Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 188 (2 milliseconds)
English
Persian
warm link
پیوند گرم
Other Matches
Please warm up this milk . warm and sincere greetings .
لطفا" این شیر را قدری گرم کنید
warm
صمیمی
warm
غیور خونگرم
warm
با حرارت
warm up
اجازه داده به یک ماشین برای بیکار ماندن برای مدتی پس از روشن شدن تا به وضعیت عملیات مط لوب برسد
warm up
تشجیع کردن
warm
گرم
warm up
راه انداختن
warm up
گرم کردن
warm up
دست گرمی بازی کردن
warm up
قبل از بازی حرکت کردن وخود را گرم نمودن
warm-up
گرم کردن
warm-up
روند یا زمان لازم برای سیستم به حالت پایدار درشرایط کاری
warm
گرم کردن گرم شدن
warm up
شروع کردن به کار
warm up
<idiom>
گرم کردن (برای بازی)
warm up
<idiom>
دوستانه برخورد کردن
warm down
تمرین سبک
warm-up
گرم شدن
warm corner
نبرد سخت
warm-hearted
بامحبت
warm climate
گرمسیر
he is warm with wine
کله اش گرم است
to give a warm welcome
روی خوش نشان دادن به
warm hearted
دلسوز
warm-ups
گرم شدن
warm hearted
با محبت
warm corner
جای خطرناک
warm-ups
گرم کردن
warm boot
شروع مجدد سیستم که معمولاگ سیستم عامل را هرباره بارمیکند ولی دیگر سخت افزار را بررسی نمیکند
warm bloodedness
مهربانی
warm bloodedness
خونگرمی
warm bloodedness
خونگرم با روح
warm blooded
خونگرمی مهربانی
warm blooded
با روح
warm boot
فرایند فریب دادن کامپیوتر بااین تفکر که برق ان با وجودروشن بودن خاموش شده است راه اندازی گرم
warm blooded
خونگرم
to give a warm welcome
سخت مقاومت کردن با
warm-ups
روند یا زمان لازم برای سیستم به حالت پایدار درشرایط کاری
warm infusion
چیز دم کرده
warm fronts
جبهه هوای گرم
It was warm , but not hot .
هوا گرم بود ولی داغ نبود
I feel warm .
گرمم شده
Come and get warm by the fire .
بیا جلوی آتش که گرم بشوی
warm-blooded
<adj.>
خونگرم
warm up time
زمان اماده شدن
warm up suit
گرمکن
warm to one's work
در کارخود گرم شدن و هیجان پیدا کردن
warm start
شروع گرم
warm start
شروع مجدد برنامه که متوقف شده بود ولی بدون از دست دادن داده
She has a warm heart.
قلب گرم ومهربانی دارد
warm-hearted
دلسوز
warm-blooded
خون گرم
warm spot
اندامها و مراکزاحساس گرما در پوست
warm spot
نقطه گرماگیر
warm front
جبهه هوای گرم
warm standby
وسیله پشتیبان جانبی که قابل تنظیم برای روشن شدن است در یک لحظه کوتاه پس از خرابی سیستم
A warm and soft bed .
رختخواب گرم ونرم
warm-air outlet
مجرایخروجهوایگرم
warm-air outflow
خروجیهوایگرم
warm-air baffle
خروجهوایگرم
warm air outlet
خروجهوایگرم
upper warm front
جبهههوایبسیارگرم
the room is nice and warm
اطاق خوب گرم است
warm gas thruster
جت پیش راننده متشکل از گازذخیره شده با فشار زیاد که قبل از بیرون رانده شدن ازنازل گرم شود
warm substeppic zone
نوار نیمه جلگهای گرم
warm one's blood/heart
<idiom>
احساس راحتی کردن
forced warm-air system
سیستمداخلیگرم کننده
machine wash in warm water at a gentle setting
شستشوباماشیندرآبگرم وملایم
machine wash in warm water at a normal setting
شستشوباماشیندرآبگرم ونرمال
T link
که میتواند داده تا چند مگابیت در ثانیه منتقل کند
T link
اتصال سریع و طولانی داده
link
قوانین بیان ارسال داده روی کانال
link
حلقه زنجیر
link
تابع نرم افزاری که امکان ارسال داده بین برنامههای ناسازگار میدهد
link
تعداد دستورات کامپیوتری در برنامه که در هر زمان قابل فراخوانی هستند و کنترل به دستور بعدی به برنامه اصلی برمی گردد
link
دادهای که در فایل یا برنامه کاربردی دیگری به آن مراجعه شده است
link
لیست داده هایی که هر ورودی آدرس بعدی را دارد
link
دستور ترکیب یک لیست از فایلهای جداگانه با هم
link
طرح ISO/OSI که بستههای داده را به اتصال بعدی می فرستد و تصحیح خطا میکند
