Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
water damage
خسارت اب دیدگی
Search result with all words
sea water damage
خسارت اب دریا
Other Matches
damage
ضرر زدن خسارت دیدن اسیب
damage
خسارت غرامت
damage
ضرر
damage
غرامت معیوب کردن
damage
گزند
damage
خسارت
damage
زیان
damage
زیان
[شوخی]
[اصطلاح روزمره]
damage
خسارت
[شوخی]
[اصطلاح روزمره]
damage
ضرر
[شوخی]
[اصطلاح روزمره]
damage
صدمه
[شوخی]
[اصطلاح روزمره]
damage
آسیب
[شوخی]
[اصطلاح روزمره]
damage
تاوان
do damage
خسارت زدن
damage
صدمه دیدن ازون
damage
صدمهای که به اشیا ونه اشخاص وارد شود
damage
صدمه دیدن
damage
غرامت ضرر
damage
اسیب دیدن
damage
ضایعات رزمی
What's the damage?
چقدر خرج روی دستم می افتد؟
damage
اسیب
damage
آسیب رساندن به چیزی
damage
خسارت زدن زیان زدن
damage radius
شعاع منطقه خسارت
moral damage
ضرر معنوی
damage threat
منطقه احتمال تولید خسارت
damage radius
شعاع خطر مین
indirect damage
ضرر غیر مستقیم
direct damage
ضرر مستقیم
effective damage
خسارت موثر
damage threat
احتمال تولید خسارت
fractional damage
خسارت جزئی
fractional damage
خسارت وارده به قسمتی از وسیله
general damage
خسارت عمومی
collateral damage
خساراتمادیجنگ
effective damage
ضایعات موثر
actual damage
خسارت واقعی
proceeding for damage
دعوی خسارت
general damage
خسارت کلی
damage in transit
خسارت در هنگام ترانزیت
damage feasant
درCL حالتی را گویند که رمه یاگله کسی وارد ملک دیگری شده از طریق چریدن یاشکستن اشجار ایجاد خسارت نماید
damage feasant
خسارت ناشی از حیوانات
certificate of damage
گواهی خسارت
material damage
خسارت مادی
consequential damage
خسارت غیر مستقیم
light damage
خسارت جزئی یا سبک
brain damage
اسیب مغزی
criminal damage
تخریب جزائی
irreversible damage
اسیب جبران ناپذیر
damage area
منطقه تولید خطر مین منطقه خسارت منطقه خطر
certificate of damage
تصدیق خسارت وارده بر کالای خسارت دیده یا تخلیه نشده که از طرف مقامات بندرصادر میشود
moral damage
خسارت معنوی
damage assessment
تعیین خسارات
damage assessment
تعیین میزان خسارت براورد ضایعات
damage control
کنترل خسارات
damage control
کنترل کردن خسارات
damage control
اسیب گیری
damage criteria
میزان خسارات
damage criteria
میزان ضایعات
damage density
چگالی اسیب رسانی
structural damage
خسارت ناشی از خرابی یاترک خوردگی ساختمان
special damage
خسارت مخصوص
damage control bills
دستورالعمل کنترل خسارات
damage control book
راهنمای کنترل خسارات
damage control party
گروه اسیب گیر
to damage somebody's good reputation
به شهرت کسی خسارت زدن
bomb damage assessment
تعیین میزان خسارت ناشی ازبمب
accident damage to property
خسارت اتفاقی وارده بردارایی
minimal brain damage
کمترین اسیب مغزی موثر
civil damage assessment
ارزیابی خسارات غیرنظامی ارزیابی کل خسارات وارده به موسسات غیرنظامی
The damage can't have been caused accidentally.
آسیب نمی تواند به طور تصادفی پیش آمده باشد.
area damage control party
گروه کنترل خسارات منطقه
to water something
آب دادن
[گیاه]
on the water
در کشتی
by water
با کشتی
by water
از راه دریا
by water
از راه رودخانه
water down
<idiom>
ضعیف شدن
mean water
میان اب
to keep ones he above water
از زیر بدهی بیرون آمدن
water
اب دادن
above water
<adj.>
روی آب
of the first water
بهترین
above water
<adj.>
شناور
to p something with water
اب روی چیزی پاشیدن چیزیراخیس کردن
water course
حق المجری
water course
حق الشرب
She let the water out .
