Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
wall sockets
پریز ها
wall sockets
پریز های دیواری
wall sockets
پریز های روی دیوار
Other Matches
sockets
کاسه بندگاه
sockets
گوده
sockets
پایه
sockets
سرپیچ خانه
sockets
ساکت
sockets
کفش کابل
sockets
مفصل
sockets
موف
sockets
سوراخی که سوزن یا ورودی وارد میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند
sockets
وسیله با سوراخهایی که ورودی در آن نصب میشود
sockets
پریز برق
sockets
محل اتصال برق
sockets
جا
sockets
خانه
sockets
کاسه
sockets
حفره
sockets
گوده حدقه
sockets
پریز
sockets
بوشن
sockets
جای شمع
sockets
سرپیچ کاسه چشم
sockets
در حدقه یاسرپیچ قرار دادن
sockets
بست لوله دوراهی لوله
sockets
مادگی
sockets
کام
sockets
فیش برق محل اتصال کابل
sockets
سرپیچ
eye sockets
کاسه چشم
eye sockets
چشمخانه
electric sockets
پریز های روی دیوار
electric sockets
پریز های دیواری
electric sockets
پریز ها
secure sockets layer
پروتکل ارسالی رمزگذاری شده طراحی شده توسط Netscape که ارتباط امن بین جستجوگر و وب سرور روی اینترنت برقرار میکند
wall up
رسیدن موج به حداکثر اوج
to the wall
<idiom>
به آخر خط رسیدن
wall-to-wall
همگانی
to go to the wall
درتنگی یافشارواقع شدن ورشکست شدن
wall-to-wall
[مفروش کردن کل اتاق توسط یک تخته فرش]
wall-to-wall
فرش کردن سرتاسری
wall-to-wall
همه جانبه
the wall
پشت دیوارایستاده بودم
wall-to-wall
فراگیر
wall-to-wall
کامل
wall-to-wall
از دیوار به دیوار
wall
دیواری
wall
دیوارکشیدن
wall
حصار دار کردن
wall
محصورکردن
wall
حصار
wall
جدار
wall
دیوار
wall
دیواره
wall
مانع یکپارچه در پرش اسب مرکب از جعبههای روی هم
wall
محصور کردن
wall
تیغه کشیدن دیوار
wall-to-wall
سرتاسری
wall opening
روزنه دیوار
wall louse
ترده
wall louse
موریانه
wall lining
اندود دیوار
wall lining
پوشش دیوار
wall paint
رنگ دیوار
wall socket
پریز روی دیوار
wall painting
نقاشی دیواری
wall paper
کاغذ دیواری
wall pass
پاس مستقیم
wall plate
زیرسری
wall eye
چشمی که سفیدی ان زیادوعنبیه ان کمرنگ باشد
wall socket
پریز دیواری
wall knot
گره تخت
wall knot
گره حصیری
wall insulator
عایق دیوار
to peck down a wall
دیواری را با الت نوک تیزخراب کردن
to panel a wall
دیواری را تخته کوبی کردن
to encircle with a wall
دیوار یا چینه کشیدن
to deafen a wall
عایق کردن دیوار
to deafen a wall
دیوار راطوری ساختن که صدارا انتقال ندهد
to deaden a wall
عایق کردن دیوار
thickness of a wall
ضخامت دیوار
thickness of a wall
کلفتی دیوار
toe wall
دیوار پای خاکریز
toe wall
دیوارضامن پادیوار
town wall
باروی شهر
wall hanging
تزئینات دیواری
wall eye
چشم سفید
wall eye
چشم مات
wall entrance
عبور از داخل دیوار
wall energy
انرژی در واحد سطح مرزمشترک بین حوزههای مغناطیسی مختلف الجهت
wall board
تخته برای چوبکاری دیوار
wailing wall
دیوارندبه
wailing wall
دیوار قدیمی اورشلیم
wall rue
سداب کهنه
wall tie
بست دیواری
wing wall
دیواره جانبی
handwriting on the wall
<idiom>
hole in the wall
<idiom>
the picture on the wall
این عکس روی دیوار
wall clock
ساعت دیواری
batter of wall
میل دیوار
choir-wall
[دیواره ی جداکننده جایگاه]
conservative wall
دیوار باغچه
curtain-wall
تیغه
dwarf wall
دیوار نیمه
fruit-wall
چفته
to lean against the wall
به دیوار تکیه دادن
drive someone up a wall
<idiom>
از کوره در رفتن ،عصبانی شدن
climb the wall
<idiom>
از محیط خسته وعصبانی شدن
To drive someone up the wall.
