English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 92 (6 milliseconds)
English Persian
waste gas fule مجرای دود
Other Matches
fule pump تلمبه سوخت
fule pump پمپ سوخت
motor fule سوخت موتوری
fule injection تزریق سوخت
fule level gage دستگاه اندازه گیری سطح سوخت
waste قراضه هرز
Waste کثافات
waste افت
waste هدر
waste تلف
waste بی مصرف
waste موات
waste پسماند
waste ضایع
go to waste هرز رفتن
waste از دست رفتن
waste not want not <idiom> قناعت توانگر کند مرد را
waste تعدی و تفریط مستاجر یا متصرف در عین مستاجره یا مورد تصرف درمدت اجاره حاشیه جاده
waste تفریط
waste هرزدادن
waste بی نیرو و قوت کردن ازبین رفتن
waste اشغال
waste زباله
waste تلف کردن ضایع کردن
waste زائد اتلاف
waste باطله
waste نیازمندکردن
waste حرام کردن بیهوده تلف کردن
waste انبار
waste اشغال زباله
waste ضایع کردن
waste بیهوده
waste تضییع کردن اتلاف
waste صرف کردن
waste اصراف کردن
waste تلف کردن
waste one's breath <idiom> بی نتیجه صحبت کردن
to give up [to waste] something ول کردن چیزی [کنترل یا هدایت چیزی]
lay waste <idiom> خراب کردن وویران نگه داشتن ،شکستن
without impeachment of waste بدون تقبل مسئوولیت خرابیها
waste water فاضلاب
waste product ضایعات
waste product محصولات زائد
waste pipe لوله زهکش
cotton-waste آشغال و ضایعات پنبه
napping waste ضایعات عمل خارزنی [این ضایعات در فرش های دستی بعد از پرداخت و یا در هنگام مقراض کاری بوجود آمده و در فرش های ماشینی پس از خار زدن سطح فرش بوسیله ماشین حاصل می شود.]
waste of time وقت هدر شده
waste of time وقت اتلاف شده
waste time وقت هدر دادن
waste time تلف کردن زمان
waste time وقت تلف کردن
waste time هدر دادن زمان
waste silk ابریشم گجین [ابریشمی که از تفاله پیله سوراخ شده بدست می آید و دارای طول های متغیر است و کیفیت مطلوبی ندارد.]
waste one's words زبان خود را خسته کردن
waste one's breath زبان خود را خسته کردن
waste of manor اراضی کشت نشده اطراف ملک مورد اجاره یا تصرف که مستاجرین و متصرفین در ان حق علف چر دارند
waste basket سبد
waste basket سبد کاغذ بیکاره
voluntary waste تعدی و تفریط در عین مستاجره یا ملک موردتصرف
to lay waste ویران یا غارت کردن
lay waste ویران کردن
run to waste هرز رفتن
encroachment and waste تعدی و تفریط
economic waste اتلاف اقتصادی
do not waste your breath خودتان را بیخود خسته نکنید
cotton waste ضایعات پنبه
waste catchment ابخیز
agricultral waste پسماند کشاورزی
waste basket زنبیل
waste basket مکثف
waste book دفتر باطله
waste material مصالح وازده
waste lime نخاله اهک
waste lands اراضی موات
waste land زمین موات
waste land اراضی موات
waste instruction دستوری که عملی انجام نمیدهد.
waste heat گرمای تلف شده
waste gate مکانیزم کنترلی برای توربین گازهای خروجی موتورهای دارای توربوشارژر
cultivation of waste land احیا اراضی موات
cultivationg waste land احیاء موات
colour of waste water رنگ فاضلاب
domestic waste water فاضلاب خانگی
soil and waste stack کیسهخاکوفضولات
This is a sheer waste of time . این کار اتلاف وقت محض است
haste makes waste ادم دست پاچه که کارادوبارمیکند
haste makes waste تعجیل موجب تعطیل است
waste disposal unit مخزنآبزاید
waste water purification plant تصفیه خانه فاضلاب
sink with waste disposal unit فرفشوییبااجزافضولات
It is absolutely useless . It is a waste of time . بی نتیجه است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com