Dictiornary-Farsi | water treatment | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (11 milliseconds)

English	Persian
water treatment	گندزدائی اب
water treatment	پاکسازی اب


Other Matches

treatment	طرز عمل
self treatment	معالجه پیش خود
treatment	عملیات
treatment	تدبیر در ازمایشها
treatment	درمان
treatment	طرز عمل معامله
treatment	تلقی
self treatment	معالجه بدون کمک نسخه
treatment	رفتار
treatment	معالجه
even-handed treatment	رفتار [عملکرد] عادلانه
automatic treatment	تسویه خودکار
antiskid treatment	عمل جلوگیری ازسر خوردن
reciprocal treatment	معامله متقابله
antiskid treatment	زبرسازی
anodic treatment	اکسیداسیون اندی
treatment variable	متغیر تدبیری
air treatment	پاکسازی هوا
pre-treatment	عملیات مقدماتی و آماده سازی [مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
herioic treatment	معالجه با وسایل سخت دربیماری سخت
medical treatment	معالجه
ill-treatment	بد رفتاری
primary treatment	پاکسازی نخستین
treatment facility	تاسیسات بهداری
biological treatment	تسویه زیستی
biological treatment	کرد و کارزیستی
ill-treatment	سوء استفاده
chemotrophic treatment	تسویه خوراک ساخت شیمیایی
ill treatment	بد رفتاری
ill treatment	سوء استفاده
thermal treatment	عملیات گرمایی
pre treatment	اماده کردن
preliminary treatment	عملیات مقدماتی
primary treatment	تصفیه نخستین
treatment facility	تاسیسات پزشکی
surface treatment	عملیات سطح رویه
effective treatment	تسویه موثر
effective treatment	تسویه کارا
surface treatment	روکش سطحی
chemical treatment	رفتارشیمیایی
surface treatment	اسفالت سطحی
secondary treatment	پاکسازی دومین
secondary treatment	تصفیه دومین
heat treatment	عملیات حرارتی
emergency treatment	معالجه اضطراری
emergency treatment	معالجه اورژانس
electrochemical treatment	عملیات الکتروشیمایی
correctional treatment	روش معالجه از راه اصلاح رفتار
surface treatment	عملیات سطحی
surface treatment	اندود سطحی
treatment plant	طرزعملدستگاهماشین
induction heat treatment	عملیات حرارتی القائی
solution heat treatment	عملیات حرارتی محلول
post treatment follow up	پیگیری پس از درمان
precipitation heat treatment	عملیات حرارتی رسوبی
high frequency treatment	دیاترمی
he received a fire treatment	معالجه شد
heat treatment crack	ترک عملیات حرارتی
he received a fire treatment	رایگان
emergency medical treatment room	اتاق عمل اورژانس
root canal treatment [RCT]	عصب کشی [روت کانال] [دندان پزشکی]
root canal treatment [RCT]	روت کانال تراپی [دندان پزشکی]
root canal treatment [RCT]	درمان ریشه [دندان پزشکی]
first water	درجه اول
first water	بالاترین مقام
by water	با کشتی
above water <adj.>	شناور
above water <adj.>	روی آب
f.water	عرق رازیانه
to water	آب ریختن
water course	حق الشرب
by water	از راه دریا
water course	حق المجری
water course	مجرای اب
to water something	آب دادن [گیاه]
by water	از راه رودخانه
She let the water out .	آب را ول کرد
water	اب
to p something with water	اب روی چیزی پاشیدن چیزیراخیس کردن
water still	دستگاه تقطیر اب
water	اب دادن
mean water	میان اب
on the water	در کشتی
water	پیشاب
water	مایع
water	آب
water	ابگونه
of the first water	بهترین
to keep ones he above water	از زیر بدهی بیرون آمدن
water down <idiom>	ضعیف شدن
to water	آب دادن
water way	راه ابی
water way	ابراهه
water way	مسیل
water cure	اب درمان
surplus water	ابهای مازاد
