Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
English
Persian
wage good
کالای مزدی
wage good
کالائی که نقش مزد را ایفا میکند
Other Matches
What is good for the goose is good for the gander . One cant apply double standards .
یک بام ودو هوانمی شود
Good gracious ! Good heaven ! My god !
پناه برخدا
HE is good at math. He has a good head for figures.
حسابش ( ریاضیات ) خوب است
wage
اجرت کارمزد
wage
ضمانت حسن انجام کار
just wage
مزد عادلانه
specified wage
اجرت المسمی
wage
اجر
wage
مزد
wage
دستمزد
wage
اجرت
wage
کار مزد دسترنج
wage
حمل کردن
wage
جنگ برپا کردن
wage
اجیر کردن
wage determination
تعیین دستمزد
wage freeze
انجماد دستمزد
wage incentive
انگیزه مزد
wage income
درامد بشکل دستمزد
wage index
شاخص دستمزد
wage cuts
کاهش دستمزد
wage funds
مایه دستمزد
wage funds
وجوه دستمزد
wage freeze
ثابت نگهداشتن دستمزد
wage differentials
اختلاف در دستمزد
wage flexibility
انعطاف پذیری دستمزد
wage earners
حقوق بگیران
wage earner
اجیر
wage earners
مزد بگیران
wage level
سطح مزد
wage market
بازار دستمزد
to wage a campaign
لشکرکشی کردن
wage-packet
پاکتیکهحقوقرادرآنمیگذارند
wage tax
مالیات بر مزد
wage system
نظام پرداخت دستمزد
wage standard
دستمزد استانده
daily wage
مزد روزانه
wage stabilization
تثبیت مزد
wage stabilization
ثبات دستمزد
wage share
سهم مزد
wage rigidity
انعطاف ناپذیری مزد
wage rate
نرخ دستمزد
wage rate
نرخ مزد
wage income
درامدمربوط بکار
annual wage
دستمزد سالانه
wage policy
سیاست دستمزد
cash-wage
دستمزد نقدی
wage costs
مخارج دستمزد
living wage
مزد امرارمعاش
living wage
مزدکافی برای امرار معاش
wage agreement
قرارداد دستمزد
to wage war
دست بجنگ زدن
to wage war
جنگ کردن
nonflexible wage
مزد انعطاف ناپذیر
nominal wage
مزد اسمی
living wage
مزد معیشت
money wage
مزد پولی
wage agreement
موافقت نامه دستمزد
wage bargain
چانه زنی دستمزد
wage control
کنترل دستمزد
rate of wage
نرخ دستمزد
wage ceiling
حداکثر دستمزد
wage ceiling
سقف دستمزد
real wage
مزد واقعی
wage bill
لیست حقوق
minimum wage
حداقل دستمزد
wage constraint
محدودیت دستمزد
base wage rate
حداقل دستمزد
rate of wage increase
نرخ افزایش دستمزد
rate of money wage
نرخ مزد پولی
wage push inflation
تورم ناشی از فشار مزد
wage profit ratio
نسبت دستمزد به سود
wage price spiral
قیمت
iron law of wage
قانون مفرغ دستمزدها براساس این نظریه که بوسیله مالتوس ارائه شده نرخ بالای زاد و ولد عرضه نیروی کار را در سطحی بالاتر از تقاضا و فرفیت تولیدی جامعه قرار داده و لذادستمزدها بسطح کاهش معیشت تقلیل میابد
wage compution day
دستمزد ساعتی
minimim wage law
قانون حداقل دستمزد که براساس ان حداقل دستمزدنبایستی از میزانی که توسط دولت تعیین میشود کمتر باشد
wage price guideline
راهنمای مزد
wage price spiral
دور تسلسل دستمزد
wage price guideline
قیمت
reasonable of average wage fair
اجرت المثل
wage fund theory of wages
نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
well and good
<idiom>
رضایت بخش
so far, so good
<idiom>
تا حالاهمه چیز روبه راه است
for good
<idiom>
برای همیشه ،پایدار
do someone good
<idiom>
سود بردن از کسی
good look
خوش نما
it is in good keep
خوب نگاه داشته یاحفافت شونده
Go while the going is good .
