English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
water jacket ابدان
water jacket صندوق اب
Search result with all words
colling water jacket پوشش اب سرد
Other Matches
jacket پوشه
jacket ژاکت
jacket جلد
jacket پوشاندن
jacket نیم تنه جنگی
jacket روکش
jacket پوشاندن درپوشه گذاردن
jacket نیمتنه
jacket جلد کردن
jacket جلد کتاب
jacket بوش پیستون
jacket غلاف لاستیکی یاپلاستیکی
jacket پوشش
smoking jacket ژاکت مردانه
monkey jacket نیمتنه کوتاه و چسبانی که ملوانان می پوشند
eton jacket نیم تنه کوتاه پسرانه
life jacket لباس نجات لباس چوب پنبهای
life jacket جلیقه نجات
flak jacket جلیقهضدگلوله
donkey jacket لباس
bomber jacket ژاکتیکوتاهکهبهدورکمروباسنمیبندند
disk jacket جلد دیسک
safari jacket ژاکتسیروسیاحت
shell jacket بالاتنه کوتاه دکمه دار نظامی
smoking jacket لباس اسموکینگ
sports jacket ژاکتمردانه
dinner jacket لباس مخصوص مهمانی رسمی
life jacket کت نجات
reefing jacket یکجور نیمتنه چسبان که از دوطرف دکمه میخورد
registry jacket پاکت مخصوص نامههای سفارشی
dinner jacket اسموکینگ
donkey jacket کار
life jacket سینه بند نجات جلیقه ضد گلوله
steel jacket پوشش فولادی
pea jacket کپنگ
dust-jacket کاغذی که با ان کتاب را جلدمیکنند
mess jacket ژاکت تنگ وکوتاه مردانه
hacking jacket کت اسب سواری
yellow jacket زنبور زرداجتماعی
cork jacket جامه چوب پنبهای که ادم رادر روی اب شناورمیسازد
heating jacket ژاکت حرارتی
strait jacket بازداری کردن
strait jacket مانع
dust jacket جلد کاغذی روی کتاب
strait jacket بازدار
strait jacket هرچیزبازدارنده
strait jacket کت بند
strait jacket روپوش باز دارنده
to dust one;s jacket کسیراکتک زدن
to dust one's jacket کسیرازدن
hacking jacket کت سوارکاری
dust-jacket جلد کاغذی روی کتاب
hearth jacket پوشش کوره
barrel jacket پوششلوله
caraco jacket بالاتنهلباس
dust jacket کاغذی که با ان کتاب را جلدمیکنند
pea jacket ژاکت ضخیم ملوانان
to dust one;s jacket کسیراچوب زدن
sheepskin jacket ژاکتپوست
riding jacket لباسسوارکاری
blue jacket سرباز نیروی دریائی
outer jacket پوششخارجی
cylinder jacket استری داخل سیلندر
fishing jacket ژاکتماهیگیری
double-breasted jacket ژاکتپیلیدار
pea jacket or coat کپنک
pea jacket or coat جامه کلفت پشمی که ملوانان در سرما می پوشند
The jacket is too tight in the arms. این ژاکت بازوهایش تنگ است.