کسی رابتنگ آوردن (تحت فشار مالی )
back wall
دیوارپشتی
brick wall
آجردیوار
bund wall
دیوارمرکب
cell wall
دیوارهسلولی
fortified wall
دیوارکناری
monitor wall
دیوارهصفحهنمایشگر
Qibla wall
دیوارکیبلا
start wall
دیوارهشروع
tank wall
دیوارهنانکر
turning wall
دیواربازگشت
wall and rails
دیواروریلها
wall grille
شبکهدیواری
wall lantern
فانوسدیواری
wall light
چراغدیواری
wall stud
تیرچوبدیواری
wall tent
چادردیوارهدار
wave wall
دیوارموج
training wall
دیواره راهنما
fire wall
دیوار اتش بند
face wall
دیوار بر
face wall
ماسک
face wall
نقاب
wall bracket
طاقچه
enclosure wall
دیوار بر
decorated wall
دیوار تزیینی
cut off wall
دیوار جداکننده
curtain wall
تیغه
curtain wall
دیوار پردهای
flare wall
دیوار حائل خاکریز پل
banch wall
دیواره محافظ
guide wall
دیواره راهنما
gravity wall
دیوار وزنی
gap in a wall
شکاف دردیوار
gable wall
دیوار لچکی
gable wall
دیوار سنتوری
fruit wall
چفته
front wall
دیوار جلو
front wall
دیوار مقابل اسکواش
fresco a wall
اب رنگ زدن
fresco a wall
دیوار سفید کرده را
cross wall
دیوار پلهای عرضی
cross wall
دیوار همبر
base of wall
روپی
banch wall
دیواره پشتیبان
apron wall
صفحه پیش بند
approach wall
دیواره ورودی
an interstice in a wall
ترک در دیوار
cavity wall
دیوار دو جداره
cavity wall
دیوارتوخالی
cavity wall
دیوار صندوقهای
party wall
دیوار مشترک
batter of a wall
میل دیوار
batter of a wall
شیب دیوار
coping of a wall
در پوش روی دیوار
coping of a wall
قرنیس روی دیوار
common wall
دیوار تقسیم دیوار جلوگیری از اتش سوزی
common wall
دیوار مشترک
clay wall
دیوار چینه
box wall
صندوقه
wall arcade
طاقنما
bench wall
دیوار تکیه گاه
bearing wall
دیوار بارگیر
bearing wall
دیوار باربر
Wall Street
مرکز بانکها و سرمایه داران نیویورک
head wall
دیواریکه در بالادست یک ابگیرساخته میشود
rear wall
دیوار پشت
panel wall
اگین دیوار
partition wall
دیوار تیغه
side wall
دیوار پهلویی
shear wall
دیوار برشی
spine wall
دیوار اساسی
quay wall
دیوار بارانداز
partition wall
دیوار میانی دیوار وسط دیوار بین دو فضا
partition wall
تیغه
pellitory of the wall
اذن الفار
wall wort
اذن الفار
pise wall
چینه
retaining wall
دیوار نگهبان دیوار محافظ
plinth of a wall
ازاره
retaining wall
دیوار ضامن
retaining wall
دیوار حائل
render a wall
استرکشی دیوار
outer wall
دیوار خارجی
non bearing wall
دیوار تیغه
insulated wall
دیواره عایق
interior wall
دیوار داخلی
it sprang from the wall
ازدیوار رویید
key wall
دیوار اب بند
lining of the wall
پوشش روی دیوار
the pictures on the wall
ی روی دیوار
the pictures on the wall
عکس ها
surcharged wall
دیوار محافظ که بار اضافه راحمل میکند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com