Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 122 (6 milliseconds)
English
Persian
washing-up liquid
مایعفرفشوئی
Other Matches
liquid liquid chromatography
کروماتوگرافی مایع- مایع
washing
شستشو
washing up
فرف شویی
washing-up
فرف شویی
it shrinks in washing
درشستشوچروک میشود
brain washing
مغزشویی روشی که به وسیله ان و ازطریق اعمال تدابیر و اعمال مختلف افکار و اعتقادات فردرا زایل و اعتقادات دیگری راجایگزین ان می کنند
gas washing
گاز شویی
washing powder
صابون رختشویی
washing powder
گرد صابون
washing powders
صابون رختشویی
washing powders
گرد صابون
brain washing
شستشوی مغزی
washing machines
ماشین رختشویی
wet washing
ترشویی
washing agent
مواد شوینده
gold washing
شستن طلائی
[نوعی سفیدگری مرسوم در افغانستان که با رنگزدائی فرش های قرمز، آنرا بصورت ترکیبی اتفاقی از رنگ های زرد و نارنجی در می آورد. این نوع زمینه رنگی، مورد علاقه بعضی از خریداران اروپایی می باشد.]
carpet washing
شستن فرش
carpet washing
قالی شویی
back washing
بازشوئی
washing soda
کربنات سدیم بلورین
sheet washing
فرسایش سطحی
sheet washing
فرسایش رویی
to put out washing
رختهای شستنی خودرابرخت شویی بیرون دادن
gas washing bottle
بطری گاز شویی
Hang out the washing on the line to dry.
لباسها راروی بند آویزان کن که خشک شوند
to spin laundry in the washing machine
لباس های شسته شده را در ماشین لباسشویی تند چرخاندن
liquid
ابگونه
to d. up a liquid
مایعی را باچمچه ومانندان برداشتن یا خالی کردن
liquid
نقدینه
liquid
سهل وساده
liquid
روان سلیس
liquid
پول شدنی
liquid
نقدشو
liquid
چیز ابکی
liquid
ابکی
liquid
مایع
liquid
روان
liquid
سلیس
liquid oxygen
اکسیژن مایع
liquid propellant
خرج مایع
liquid propellant
خرج پرتاب مایع
liquid propellant
سوخت مایع موشک
liquid propellant
سوخت مایع
liquid limit
مرزحالت شلی
liquid nitrogen
نیتروژن مایع
liquid measure
مقیاس حجم مایع
liquid measure
مقیاس اندازه گیری مایعات حجم سنج
liquid limit
مرز ابگونگی
liquid limit
حد جاری شدن
liquid limit
حد سیلان
liquid rocket
راکت سوخت مایع
liquid soap
صابون مایع
liquid lunch
ناهارحاویمشروباتالکلی
liquid eyeliner
خطچشممایع
liquid compass
مایعقطبنما
liquid mascara
ریمل
superheated liquid
مایع ابر گرم
supercooled liquid
مایع ابر سرد
to strain a liquid
صاف کردن یک مایع
sealing liquid
مایع اب بندی
perfect liquid
پول نقد
perfect liquid
نقدینه کامل
mother liquid
مادر اب
liquid state
حالت مایع
liquid foundation
کرم مایع
liquid limit
حد میعان
liquid crystal
کریستال مایع
liquid air
ابگون هوا
liquid air
هوای مایع
liquid ammonia
امونیاک مایع
liquid assets
دارائیهای نقدی
liquid bitumen
قیر روان
liquid capital
سرمایه نقدی
liquid air
هوای مایع شده
liquid gas
گاز مایع
flammable liquid
مایع اشتعال پذیر
liquid crystals
کریستال مایع
absorption liquid
مایع جذب
battery liquid
مایع باتری
battery liquid
الکترولیت باتری
cryogenic liquid
گاز مایع شده در درجه حرارت خیلی پایین
cryogenic liquid
مایع سرمازا
developer liquid
مایع فهور
liquid capital
سرمایه راکد
liquid capital
سرمایهای که پول نقد باشد
liquid honing
سنگ زنی مایعی
liquid glass
شیشه مایع
liquid limit
حد روانی
liquid limit
مرز روانی
liquid limit
حدمیعان
liquid hydrates
مایع هیدراتها
liquid fuel
سوخت مایع
liquid fire
اتش پاشیدنی
liquid fire
اتش روان
liquid exygen
اکسیژن مایع
liquid consonants
حروف گنگی که صدای انها روان و نرم مینماید
liquid consonants
حروف نرم
liquid hydrogen
هیدروژن مایع
liquid/gas separator
مایع
liquid/gas separator
دستگاهتجزیهایگاز
liquid-crystal display
نمایشکریستالمایع
liquid crystal displays
صفحه نمایش دو جداره شیشهای با محلول کریستال مایع
liquid crystal displays
کریستال مایع که در اثر اعمال ولتاژ سیاه میشود و در ساعتها و صفحه نمایش ماشین حسابها به کار می رود
liquid crystal display
صفحه نمایش دو جداره شیشهای با محلول کریستال مایع
liquid crystal display
کریستال مایع که در اثر اعمال ولتاژ سیاه میشود و در ساعتها و صفحه نمایش ماشین حسابها به کار می رود
liquid oxygen tank
مخزناکسیژنمایع
liquid nitrogen tank
مخزننیتروژنمایع
liquid limit test
ازمون حد روانی
liquid air container
مخزن هوای مایع
gas liquid chromatography
کروماتوگرافی مایع گاز
liquid membrance electrode
الکترود مایع غشایی
liquid metal charge
شارژ فلز مذاب
liquid limit test
ازمون مرز حالت شلی
liquid hydrogen tank
مخزنهیدروژنمایع
leach
[liquid formed by leaching]
مایعی که از صافی گرفته شده
[شیمی]
gas liquid partitions chromatography
کروماتوگرافی گاز- مایع
cross section of a liquid compass
قسمتموربقطبنمایمایع
bulk liquid storage space
حجم کلی مخزن
liquid oxygen tank baffle
مخزناکسیژنمایعبیمصرف
liquid crystal display colour pigmented
صفحه نمایش با محلولهای کریستالی مایعی که رنگی به نظر میرسد
liquid crystal bar graph panel indicator
شاخص گراف- میله بااستفاده از قطعات کریستال مایع
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com