The tailor ruined my suit ( jacket , dress ) . خیاط لباسم راخراب کرد
This tie tones in with a brown jacket(coat). این کروات با کت قهوه ای جور می آید
by water از راه دریا
water down <idiom> ضعیف شدن
water way ابراهه
by water از راه رودخانه
water way راه ابی
on the water در کشتی
mean water میان اب
water way مسیل
water course حق الشرب
She let the water out . آب را ول کرد
of the first water بهترین
water course حق المجری
water course مجرای اب
water پیشاب
to water something آب دادن [گیاه]
by water با کشتی
to water آب ریختن
to water آب دادن
water ابگونه
water اب دادن
water اب
water مایع
water آب
water still دستگاه تقطیر اب
first water درجه اول
to p something with water اب روی چیزی پاشیدن چیزیراخیس کردن
to keep ones he above water از زیر بدهی بیرون آمدن
above water <adj.> روی آب
above water <adj.> شناور
first water بالاترین مقام
f.water عرق رازیانه
water polo بازی فوتبال ابی
water plate بشقابی که ته ان دو طبقه وبرای انست که اب گرم درمیان ان بریزند...نگاه دارند
water pollution الودگی اب
water pipe لوله مخصوص لوله کشی اب
water pipe تنبوشه
water gauge اب پیم
water guage فشار سنج اب
water glass شیشه محلول
water gauge اندازه اب نما
water glass اب شیشه
water polo واترپلو
water glass لیوان اب
water glass شیشه مایع
water terminal ترمینالهای ابی اسکلههای کنار دریا
water jump چاله ابی در مسیر دو 0003 متربا مانع
water point نقطه تقسیم اب
water hammer ضربت قوج
water melon هندوانه
water lowering زهکشی
water loss ابکاهی
water logging ابسیری
water line خط ابخور ناو
water lily نیلوفر ابی
water level سطح اب
water level سطح کوچکی برای کنتل جهت حرکت روی لب
water hole چاله اب
water hyacinth سنبل ابی
water level تراز اب
water jump مانع ابی
water injection پاشیدن اب مقطر خالص به داخل سیلندر و موتورپیستونی به منظور سرد کردن مخلوط قابل انفجار و کاهش احتمال بدسوزی
water meter کنتور اب
water hole سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
water hammer ضربت قوچ
water pipe لوله اب
water pepper زنجبیل سگ
water nymph الهه دریایی
water nymph حوری دریایی
water moccasin مار سمی ابزی جنوب امریکا
water mill اسیاب
water mill اسیاب ابی
water hardening سختگردانی با اب
water hazard مانع ابی در مسیر گوی گلف
water meter اب سنج
water heater فرف ابگرم کن
water heater ابگرم کن
water hyacinth وردالنیل
to drink water اب خوردن
underground water اب درون زمین
water bailiff میراب
water bailiffs مامور تفتیش کشتیها در بندر
water bailiffs مامور جلوگیری از صید غیرمجاز
water balance بیلان اب
water bearer دلو
water bearer ساکب الماء
water bearer ریزنده اب ابریز
water bed تشک لاستیکی که درون انرا پراز اب می کنند
water bed تشک ابی
water bonded اب بند شده
water boy بچه سقا
water boy سقا
water buffalo گاو میش اهلی شده اسیایی
water bag کیسه اب
water aspirator خرطوم ابی
to drink water اب اشامیدن
to keep ones head above water خود را از بار بدهی رها کردن
to sniff up water اب رابه بینی کشیدن
to soften a water سبک ترکردن یاشیرین کردن اب
to splash into water به اب زدن
unavailable water رطوبت غیر قابل استفاده
underground water اب زیرزمینی
undermining by water اب شستگی
undermining by water اب رفتگی کف
up to the middle in water تا کمر در اب
voidance water منجلاب
voidance water زیر اب
wade into the water راه رفتن در اب
waste water فاضلاب
water canteen قمقمه
water car ارابه اب پاش
water disposal فاضلاب
water disposal اگوکشی
water disposal ساختن اگو
water dog سگ ابی
water dog شناگر ماهر
water dog سگ تربیت شده برای اوردن مرغ ابی
water driver مقنی
water car ارابه اب فروشان
water fast رنگ نرو
water fast غیر قابل پاک شدن بوسیله اب
water fast پارچه شورنرو
water filter صافی اب
water fowl مرغ ابی
water fowl پرنده ابی
water front جبهه رطوبتی
water displacement زهکشی سیستم زهکشی مهمات نوعی روش پر کردن خرج فسفرسفید در داخل گلوله
water displacement زهکشی کردن
water carriage حمل از راه اب
water carrier دلو
water circulation گردش اب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com