English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 107 (4 milliseconds)
English Persian
waiting delay تاخیر ناشی از عدم توانایی پرداخت
Other Matches
to keep somebody waiting کسی را معطل نگه داشتن
waiting چشم براه
waiting منتظر
What are you waiting for ? معطل چه هستی ؟
To keep someone waiting . کسی را معطل کردن
no waiting توقف ممنوع
to keep any one waiting نگاه داشتن
to keep any one waiting کسیرا چشم براه
he kept me waiting مرامنتظریامعطل نگاه داشت
maid in waiting پیشخدمت مخصوص
ladies-in-waiting ندیمه ملکه
ladies-in-waiting مستخدمه مخصوص ملکه
ladies-in-waiting خادمه
lady in waiting ندیمه ملکه
lady in waiting مستخدمه مخصوص ملکه
lady-in-waiting ندیمه ملکه
lady-in-waiting مستخدمه مخصوص ملکه
lady-in-waiting خادمه
waiting lists فهرست منتظران مشاغل فهرست داوطلبان
waiting list لیست انتظار
waiting-room اتاق انتظار
waiting lists لیست انتظار
waiting-room اطاق انتظار
waiting game صبور و گوش به زنگ بودن برای یافتن فرصت خوب
maid in waiting ندیمه
waiting position ایستگاه انتظار قایقهای گشتی سریع السیر حالت انتظار یااماده باش قایقهای گشتی
waiting room اطاق انتظار
lady in waiting خادمه
waiting state وضعیت کامپیوتر که در آن برنامه درخواست ورودی یا سیگنال میکند پیش از ادامه اجرا
waiting time زمان انتظار
waiting-rooms اطاق انتظار
waiting games صبور و گوش به زنگ بودن برای یافتن فرصت خوب
waiting list فهرست منتظران مشاغل فهرست داوطلبان
We are waiting for the rain to stop . معطل بارانم که بند بیاید
one anxious week of waiting یک هفته انتظار با نگرانی
Perhaps you are waiting for the plums fall into your mouth. لابد انتظار داری که لقمه را بجوند ودهانت بگذارند
delay تاخیر
delay وسیله ایکه برای سیگنالی طول می کشد تا ارسال شود
delay دیرکرد
delay به تاخیر انداختن
delay درنگ
delay بتاخیرانداختن تعلل
delay عملیات تاخیری
delay به تاخیر افتادن تاخیرکردن
non delay بدون تاخیر
non delay ماسوره بی تاخیر
delay خیر داده کاملاگ خوانده میشود
delay دوباه تولید میشود و به ورودی برمی گردد
to delay به تعویق انداختن
to delay عقب انداختن [زمان]
delay یچ بسته به دیگری عبور میکند
delay خیری ایجاد کردن در چیزی
delay مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود
It was not worth all that delay . به اینهمه معطلی نمی ارزید
to delay the proceedings به تأخیر انداختن دادرسی
propagation delay تاخیر پخش
propagation delay 1-زمان لازم برای فاهر شدن خروجی در دروازه منط قی پس از اعمال ورودی . 2-زمانی که بیت داده روی شبکه از مبدا به مقصد می رود
propagation delay تاخیر انتشار
There will be a delay of 8 minutes. 8 دقیقه تاخیر خواهد داشت.
rotational delay تاخیر چرخشی
seek delay تاخیر پیگردی
altitude delay افت ارتفاع امواج رادار
delay en route تاخیر درحین حرکت در مسیر
delay equalizer برابر کننده تاخیر
delay equalizer متعادل کننده تاخیری
delay fuze ماسوره تاخیری
fuze delay ماسوره تاخیری
delay line خط تاخیری
delay line خط تاخیر
delay en route تاخیر در حین راه
delay element عنصر تاخیری
arming delay تاخیر در مسلح شدن
delay action عمل تاخیری
delay action عملیات تاخیری
delay allowance زمان تقسیم
delay arming مکانیسم تاخیری
delay circuit مدار تاخیر
delay distortion اعوجاج تاخیری
delay arming مسلح کننده تاخیری
delay position موضع تاخیری
external delay تاخیر خارجی
coding delay تاخیر زمانی مربوط به کشف رمز و پیام
magnetic delay تاخیر توسط حافظه مغناطیسی
interest for delay بهره دیرکرد
ignition delay تاخیر اختراق
height delay زمان تاخیر رسیدن هواپیمابارتفاع معین
delay position موضع مخصوص اجرای عملیات تاخیری
delay time زمان تاخیر
sonic delay line خط تاخیری صوتی
mercury delay line تولید می شد و به عنوان ورودی برمی گشت
mercury delay line داده خوانده می شد
magnetic delay line خط تاخیر مغناطیسی
artificial delay line خط تاخیر
mercury delay line روش مرتب کردن داده ها به صورت پاس ها در طول جیوه
delay line register ثبات با خط تاخیری
acoustic delay line خط تاخیر دهنده صوتی
delay action fuse فیوز تاخیری
delay action voltage ولتاژ تاخیری
delay line storage یک دستگاه ذخیره که شامل یک خط تاخیری و وسیلهای برای درج مجدد اطلاعات بدرون خط تاخیری میباشد
delay release sinker وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
time delay relay رله تاخیری
delay zction firing عمل احتراق با تاخیر
mercury delay line خط تاخیری جیوهای
electromagnetic delay line خط تاخیر الکترومغناطیسی
delay zction firing دیرسوزی
time delay device دستگاه تاخیردار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com