English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 30 (4 milliseconds)
English Persian
warned exposed قابلیت اسیب پذیری نیروهای خودی نسبت به انفجار اتمی
Other Matches
Fully exposed (over-exposed)to the sun. درسینه آفتاب
warned هشدار دادن
warned بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
warned اخطار کردن به
warned تذکر دادن
warned اخطارکردن به
warned اگاه کردن
warned protected قابلیت حفافت نیروهای خودی در مقابل انفجار اتمی
i warned him of danger او را از خطراگاهی دادم
he warned them to obey اطاعت کنند
he warned them to obey بدیشان اخطارکردکه
He warned he would go on a termless hunger strike. او [مرد] هشدار داد که اعتصاب غذای بی مدتی خواهد کرد.
exposed بدون پوشش
exposed روباز
exposed بی پناه
exposed در معرض نهادن
exposed سر راه گذشته
exposed فاهر شده
exposed در معرض دید جناح باز
exposed to در معرض
He has been exposed as a traitor. هویت مخفی او [مرد] بعنوان خائن افشا شد.
exposed concrete بتن نما
unwarned exposed یکانهایی که در معرض غافلگیری تک اتمی قرار می گیرند
formwork exposed قالب بندی سطوح مرئی
unwarned exposed به طور غیر منتظره در معرض تک قرار گرفتن
to be vulnerable [exposed] to criticism خود را در معرض انتقاد گذاشتن
to be exposed to a constant stream of something در معرض چیزی به طور مداوم بودن [بدون اینکه مستقیمآ به آن چیز توجه شود]
She was exposed . She was caught out . She was found out . مشتش باز شد
The whole thing wI'll burst open some day . the whole stiking affair wI'll be exposed someday . با لاخره یک روز گندش در می آید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com