Dictiornary-Farsi | water reservoir | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (10 milliseconds)

English	Persian
water reservoir	استخر
water reservoir	اب انبار
water reservoir	دریاچه


Other Matches

reservoir	تانک
reservoir	اب انبار
reservoir	انبار
reservoir	مخزن
reservoir	خزانه
reservoir	استخر
reservoir	سرباز احتیاط یا ذخیره روغن ذخیره توپ
reservoir	ذخیره مخزن اب
reservoir pressure	فشار مخزن
reservoir pen	قلم خودنویس
thermal reservoir	منبع گرما
thermal reservoir	منبع گرمایی
compensating reservoir	حوض واکاست
the reservoir of a lamp	انبار لامپا
compensating reservoir	حوض موازنه
balancing reservoir	حوض واکاست
balancing reservoir	حوض موازنه
reservoir of knowledge	مخزن یا گنج دانش
mechanical energy reservoir	منبع انرژی الکتریکی
total reservoir storage	گنجایش کل مخزن
small reservoir at well top	منبع
integrated reservoir operation	بهره برداری توام از چندمخزن
reservoir-nib pen	نوکقابلتعویض
useable reservoir storage	گنجایش مفید مخزن
water way	مسیل
water	آب
f.water	عرق رازیانه
water way	ابراهه
water way	راه ابی
by water	از راه رودخانه
by water	از راه دریا
by water	با کشتی
water still	دستگاه تقطیر اب
water course	حق المجری
water course	مجرای اب
first water	بالاترین مقام
mean water	میان اب
She let the water out .	آب را ول کرد
of the first water	بهترین
on the water	در کشتی
water down <idiom>	ضعیف شدن
water course	حق الشرب
first water	درجه اول
water	اب دادن
to p something with water	اب روی چیزی پاشیدن چیزیراخیس کردن
to keep ones he above water	از زیر بدهی بیرون آمدن
to water	آب ریختن
above water <adj.>	روی آب
water	ابگونه
to water	آب دادن
water	پیشاب
to water something	آب دادن [گیاه]
above water <adj.>	شناور
water	مایع
water	اب
water hardening	سختگردانی با اب
water hazard	مانع ابی در مسیر گوی گلف
water heater	فرف ابگرم کن
water heater	ابگرم کن
water injection	پاشیدن اب مقطر خالص به داخل سیلندر و موتورپیستونی به منظور سرد کردن مخلوط قابل انفجار و کاهش احتمال بدسوزی
water hyacinth	وردالنیل
water hole	سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
water hyacinth	سنبل ابی
water hole	چاله اب
water hammer	ضربت قوچ
water front	جبهه رطوبتی
water gas	گاز اب
water gauge	اندازه اب نما
the water was overknee	اب از زانو میگذشت
water gauge	اب پیم
water glass	شیشه محلول
water glass	اب شیشه
water glass	لیوان اب
water glass	شیشه مایع
water paint	رنگ لعابی
tap water	اب شیر
water guage	فشار سنج اب
water hammer	ضربت قوج
water fowl	پرنده ابی
water jacket	ابدان
water pepper	فلفل ابی
table water	سفره اب زیر زمینی
swimming with water	غرق اب
swimming with water	پرازاب
water pipe	لوله اب
water pipe	تنبوشه
water pipe	لوله مخصوص لوله کشی اب
water plate	بشقابی که ته ان دو طبقه وبرای انست که اب گرم درمیان ان بریزند...نگاه دارند
surplus water	ابهای مازاد
water point	نقطه تقسیم اب
water pollution	الودگی اب
water polo	بازی فوتبال ابی
water polo	واترپلو
water polo	واترپولو
water polo	بازی در استخربطول 02 تا 03 متر و عرض 8 تا 01 متر بین 2 تیم 7نفره
surplus water	ابهای اضافی
water pepper	زنجبیل سگ
water nymph	الهه دریایی
water nymph	حوری دریایی
