English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 80 (6 milliseconds)
English Persian
walking ticket ورقه خاتمه خدمت
Other Matches
walking راه رونده
walking گردش
walking ring پیست بیضی شکل برای راه بردن و گرم کردن اسب پیش از مسابقه
race walking مسابقه راهپیمایی
elegant walking راه رفتن باوقار
walking stick چوبدستی
chinese walking سد ختایی
chinese walking سد چین
walking patient مریض سرپایی
walking papers ورقه خاتمه خدمت
walking chair چارچوب غلتک دار که کودکان دست خود را بدان گرفته راه رفتن می اموزند
walking delegate نماینده سیار
walking dictionary فرهنگ متحرک
walking library کتابخانه متحرک
string walking تمرین تیراندازی با تیر وکمان
walking library شخص دانشمند
sleep walking خوابیده روی انتقال نومی
sleep walking خوابیده گردی
with one's back to the walking درتنگنا عاجز شده تک مانده درجنگ
walking frame قالبچهارپا
at walking pace با سرعت پیاده روی
walking papers <idiom> برگه اخراج
walking stick عصا
walking beam میل لنگ
walking stick حشره راست بال امریکایی
walking sticks عصا
walking sticks چوبدستی
walking sticks حشره راست بال امریکایی
They were walking three abreast. سه نفری پهلو به پهلو قدم می زدند
walking leg پاهایراهرونده
walking on eggshells <idiom> [اگر شما روی پوست تخم مرغ راه می روید به این معنیست که شما تمام تلاشتان را می کنید تا کسی را ناراحت نکنید.]
He cannot sit up, much less walk [ to say nothing of walking] . او [مرد] نمی تواند بنشیند چه برسد به راه برود.
You should always be careful walking alone at night. همیشه موقع پیاده روی تنها در شب باید مراقب باشید.
He was walking with slow steps . با قدمهای آهسته راه می رفت
ticket بلیط
ticket ورقه
ticket صورت نامزدهای حزبی
ticket بلیط دار کردن
the ticket کار شایسته
the ticket کار صحیح
ticket بلیت
ticket بلیط منتشرکردن
ticket برچسب برچسب زدن به
ticket اگهی
big ticket گران قیمت
ticket counter جایگاهبلیط
admittance ticket بلیطورودی
parking ticket جریمهبدلیلپارکغیرقانونی
return ticket بلیط دوسره
season ticket بلیط فصلی
split ticket <idiom> انتخاب افراد سیاسی برای رای
ticket office باجه بلیت فروشی
Where is the ticket office? باجه بلیت فروشی کجاست؟
ticket office باجه فروش بلیت
return ticket بلیط رفت و برگشت
A ticket to Bath, please. لطفا یک بلیت به شهر باته.
ticket control کنترلبلیط
trip ticket بلیط مسافرت
ticket office باجه
show your ticket to him بلیط خودراباونشان دهید
straight ticket اخذ رای دستجمعی برای نمایندگان یک حزب
ticket punch بلیت سوراخ کن
this ticket admits one با این بلیط یک تن را اجازه دخول می دهند
ticket of leave سند ازادی مشروط زندانی محکوم به حبس ابد که ازطرف وزارت کشور صادر میشود
ticket office محل فروش بلیت
trip ticket برگه اجازه مسافرت
show him your ticket بلیط خودرا باو نشان دهید
second class ticket بلیت درجه دوم
commutation ticket بلیط با تخفیف
ticket collector بلیطجمعکن
outside ticket pocket جیبکوچکبیرونی
meal ticket وسیلهی امرار معاش
meal ticket راه کار و کاسبی
meal ticket ممر درآمد
meal ticket کوپن غذا
meal ticket بلیط غذا
big ticket با ارزش
ticket collector's booth باجهتحویلبلیط
How long is the ticket valid? بلیت تا کی اعتبار دارد؟
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com