link
برنامههای بررسی کامپیوتری برای بررسی اینکه هر قطعه در ارتباط با دیگران خوب کار میکند یا نه
link
عضو اتصال
link
مسیر ارتباطی یا کانال بین دو قطعه یا وسیله
link
اتصال یا وصل کردن دو قطعه سخت افزار یا نرم افزار
link-up
پیوستن
link up
پیوستن
link-up
عمل الحاق
link up
عمل الحاق
link
پیوند دادن
link
به هم پیوستن
link
ارتباط
link
پیوند
link
رابط
link
ملحق شدن دو یکان
link
شاخه رابط
link
رکابی
link
حلقه
link
پیونددادن
link
جفت کردن
link
بهم پیوستن
link
متصل کردن
link
زنجیر قلاب
link
میدان گلف
link
بند
link
دانه زنجیر پیوند
link
نوار
link
حلقه زنجیر نوار فشنگ
link
اتصال
link
الحاق ملحق
link
نقطه الحاق
link verb
افعالربطیمثلAppear,Be,Seem
acetylene link
پیوند استیلنی
acetylenic link
پیوند استیلنی
causal link
رابطه سببیت
cold link
پیوند سرد
cold link
پیوند دستی
common link
حلقه معمولی
communication link
پیوند ارتباطی
missing link
حلقه مفقوده
lifting link
اتصالدنده
link-ups
پیوستن
link-ups
عمل الحاق
cutter link
اتصال
cuff link
دکمهسرآستین
compression link
حلقهاتصال
split link
چاکشاخهایرابط
track link
اتصالشیار
fuse link
فیوز باز
communication link
تسلسل مخابراتی
data link
ارتباط مبادله اطلاعات ارتباط کامپیوتری
fusible link
اتصال گداختنی
data link
پیوند دادهای
coupler link
عضو اتصال
intermediate link
حلقه میانی
line link
خط اصلی
link register
ثبات پیوند
link road
راه فرعی
link trainer
دستگاه پروازاموز
link attached
دور
link attached
دور دست
fusible link
اتصال کوچک در یک PLA که میتواند وسیله را موقتا به برنامه وصل کند
fusible link
عضو ذوب شونده
fuse link
فشنگ فیوز
data link
راه اصلی که اطلاعات در ان بصورت دیجیتال منتقل میشوند
data link
تجهیزاتی که اجازه انتقال اطلاعات به صورت یک داده رامیدهد
data link
پیوند داده
data link
اتصال داده
drag link
اتصال کششی
drag link
عضو کشش
dynamic link
پیوند پویا
end link
حلقه انتهایی
end link
حلقه پایانی
fuse link
رابط فیوز
link attached
راه دور
link bar
میله اتصال
the connecting link
علت
link encryption
خودکار کردن سیستم رمز اتصال سیستم رمز به یک سیستم مخابراتی خودکار
link fuse
فیوز باز
communications link
پیوند مخابراتی
coupler link
لینک اتصال
radio link
پیوند رادیویی
data link
محور مخابرات
saddle link
حلقه زین دار
communication link
اتثال ارتباطی
link chain
زنجیر اتصال
link belt
نوار فشنگ
link belt
نوار حلقهای جداشونده فشنگ
link belt
تسمه رابط
to link hands
دست بهم دادن
link belt
تسمه اتصال
link boy
مشعل دار
communication link
رابطه مخابراتی ربط مخابراتی
link chain
زنجیر رابط
sleeve link
دکمه زنجیری
data link escape
گریز اتصال دادهای
dynamic link library
در ویندوز ماکروسافت و OS/2 کتابخانه برنامه ها که از طریق برنامه اصلی قابل فراخوانی است
radio data link
ارتباط کامپیوتری با بی سیم ارسال اطلاعات با بی سیم
link route segments
راههای مورد استفاده برای حمل بار یکپارچه
link lift vehicle
حمل و نقل بار و پرسنل به صورت یکپارچه حمل یکپارچه
micro to mainframe link
اتصال ریزکامپیوتر به کامپیوتر اصلی
infra red link
سیستمی که به دو کامپیوتر یا یک کامپیوتر و یک چاپگر امکان رد و بدل کردن اطلاعات با استفاده از اشعه مادون قرمز میدهد تا داده را حمل کند
infra red link
روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
open link fuse
فیوز باز
permissive action link
ضامن مسلح شدن جنگ افزاراتمی ضامن خودکار
data link control
کنترل اتصال داده
synchronous data link control
کنترل پیوند دادهای همگام
high level data link control
کنترل پیوند دادههای سطح بالا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com