water jacket	صندوق اب
water jump	مانع ابی
water jump	چاله ابی در مسیر دو 0003 متربا مانع
water level	تراز اب
water level	سطح کوچکی برای کنتل جهت حرکت روی لب
water level	سطح اب
water lily	نیلوفر ابی
water line	خط ابخور ناو
water logging	ابسیری
water loss	ابکاهی
water coiour	ابرنگ
water melon	هندوانه
water meter	اب سنج
water mill	اسیاب ابی
water mill	اسیاب
water moccasin	مار سمی ابزی جنوب امریکا
water lowering	زهکشی
undermining by water	اب شستگی
water bailiff	میراب
water bailiffs	مامور جلوگیری از صید غیرمجاز
water balance	بیلان اب
water bearer	دلو
water bearer	ساکب الماء
water bearer	ریزنده اب ابریز
water bed	تشک لاستیکی که درون انرا پراز اب می کنند
water bed	تشک ابی
water bonded	اب بند شده
water boy	بچه سقا
water boy	سقا
water buffalo	گاو میش اهلی شده اسیایی
water canteen	قمقمه
to keep ones head above water	خود را از بار بدهی رها کردن
to sniff up water	اب رابه بینی کشیدن
underground water	اب درون زمین
underground water	اب زیرزمینی
unavailable water	رطوبت غیر قابل استفاده
to splash into water	به اب زدن
to soften a water	سبک ترکردن یاشیرین کردن اب
undermining by water	اب رفتگی کف
up to the middle in water	تا کمر در اب
voidance water	منجلاب
voidance water	زیر اب
wade into the water	راه رفتن در اب
waste water	فاضلاب
water aspirator	خرطوم ابی
water bag	کیسه اب
surface water	اب سطحی
water car	ارابه اب فروشان
water car	ارابه اب پاش
water displacement	زهکشی کردن
water displacement	زهکشی سیستم زهکشی مهمات نوعی روش پر کردن خرج فسفرسفید در داخل گلوله
water disposal	فاضلاب
water disposal	اگوکشی
water disposal	ساختن اگو
water bailiffs	مامور تفتیش کشتیها در بندر
water dog	سگ ابی
water dog	شناگر ماهر
water dog	سگ تربیت شده برای اوردن مرغ ابی
water driver	مقنی
water fast	رنگ نرو
water fast	غیر قابل پاک شدن بوسیله اب
water fast	پارچه شورنرو
water filter	صافی اب
water damage	خسارت اب دیدگی
water cure	علاج بااب معالجه بااب
water carriage	حمل از راه اب
water carrier	دلو
water circulation	گردش اب
to drink water	اب اشامیدن
water colour	ابرنگ
water colour	رنگاب
water colour	نقاشی ابرنگی
water container	فرف اب
water content	درصد رطوبت
water cooling	خنک کنندگی اب
water cooling	خنک کردن بااب
to drink water	اب خوردن
water cress	شاهی اتی
water cure	اب درمان
water fowl	مرغ ابی
water intake	مکندهآب
water under the bridge <idiom>	همه چیز عوض شده
in hot water <idiom>	در دردسر
THere is not even a ripple in the water . <proverb>	آب از آب تکان نمى خورد .
If it has not water for me it certainly has bread . <proverb>	آب براى من ندارد براى تو که دارد .
Water is light . <proverb>	آب روشنائى است .
How can you know the value of water -you who live . <proverb>	تو قدر آب چه دانى که در کنار فراتى .
drinking water	آب آشامیدنی
Is there drinking water?	آیا آب آشامیدنی وجود دارد؟
There is no hot water	آب گرم نیست.
some hot water	مقداری آب گرم
some cold water	مقداری آب سرد
mineral water	آب معدنی
a glass of water	یک لیوان آب
Please check the water.	لطفا آب را کنترل کنید.
water pipe	قلیان
hot water <idiom>
water jug	پارچآب
water key	کلیدآب
water separator	جداگرآب
water signs	علائمآبی