There is no hot water	آب گرم نیست.
water cooling	خنک کردن بااب
drinking water	آب آشامیدنی
water cure	علاج بااب معالجه بااب
water paint	رنگ لعابی
water cress	شاهی اتی
How can you know the value of water -you who live . <proverb>	تو قدر آب چه دانى که در کنار فراتى .
tap water	اب شیر
mineral water	آب معدنی
table water	سفره اب زیر زمینی
swimming with water	غرق اب
swimming with water	پرازاب
surplus water	ابهای اضافی
water damage	خسارت اب دیدگی
water displacement	زهکشی کردن
water dog	سگ تربیت شده برای اوردن مرغ ابی
water driver	مقنی
water fast	رنگ نرو
water fast	غیر قابل پاک شدن بوسیله اب
water fast	پارچه شورنرو
a glass of water	یک لیوان آب
spill water	ابهای اضافی
spend like water	مثل ریگ خرج کردن
water filter	صافی اب
water boy	بچه سقا
water fowl	مرغ ابی
water fowl	پرنده ابی
some cold water	مقداری آب سرد
storm water	فاضلاب ناشی از بارندگی فاضلاب سطحی
water dog	شناگر ماهر
water displacement	زهکشی سیستم زهکشی مهمات نوعی روش پر کردن خرج فسفرسفید در داخل گلوله
water disposal	فاضلاب
water disposal	اگوکشی
water bag	کیسه اب
Is there drinking water?	آیا آب آشامیدنی وجود دارد؟
surface water	اب سطحی
surcharge water	اب مازاد
subsurface water	اب زیرزمینی
water disposal	ساختن اگو
some hot water	مقداری آب گرم
hold water <idiom>
water dog	سگ ابی
water front	جبهه رطوبتی
undermining by water	اب رفتگی کف
underground water	اب درون زمین
underground water	اب زیرزمینی
water balance	بیلان اب
unavailable water	رطوبت غیر قابل استفاده
water bearer	دلو
water bearer	ساکب الماء
water bearer	ریزنده اب ابریز
water bed	تشک لاستیکی که درون انرا پراز اب می کنند
water bed	تشک ابی
in hot water <idiom>	در دردسر
water under the bridge <idiom>	همه چیز عوض شده
up to the middle in water	تا کمر در اب
voidance water	منجلاب
voidance water	زیر اب
wade into the water	راه رفتن در اب
waste water	فاضلاب
water aspirator	خرطوم ابی
undermining by water	اب شستگی
water bailiff	میراب
water bailiffs	مامور تفتیش کشتیها در بندر
water bailiffs	مامور جلوگیری از صید غیرمجاز
water bonded	اب بند شده
to splash into water	به اب زدن
water boy	سقا
water colour	ابرنگ
water colour	رنگاب
to keep ones head above water	خود را از بار بدهی رها کردن
to drink water	اب اشامیدن
to drink water	اب خوردن
Water is light . <proverb>	آب روشنائى است .
water colour	نقاشی ابرنگی
water container	فرف اب
water content	درصد رطوبت
hot water <idiom>
water cooling	خنک کنندگی اب
If it has not water for me it certainly has bread . <proverb>	آب براى من ندارد براى تو که دارد .
THere is not even a ripple in the water . <proverb>	آب از آب تکان نمى خورد .
water buffalo	گاو میش اهلی شده اسیایی
water canteen	قمقمه
to soften a water	سبک ترکردن یاشیرین کردن اب
to sniff up water	اب رابه بینی کشیدن
water car	ارابه اب فروشان
water car	ارابه اب پاش
water carriage	حمل از راه اب
water carrier	دلو
water circulation	گردش اب
water coiour	ابرنگ
the water was overknee	اب از زانو میگذشت
water rights	حق ابه
water tank	مخزن اب
water terminal	باراندازهای ابی
water terminal	ترمینالهای ابی اسکلههای کنار دریا
water tight	مانع دخول اب
water tight	کیپ
water turbine	توربین ابی
water utilization	اقتصاد اب
To go through fire and water.	خودرا به آب وآتش زدن
water vapor	بخار اب
water wheel	دولاب
water wheel	چرخاب