Dictiornary-Farsi | water skiing | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
water skiing	اسکی بازی روی اب


Search result with all words

water-skiing	اسکی بازی روی اب
Other Matches

skiing	ورزش اسکی
skiing	اسکی بازی
grass skiing	اسکی روی چمن
dry skiing	تمرینات تابستانی اسکی درسالن
figure skiing handle	دستهچوباسکی
hot dog skiing	اسکی کردن با سرعت در میان پستی و بلندی یا بوس و تابع تکنیک خاصی هم نیست
mean water	میان اب
water still	دستگاه تقطیر اب
to p something with water	اب روی چیزی پاشیدن چیزیراخیس کردن
to keep ones he above water	از زیر بدهی بیرون آمدن
water	اب دادن
water course	حق المجری
water	آب
by water	با کشتی
water course	مجرای اب
by water	از راه دریا
by water	از راه رودخانه
She let the water out .	آب را ول کرد
water down <idiom>	ضعیف شدن
water way	راه ابی
of the first water	بهترین
water way	ابراهه
on the water	در کشتی
water way	مسیل
water course	حق الشرب
water	مایع
first water	درجه اول
first water	بالاترین مقام
f.water	عرق رازیانه
above water <adj.>	شناور
to water something	آب دادن [گیاه]
above water <adj.>	روی آب
to water	آب ریختن
water	پیشاب
water	ابگونه
water	اب
to water	آب دادن
water heater	ابگرم کن
water fast	پارچه شورنرو
water filter	صافی اب
water hazard	مانع ابی در مسیر گوی گلف
water gauge	اب پیم
water proof	دافع اب
water pressure	فشار اب
water guage	فشار سنج اب
water hole	سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
water hole	چاله اب
water hardening	سختگردانی با اب
water fowl	مرغ ابی
water glass	شیشه محلول
water glass	اب شیشه
water gauge	اندازه اب نما
water gas	گاز اب
water glass	شیشه مایع
water pipe	تنبوشه
water hammer	ضربت قوج
water hammer	ضربت قوچ
water front	جبهه رطوبتی
water fowl	پرنده ابی
water pump	پمپ اب
water proof	رطوبت ناپذیر
water glass	لیوان اب
water heater	فرف ابگرم کن
water polo	بازی در استخربطول 02 تا 03 متر و عرض 8 تا 01 متر بین 2 تیم 7نفره
water meter	کنتور اب
water meter	اب سنج
water mill	اسیاب ابی
water mill	اسیاب
water moccasin	مار سمی ابزی جنوب امریکا
water nymph	حوری دریایی
water nymph	الهه دریایی
water pepper	زنجبیل سگ
water pepper	فلفل ابی
water pipe	لوله مخصوص لوله کشی اب
water plate	بشقابی که ته ان دو طبقه وبرای انست که اب گرم درمیان ان بریزند...نگاه دارند
water polo	واترپلو
water point	نقطه تقسیم اب
water polo	بازی فوتبال ابی
water melon	هندوانه
water lowering	زهکشی
water loss	ابکاهی
water polo	واترپولو
water hyacinth	سنبل ابی
water hyacinth	وردالنیل
water injection	پاشیدن اب مقطر خالص به داخل سیلندر و موتورپیستونی به منظور سرد کردن مخلوط قابل انفجار و کاهش احتمال بدسوزی
water jacket	ابدان
water jacket	صندوق اب
water jump	مانع ابی
water jump	چاله ابی در مسیر دو 0003 متربا مانع
water level	تراز اب
water level	سطح کوچکی برای کنتل جهت حرکت روی لب
water level	سطح اب
water lily	نیلوفر ابی
water line	خط ابخور ناو
water logging	ابسیری
water pollution	الودگی اب
surface water	اب سطحی
undermining by water	اب شستگی
undermining by water	اب رفتگی کف
up to the middle in water	تا کمر در اب
voidance water	منجلاب
voidance water	زیر اب
wade into the water	راه رفتن در اب
waste water	فاضلاب
