English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
water permeates the ground اب در زمین نفوذ یا سرایت میکند
Other Matches
ground water اب زیرزمینی
ground water ابهای زیرزمینی
ground water table سفره ابخوان
ground water table سفره اب زیرزمینی
ground water runoff جریان زیرزمینی
ground water table سطح اب زیرزمینی
ground water storage اب انباشت زیرزمینی
ground water trench بریدگی اب زیرزمینی
fixed ground water اب زیرزمینی ماندگار
ground water basin حوزه اب زیرزمینی
ground water flow فرورفت
actual velocity of ground water سرعت واقعی اب زیرزمینی
permeates نفوذ کردن
permeates سرایت کردن
permeates نشت کردن
ground اتصال بدنه
ground قطب منفی
ground سیم منفی
ground تماس دادن چوب به زمین پشت گوی برای امادگی
ground به گل زدن
ground تماس دادن توپ با زمین
ground اتصال منفی
ground اتصال زمین
ground محوطه
ground کار گذاشتن یا مستقرکردن
ground زمین میدان
ground به گل نشاندن ناو
ground زمین
ground سیم زمین
ground محل ایستادن توپزن
ground خاک
ground عرصه
ground zero صفر زمین
ground zero محل تماس گوی اتشین بمب اتمی با زمین
get off the ground <idiom> شروع خوب داشتن
we are still above ground هنوز زنده ایم
get off the ground <idiom> پا گرفتن
on the ground of به دلیل
out of one's ground تجاوز توپزن از محل ایستادن
ground اتصال مدار الکتریکی به زمین یا به نقط های با سطح ولتاژ صفر.
ground کف زمین
ground زمین کردن
ground سبب
ground جهت
above ground زنده
ground اتصال به زمین
ground خاک میدان
to take ground بخاک نشستن
ground اصل
under ground راه اهن زیرزمینی
down to the ground ازهمه جهت
down to the ground ازهرحیث کاملا
to take ground بگل نشستن
under ground سرداب زیرزمین
ground زمینه
ground عنوان
ground زمان ماضی فعل grind
ground اساسی
ground بزمین نشستن
ground فرودامدن
ground بگل نشاندن اصول نخستین را یاددادن
ground بنا کردن برپا کردن
ground : زمین
ground پایه
ground اساس
ground کف دریا
ground position موقعیت زمینی
ground position در خاک نشستن
ground return بازتاب زمینی
foul ground کفه ته نشین
ground resolution قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
ground potential پتانسیل زمین
foul ground قسمت حاوی ته نشینهای ته دریا
ground readiness اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
ground position نقطه تصویرزمینی هواپیمای در حال عکاسی
ground nadir نقطه سمت القدم هواپیما درعکاسی هوایی
ground note نت زمینه
ground nut بادام زمینی
gain ground ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
ground observation دیدبانی زمینی
ground niche پالوئک
gain ground پیشروی کردن
ground observer دیدبان زمینی
ground plate صفحه زمین
ground position ایستگاه زمینی
ground loop تغییر ناگهانی جهت حرکت هواپیما با ارابه فرود
ground return برگشت زمینی
ground return انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
ground speed سرعت دویدن هواپیما در روی باند سرعت دویدن روی باند سرعت گرفتن هواپیما روی زمین
ground speed سرعت زمینی
ground state کمترین نیرو
ground state نیروی اساسی حالت اساسی
ground state تراز اصلی
ground state حالت پایه
ground stroke ضربه پس از تماس توپ تنیس با زمین
ground suppressor برطرف کننده کوتهمداری
ground surface کف زمین
ground rule وفیفه اساسی قاعده و طرز عمل
ground rule دستورالعمل
ground sea خیزاب دریاکه علت نمایانی نداشته باشد
flying ground پروازگاه
ground observation دیدبانی ازروی زمین
flying ground میدان پرواز
flat ground زمین تخت
figure ground شکل و زمینه
