Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 40 (4 milliseconds)
English
Persian
walking on eggshells
<idiom>
[اگر شما روی پوست تخم مرغ راه می روید به این معنیست که شما تمام تلاشتان را می کنید تا کسی را ناراحت نکنید.]
Other Matches
eggshells
پوست تخم مرغ
eggshells
نازک
eggshells
ترد
to walk on eggshells
<idiom>
در برخورد با فردی یا موقعیتی بیش از اندازه مراقب بودن
treading on eggshells
<idiom>
[اگر شما روی پوست تخم مرغ راه می روید به این معنیست که شما تمام تلاشتان را می کنید تا کسی را ناراحت نکنید.]
walking
راه رونده
walking
گردش
walking library
شخص دانشمند
walking papers
ورقه خاتمه خدمت
walking patient
مریض سرپایی
walking ring
پیست بیضی شکل برای راه بردن و گرم کردن اسب پیش از مسابقه
walking ticket
ورقه خاتمه خدمت
with one's back to the walking
درتنگنا عاجز شده تک مانده درجنگ
walking frame
قالبچهارپا
walking leg
پاهایراهرونده
They were walking three abreast.
سه نفری پهلو به پهلو قدم می زدند
at walking pace
با سرعت پیاده روی
walking papers
<idiom>
برگه اخراج
walking library
کتابخانه متحرک
walking dictionary
فرهنگ متحرک
walking stick
عصا
walking stick
چوبدستی
walking sticks
عصا
walking sticks
چوبدستی
walking sticks
حشره راست بال امریکایی
walking stick
حشره راست بال امریکایی
chinese walking
سد چین
chinese walking
سد ختایی
elegant walking
راه رفتن باوقار
race walking
مسابقه راهپیمایی
sleep walking
خوابیده گردی
sleep walking
خوابیده روی انتقال نومی
string walking
تمرین تیراندازی با تیر وکمان
walking delegate
نماینده سیار
walking beam
میل لنگ
walking chair
چارچوب غلتک دار که کودکان دست خود را بدان گرفته راه رفتن می اموزند
He cannot sit up, much less walk
[ to say nothing of walking]
.
او
[مرد]
نمی تواند بنشیند چه برسد به راه برود.
He was walking with slow steps .
با قدمهای آهسته راه می رفت
You should always be careful walking alone at night.
همیشه موقع پیاده روی تنها در شب باید مراقب باشید.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com