تا فرصت با قی است برو
good f.
خوش قلبی
We've never had it so good.
<idiom>
وضع
[مالی]
ما تا حالا اینقدر خوب نبوده است.
good f.
مهربانی
good for nothing
بی مصرف
It's good to see you again.
خیلی خوشحالم از اینکه شما را دوباره میبینم.
good for nothing
بی عرضه
good for nothing
بی ارزش
in good f.
نیت پاک
particular good
عین شخصی
What is the use ? what good wI'll it do ?
فایده اش چیست ؟
He went for good.
رفت و دیگه نیامد
good will
میل
good will
سرقفلی
good will
حق کسب و پیشه وتجارت
to come to good
راست امدن
no new is good new
یارویدادتازه خودیک خبر خوشی است
no new is good new
نبودن خبر
to come to good
نتیجه خوب دادن
to come to good
عاقبت بخیرشدن
good will
رضامندی
good will
حسن نیت
He is good for nothing.
به هیچ دردنمی خورد
What is good enough for others should be good enough for you.
خونت که از بقیه رنگین تر نیست
You did well. Good for you.
خوب کردی
of a good d.
خوش مشرب
of a good d.
خوش حالت
your is not as good as his
مال شما انقدر خوب نیست که مال او
well and good
باشد چه ضرر دارد
it is in good keep
انراخوب نگاه میدارند
much of it was good
مقدار زیادی از ان خوب بود خیلیش خوب بود
good
پسندیده خوش
good
مهربان
good
سودمند مفید
good
شایسته
good
قابل
good
پاک معتبر
for good
برای همیشه
good
صحیح
good
ممتاز ارجمند
good
نیک
good
نیکو
good-looking
زیبا
good-looking
شکیل
good-looking
خوش منظر
good a
عصر شمابخیر
to be up to no good
کار بدی
[خطایی]
کردن
I'm still not quite sure how good you are.
من هنوز هم نمی دونم که تو واقعا چقدر خوب هستی.
good
خوب
good
کامیابی
good
خیر
for good
بطور قطعی
do good
احسان کردن
do good
نیکی کردن
good
اجناس
good looks
زیبایی
come to good
نتیجه خوب دادن
good looks
قشنگی
as good as
بهمان خوبی
by the good of
با کمک
by the good of
با مساعی جمیله
do good to others
بدیگران نیکی کنید
good
سود مال التجاره
good
مال منقول محموله
good
کالا
good
جنس
good
توپ زنده
good
مسیر خاکی مرطوب و محکم
good
سودمند
good
معتبر موجه نسبتا" زیاد
as good as
خیلی خوب
to look good
زیبا بودن
very good
بسیار خوب
good by
خدا حافظ بدرود
Good for you
دست خوش
good looking
خوشگل
good by
وداع
to look good
خوشگل بودن
good d.
بامدادنیک
good d.
صبح شما بخیر
very good
خیلی خوب
good-for-nothing
شخص یا چیز بیمعنی
good
خیر فایده
good-for-nothing
حرف مفت
good-looking
<adj.>
خوش قیافه
good-looking
<adj.>
خوشرو
good looking
زیبا
good looking
خوش منظر
good-looking
خوشگل
to be good-looking
خوشگل بودن
good looking
شکیل
to be good-looking
زیبا بودن
to p any one's good qualities
صفات نیک کسی راستودن
to make good
تاوان
social good
کالاهای عمومی
social good
کالاهای اجتماعی
say a good word for
دفاع کردن
In fact, that is just what is good about it.
اتفاقا"خوبیش در همین است
Good night
شامگاهان نیکو
say a good word for
تعریف کردن
to mark good
نشان حاکی از بهادر روی کالا گذاشتن
public good
کالایی که تولید ان به نفع جامعه باشد
to make good
محکم کردن
to mark good
بهای کالا را در روی ان نوشتن
to make good
انجام دادن
to make good
دادن
to make good
جبران کردن
Good morning
پگاه خجسته باد
take in good part
خوب تلقی کردن
that is a good idea
خوب فکری است
good
[sufficient]
<adj.>
بسنده
good
[sufficient]
<adj.>
پذیرفتنی
good
[sufficient]
<adj.>
پسندیده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com