Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 27 (2 milliseconds)
English	Persian
warned protected	قابلیت حفافت نیروهای خودی در مقابل انفجار اتمی
Other Matches
warned	هشدار دادن
warned	بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
warned	اخطار کردن به
warned	تذکر دادن
warned	اخطارکردن به
warned	اگاه کردن
warned exposed	قابلیت اسیب پذیری نیروهای خودی نسبت به انفجار اتمی
i warned him of danger	او را از خطراگاهی دادم
he warned them to obey	اطاعت کنند
he warned them to obey	بدیشان اخطارکردکه
protected	محقون الدم
protected	در پشت حفاظ دارای جان پناه
protected	در حفاظ
protected storage	انباره محفوظ
protected storage	انباره محافظت شده
protected storage	حافظه محافظت شده
protected state	دولت تحت الحمایه
protected mode	حالت محفوظ
protected location	مکان حفافت شده
protected field	میدان محفوظ
protected field	میدان حفافت شده
it is not protected by sanctions	ضمانت اجرایی ندارد
crash protected	دیسک که حاوی نوک محافظ یا سیستم محافظ اختلال داده است
He warned he would go on a termless hunger strike.	او [مرد] هشدار داد که اعتصاب غذای بی مدتی خواهد کرد.
stealing from a protected palce	سرقت توام با هتک حرز دزدی توام با هتک حرز
protected passed pawn	پیاده رونده محافظت شده

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com