Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 129 (7 milliseconds)
English
Persian
wash boiler
دیگ رختشویی
Other Matches
WI'll you give the car a wash (wash – down) please.
ممکن است لطفا" اتوموبیل رابشوئید
boiler
دیگ
boiler
مولد بخار
boiler
دیگ بخار
to do the dishes
[to wash up]
[to give dishes a rinse]
[to wash the dishes]
شستن
[تمییز کردن]
ظرف
electric boiler
دیگ بخار برقی
margine boiler
دیگ بخار کشتی
soap boiler
صابون پز
steam boiler
دیگ بخار
flue boiler
دیگ بخار
boiler suits
رجوع شود به coveralls
double boiler
[ظرفی که ظرف کوچک تری در آن قرار بگیرد و مواد درون آن ظرف بطور غیر مستقیم گرم شود.]
double boiler
حمام آب
double boiler
دیگی که دیگ کوچک تری در آن جا بگیرد
pot boiler
کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
boiler suit
رجوع شود به coveralls
boiler room
اطاق دیگ بخار
boiler plate
سطح یخزده و سفت برف
bitumen boiler
دستگاهی که با ان قیر رامیجوشانند
boiler maker
متصدی دیگ بخار
boiler maker
سازنده دیگ بخار
pot-boiler
کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
low pressure boiler
دیگ فشار ضعیف
internal firebox boiler
دیگ درونسوز
nuclear boiler room
اتاقکمولدبخارهستهای
Many people were hurt when the boiler exploded.
وقتیکه دیگ بخار ترکید خیلیها مجروح شدند
wash out
اب بردگی
wash out
شیار ابرو
wash up
دست و رو شستن
wash up
از پاافتادن
wish wash
مشروب ابکی اب زیپو
wash out
شکست مردود
wash out
زیان
wash
اب دادن شستشو
wash out
ضرر
wash out
ازبین بردن
wash out
از پا دراوردن
wash out
کثافات را پاک کردن
wash out
شستشو کردن
wish wash
سخن بی معنی
wash in
پیچش بال بطوریکه زاویه نصب ان بطرف نوک کاهش یابد
wash out
محو کردن شستشو
wish wash
حرف بی ربط و پوچ
to wash something up
بکنار ساحل شستن چیزی
wash
شستن
wash
شستشو دادن
wash
پاک کردن
wash
شستشو
wash
غسل رختشویی
Go and wash yourself
برو دست ورویت رابشور
wash
موج زایشی
wash
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
do not wash
نشورید
to wash down
رقیق کردن
to wash up
شستن
wash out
ابرو
to wash up
پاک کردن
to wash down
ابکی کردن
wash away
با شستشو پاک کردن
wash off
با شستشو پاک کردن
dry wash
خشک شویی کردن
chemical wash
کهنه شور یا دواشور نمودن فرش با کلر و خاکستر چوب جهت ملایم کردن رنگ ها و افزایش طول عمر ظاهری و غیر حقیقی فرش
wash one's hands of
<idiom>
ترک کردن
wash leather
جیر
Does this material wash well?
آیا این جنس قابلیت شستشودارد؟
To wash ones hands of somebody (something).
دست از کسی (چیزی )شستن (قطع مسئولیت ورابطه )
mere wash
اب زیپو
To have a wash and brush up.
سروصورت راشستن (وآرایش دادن )
pig's wash
گنداب
wash tower
فیلهشستشو
pig's wash
اشغال
pig's wash
بسباب
pig's wash
گنداب اشپزخانه که به خوکان میدهند
car wash
محلشستشویماشین
Is there a car wash?
آیا اینجا کارواش هست؟
Is there a car wash?
آیا اینجا ماشینشویی هست؟
lime wash
دوغاب اهک
eye wash
داروی چشم
to wash something ashore
بکنار ساحل شستن چیزی
antique wash
دواشور کردن فرش جهت کهنه و قدیمی جلوه دادن آن
to let music wash over somebody
به موسیقی متن گوش دادن
[اصطلاح روزمره]
dry wash
خشک شویی
black wash
نوع دیگری ازگرافیت و کک و ذغال سخت یامواد الی است که با مایعی بطور معلق و برای پوشش ماهیچههای تر و قالبهای ماسهای به کار برده میشود
it wont wash
اگرانرابشویندرنگش میرود
wash drawing
ابرنگ سیاه
dish wash
ابی که دران فرف شسته باشند
rain wash
فرسایش ناشی از ریزش باران
back wash
عقب زدن اب
wash basin
دستشوئی
black wash
رنگ سیاه
wash board
تختهای که برای ازاله اطاقها بکارمیبرند
to wash offŠout or away
باشستش بردن یاپاک کردن
wash and wear
بشور و بپوش
wash oil
روغن شستشو
wash linen
کهنه فرفشویی
wash ball
صابون دستشویی
wash house
رختهای شستنی
wash house
رختشوی خانه
wash heat
گرمای جوش
wash board
تخته رختشویی
wash bottle
اب فشان
wash bottle
بطری شستشوی
wash out valve
شیر تخلیه رسوبات در مخزن
wash PROM
پاک کردن داده از PROM
wash tub
تغار رختشویی
we sent the linen to the wash
رختهای شستنی رابرختشویخانه فرستادیم
stack wash
تخلیه هوا به علت فشار گازدودکش ناو
slope wash
شیب شست
wet wash
رخت شو
wet wash
لباسشو
rock wash
پوشش سنگی
wash your hands
دستهای خود را بشویید
back wash
حرکت اب در نتیجه پارو زدن
back wash
فشار عقب اب
hand wash basin
چاهک دستشویی
this soup is mere wash
اب زیپواست
wash hand stand
دستشویی
wash hand stand
روشوری
wash deck hose
لوله شستشوی پل ناو
this soup is mere wash
این سوپ خیلی رقیق است
give it a good wash
خوب انرا شستشو بدهید خوب انرا بشویید
Whishes dont wash the dishes.
<proverb>
آرزوها و خیالات ظرفها را نمى شویند .
This cloth dosent shrink in the wash.
این پارچه در آب جمع نمی شود
hand wash in lukewarm water
شستندستهادرآبولرم
machine wash in warm water at a gentle setting
شستشوباماشیندرآبگرم وملایم
machine wash in warm water at a normal setting
شستشوباماشیندرآبگرم ونرمال
machine wash in lukewarm water at a gentle setting
شستشوباماشیندرآبنیمگرم وملایم
machine wash in hot water at a normal setting
شستشوباماشیندرآبنرم وگرم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com