترک
standard costs
هزینههای نرمال
storage costs
هزینههای انبارداری
average costs
معدل هزینه کل محصولات
supplementary costs
هزینههای مکمل
supplementary costs
هزینههای اضافی
tangible costs
هزینههای محسوس هزینههای مرئی هزینههای عینی
taxation of costs
مالیات هزینه دادرسی
taxation of costs
ارزیابی هزینههای دعوی
to carry costs
هزینه مرافعه دادن
spillover costs
هزینههای خارجی
selling costs
هزینههای فروش کالا
prime costs
هزینههای اولیه
building costs
هزینههای ساختمان
bill of costs
صورت هزینه دادرسی
carriage costs
هزینه حمل و نقل
real costs
هزینههای واقعی
standard costs
هزینههای استاندارد
avoidable costs
هزینههای قابل اجتناب
recurring costs
هزینههای تکرار شونده
secondary costs
هزینههای غیر مستقیم یاثانوی
security for costs
تامین هزینه دعوی
selling costs
هزینههای فروش
base wage rate
حداقل دستمزد
iron law of wage
قانون مفرغ دستمزدها براساس این نظریه که بوسیله مالتوس ارائه شده نرخ بالای زاد و ولد عرضه نیروی کار را در سطحی بالاتر از تقاضا و فرفیت تولیدی جامعه قرار داده و لذادستمزدها بسطح کاهش معیشت تقلیل میابد
rate of wage increase
نرخ افزایش دستمزد
rate of money wage
نرخ مزد پولی
minimim wage law
قانون حداقل دستمزد که براساس ان حداقل دستمزدنبایستی از میزانی که توسط دولت تعیین میشود کمتر باشد
wage price guideline
راهنمای مزد
wage price guideline
قیمت
wage price spiral
قیمت
wage price spiral
دور تسلسل دستمزد
wage profit ratio
نسبت دستمزد به سود
wage push inflation
تورم ناشی از فشار مزد
wage compution day
دستمزد ساعتی
free of forwarding costs
<adj.>
ارسال مجانی
free of shipping costs
<adj.>
ارسال مجانی
additional costs
[expenses]
هزینه های اضافی
additional costs
[expenses]
هزینه نهایی
costs an arm and a leg
<idiom>
[فوق العاده پرخرج یا گران]
costs and arm and a leg
<idiom>
خیلی گرونه
to fix a person with costs
هزینهای رابگردن کسی گذاشتن
free of forwarding costs
<adj.>
ارسال رایگان
life cycle costs
هزینههای دوره عمر یک محصول
direct materials costs
هزینههای مواد اولیهای که مستقیما در کالا بکار برده میشود
measurement of benefits and costs
اندازه گیری منافع و هزینه ها
free of forwarding costs
<adj.>
حمل رایگان
free of shipping costs
<adj.>
حمل رایگان
free of shipping costs
<adj.>
ارسال رایگان
wage fund theory of wages
نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
reasonable of average wage fair
اجرت المثل
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com