آب را ول کرد
water course
مجرای اب
water still
دستگاه تقطیر اب
to water
آب ریختن
to water
آب دادن
water
ابگونه
water
اب
water way
مسیل
water way
ابراهه
water way
راه ابی
water
آب
first water
بالاترین مقام
water
مایع
water
پیشاب
f.water
عرق رازیانه
first water
درجه اول
to soften a water
سبک ترکردن یاشیرین کردن اب
water hyacinth
سنبل ابی
water pollution
الودگی اب
water heater
ابگرم کن
water hole
سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
to splash into water
به اب زدن
to sniff up water
اب رابه بینی کشیدن
water hole
چاله اب
water hyacinth
وردالنیل
water injection
پاشیدن اب مقطر خالص به داخل سیلندر و موتورپیستونی به منظور سرد کردن مخلوط قابل انفجار و کاهش احتمال بدسوزی
water jacket
ابدان
water pepper
زنجبیل سگ
water pepper
فلفل ابی
water pipe
لوله اب
water pipe
تنبوشه
water pipe
لوله مخصوص لوله کشی اب
water plate
بشقابی که ته ان دو طبقه وبرای انست که اب گرم درمیان ان بریزند...نگاه دارند
to drink water
اب خوردن
the water was overknee
اب از زانو میگذشت
water point
نقطه تقسیم اب
water polo
بازی فوتبال ابی
water polo
واترپلو
water polo
واترپولو
water paint
رنگ لعابی
tap water
اب شیر
water polo
بازی در استخربطول 02 تا 03 متر و عرض 8 تا 01 متر بین 2 تیم 7نفره
water pressure
فشار اب
water proof
دافع اب
water nymph
الهه دریایی
water nymph
حوری دریایی
water moccasin
مار سمی ابزی جنوب امریکا
water jacket
صندوق اب
water jump
مانع ابی
to keep ones head above water
خود را از بار بدهی رها کردن
water jump
چاله ابی در مسیر دو 0003 متربا مانع
water level
تراز اب
water level
سطح کوچکی برای کنتل جهت حرکت روی لب
water level
سطح اب
water line
خط ابخور ناو
water logging
ابسیری
water loss
ابکاهی
water lowering
زهکشی
to drink water
اب اشامیدن
water melon
هندوانه
water meter
کنتور اب
water meter
اب سنج
water mill
اسیاب ابی
water mill
اسیاب
water proof
رطوبت ناپذیر
voidance water
زیر اب
water boy
سقا
water buffalo
گاو میش اهلی شده اسیایی
water canteen
قمقمه
water car
ارابه اب فروشان
water car
ارابه اب پاش
water carriage
حمل از راه اب
water carrier
دلو
water circulation
گردش اب
water coiour
ابرنگ
water colour
ابرنگ
water colour
رنگاب
undermining by water
اب رفتگی کف
water colour
نقاشی ابرنگی
undermining by water
اب شستگی
water container
فرف اب
water content
درصد رطوبت
water boy
بچه سقا
water bonded
اب بند شده
voidance water
منجلاب
wade into the water
راه رفتن در اب
waste water
فاضلاب
water aspirator
خرطوم ابی
water bag
کیسه اب
water bailiff
میراب
water bailiffs
مامور تفتیش کشتیها در بندر
water bailiffs
مامور جلوگیری از صید غیرمجاز
water balance
بیلان اب
water bearer
دلو
water bearer
ساکب الماء
water bearer
ریزنده اب ابریز
up to the middle in water
تا کمر در اب
water bed
تشک لاستیکی که درون انرا پراز اب می کنند
water bed
تشک ابی
water cooling
خنک کنندگی اب
water cooling
خنک کردن بااب
water filter
صافی اب
water fowl
مرغ ابی
water fowl
پرنده ابی
water front
جبهه رطوبتی
water gas
گاز اب
water gauge
اندازه اب نما
water gauge
اب پیم
water glass
شیشه محلول
water glass
اب شیشه
water glass
لیوان اب
water glass
شیشه مایع
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com