ground survey نقشه برداری زمینی
ground moraine منبعیخزیرزمینی
ground sill پایهیزمینه
ground surveillance مراقبت زمینی
ground crew متخصصین فنی ومکانیکهای هواپیما
ground alert اماده باش 51 دقیقهای هواپیماها
ground culvert ابگذر روی زمین
ground alert اماده باش زمینی هواپیماها
ground cushion بالشتک زمین
ground detector اشکارساز اتصال با زمین
ground detector تستر زمین
ground detector اشکارساز زمین
ground signals سیستم علایم بصری زمینی سیستم مخابره علایم زمینی مستقر در فرودگاه
ground-to-air آتش زمین به هوا
grazing ground چراگاه
ground badge علامت بهترین درجه دار یاسرباز
ground ball توپ زنده
ground ball توپ در جریان
gathering ground بارش سرا
ground crew کارکنان هواپیما
ground control دستگاه کنترل کننده زمینی
ground control کنترل زمینی
ground conection اتصال زمین
ground colour رنگ زمینه
ground clamp گیره سیم زمین
ground circuit مدار زمینی
ground bass اهنگ بم مختصری که میان اهنگ ملودی و هارمونی تکرارشود
gathering ground ابریز
ground effect وسیله پرواز به صورت هواناو
ground effect نیروی پرواز به صورت هواناو
ground hog موش خرمای کوهی
ground indicator اشکارساز اتصال با زمین
ground ivy پاپیتال خاکی
gain ground خاک دشمن راتصرف کردن تجاوز و تعدی کردن
ground joint اتصال سنبادهای
ground judge داور زمین شمشیربازی
ground landlord مالک عرصه
ground landlord کسی که زمینی را برای ساختمان کردن اجاره میدهد
ground liaison رابط زمینی
ground liaison گروه رابط زمینی در فرودگاه شکاریهاربط زمینی
ground gudgeon ماهی تیان
ground grainer مهاجمی که پیشروی میکند
ground glass نوعی شیشه نورافشان که دارای سطحی تراشیده است
ground effect اثر زمین
ground fir پنجه گرگ سلاژین
ground fire تیر زمینی
ground fire تیراندازی باسلاحهای کوچک از زمین به هواپیما
ground force نیروی زمینی
ground force 1 army :syn
ground forces نیروی زمینی
gathering ground سرابان
ground forces نیروهای زمینی
ground game روش استفاده از مانور دویدن
ground line خط زمین
pervious ground تراوا زمین
teeing ground منطقه شروع هر بخش ازبازی گلف
there is no ground for his complaint شکایت او بیمورد است
to be dashed to the ground به نتیجه نرسیدن
to be dashed to the ground متروک ماندن
to cover much ground جامع بودن
to cover much ground رسابودن
to cover much ground وسیع بودن
to fall to the ground به نتیجه نرسیدن
to fall to the ground متروک ماندن
to gain ground پیشرفت کردن
to fall to the ground زمین خوردن
stamping ground میعادگاه
pervious ground زمین تراوا زمین نفوذپذیر
pleasure ground تفرجگاه
pleasure ground گردش گاه
protective ground زمینه حفافتی
proving ground محل تحقیقات علمی ازمایشگاه
proving ground ازمونگاه
saturated ground خاک سیر اب
saturated ground زمین سیراب
speed over the ground S good made speed
stamping ground پاتوق
to gain ground تجاوزکردن تعدی کردن
to gain ground upon نزدیک
to gain ground upon شدن به
to stand ones ground برسرحرف یادلیل یاقصدخودایستادن
to touch ground بجای ثابت یابموضوع اصلی رسیدن
under ground mining استخراج زیرزمینی
under ground working استخراج زیرزمینی
under ground shaft چاه کور
under ground survey برداشت زیرزمینی
vantage ground زمین سرکوب
vantage ground زمین دارای برتری اتش و دید
vital ground زمین حیاتی
vital ground زمین یاعوارض مهم
to stand one's ground بر سر دلیل خود ایستادن
to spade the ground بیل زدن
to give ground پس نشستن
to give ground عقب نشینی کردن
to give ground تسلیم شدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com