water aspirator	خرطوم ابی
water bag	کیسه اب
water bailiff	میراب
water bailiffs	مامور تفتیش کشتیها در بندر
water bailiffs	مامور جلوگیری از صید غیرمجاز
water balance	بیلان اب
water bearer	دلو
underground water	اب درون زمین
underground water	اب زیرزمینی
surplus water	ابهای اضافی
surplus water	ابهای مازاد
swimming with water	پرازاب
swimming with water	غرق اب
table water	سفره اب زیر زمینی
tap water	اب شیر
water paint	رنگ لعابی
the water was overknee	اب از زانو میگذشت
surcharge water	اب مازاد
to drink water	اب خوردن
to drink water	اب اشامیدن
to keep ones head above water	خود را از بار بدهی رها کردن
to sniff up water	اب رابه بینی کشیدن
to soften a water	سبک ترکردن یاشیرین کردن اب
to splash into water	به اب زدن
unavailable water	رطوبت غیر قابل استفاده
water bearer	ساکب الماء
water bearer	ریزنده اب ابریز
water cooling	خنک کردن بااب
water boy	سقا
water cress	شاهی اتی
water cure	اب درمان
water cure	علاج بااب معالجه بااب
water damage	خسارت اب دیدگی
water displacement	زهکشی کردن
water displacement	زهکشی سیستم زهکشی مهمات نوعی روش پر کردن خرج فسفرسفید در داخل گلوله
water disposal	فاضلاب
water disposal	اگوکشی
water disposal	ساختن اگو
water dog	سگ ابی
water dog	شناگر ماهر
water dog	سگ تربیت شده برای اوردن مرغ ابی
water driver	مقنی
water fast	رنگ نرو
water cooling	خنک کنندگی اب
water content	درصد رطوبت
water bed	تشک لاستیکی که درون انرا پراز اب می کنند
water bed	تشک ابی
water bonded	اب بند شده
water boy	بچه سقا
water buffalo	گاو میش اهلی شده اسیایی
water canteen	قمقمه
water car	ارابه اب فروشان
water car	ارابه اب پاش
water carriage	حمل از راه اب
water carrier	دلو
water circulation	گردش اب
water coiour	ابرنگ
water colour	ابرنگ
water colour	رنگاب
water colour	نقاشی ابرنگی
water container	فرف اب
water fast	غیر قابل پاک شدن بوسیله اب
water intake	مکندهآب
water under the bridge <idiom>	همه چیز عوض شده
in hot water <idiom>	در دردسر
THere is not even a ripple in the water . <proverb>	آب از آب تکان نمى خورد .
If it has not water for me it certainly has bread . <proverb>	آب براى من ندارد براى تو که دارد .
Water is light . <proverb>	آب روشنائى است .
How can you know the value of water -you who live . <proverb>	تو قدر آب چه دانى که در کنار فراتى .
drinking water	آب آشامیدنی
Is there drinking water?	آیا آب آشامیدنی وجود دارد؟
There is no hot water	آب گرم نیست.
some hot water	مقداری آب گرم
some cold water	مقداری آب سرد
mineral water	آب معدنی
a glass of water	یک لیوان آب
Please check the water.	لطفا آب را کنترل کنید.
water pipe	قلیان
hot water <idiom>
hold water <idiom>
water jug	پارچآب
water key	کلیدآب
water separator	جداگرآب
water signs	علائمآبی
water transport	ناقلآب
water under pressure	آبتحتفشار
water/alcohol	آب
water/alcohol	الکل
water butt	سطلیکهمخصوصجمعآوریبارانیاستکهازبام میریزد
water rates	پولمصرفآب
To go through fire and water.	خودرا به آب وآتش زدن
To draw water from the well .	آب از چاه کشیدن
deep water <idiom>	مشکل سخت
fish out of water <idiom>	طرف وصله ناجوراست
head above water <idiom>	آشکاری مشکل
water bath	دیگی که دیگ کوچک تری در آن جا بگیرد